تعامل آمریکا و هند با طالبان؛ چه کسی سود می‌برد؟

به گزارش ایراف، نویسنده، در این مقاله تأکید می‌‌کند که تعامل با طالبان، به‌ویژه از سوی آمریکا و هند، به معنای تأیید مشروعیت سیاسی و اخلاقی این گروه نیست؛ بلکه نوعی پذیرش واقعیت موجود است که در آن، طالبان با وجود پیشینه‌ی افراط‌ گرایانه و ساختار خودکامه، اکنون به قدرت مسلط در افغانستان تبدیل شده است.

نویسنده معتقد است که هند، با وجود نگرانی‌های همیشگی از حضور طالبان در قدرت و یادآوری رویدادهایی مانند هواپیماربایی سال ۱۹۹۹ و حمله به سفارتش در کابل، می‌تواند از این تعامل به عنوان فرصتی برای تضعیف نفوذ پاکستان در افغانستان بهره ببرد.

تنش‌های رو به افزایش بین طالبان و اسلام‌آباد – از جمله درگیری‌ها پیرامون خط دیورند و حملات مرزی – به هند امکانی بی‌سابقه برای بهره‌ برداری از این گسست سیاسی و امنیتی می‌دهد.

این تحلیل می‌افزاید که از دیدگاه ایالات متحده، ادامه انزوای طالبان عملاً زمینه را برای گسترش نفوذ چین، روسیه و ایران فراهم کرده است. این سه کشور، با وجود اختلافات پیشین با طالبان، روابط اقتصادی و امنیتی خود را با این گروه تقویت کرده‌اند؛ روندی که می‌تواند افغانستان را از حوزه نفوذ غرب خارج و به پایگاهی برای تقویت جبهه ضدآمریکایی در آسیای میانه تبدیل کند. ایالات متحده با اتخاذ راهبرد تعامل محدود، می‌تواند از ظرفیت‌های بالقوه طالبان برای مقابله با داعش خراسان بهره برده و اطلاعات امنیتی ارزشمندی را از طریق یک گفتگوی کنترل‌شده کسب کند.

با این حال، تعامل با طالبان بدون توجه به شرایط داخلی افغانستان و وضعیت حقوق بشری آن، مخاطرات اخلاقی و سیاسی خاص خود را دارد. طالبان در طول دو سال گذشته، نه تنها از وعده‌های خود در مورد مشارکت سیاسی فراگیر، آموزش دختران و رعایت حقوق اقلیت‌ها تخطی کرده‌اند، بلکه ساختار قدرت را به شکلی کاملاً متمرکز، مردانه و انحصاری حفظ کرده‌اند.

پیشنهاد:  حمایت از کشاورزان موضوع گفتگوی طالبان و سازمان ملل

فرید شاپو معتقد است که در چنین وضعیتی، هرگونه گفتگو با این رژیم بدون تعیین خطوط قرمز و شروط واضح، می‌تواند به مشروعیت‌بخشی ناخواسته به حکومتی منجر شود که از نظر بخش بزرگی از جامعه جهانی همچنان ناقض اصول اساسی حقوق بشر به شمار می‌رود.

از این رو، تعامل با طالبان – چه از سوی هند و چه از سوی آمریکا – باید بر پایه اصولی همچون مشروط‌سازی گام به گام، نظارت دقیق، بهره‌گیری از ظرفیت‌های دیپلماسی چندجانبه و تاکید بر خواسته‌های حقوقی و مدنی مردم افغانستان شکل بگیرد. بازگشایی دفاتر نمایندگی، حمایت از پروژه‌های زیربنایی و حتی همکاری اطلاعاتی، تنها در صورتی قابل دفاع خواهند بود که با سازوکارهای پاسخگویی، شفافیت و مشروط‌سازی سیاسی همراه شوند. در غیر این صورت، این تعامل نه تنها دستاورد ژئوپولیتیکی نخواهد داشت، بلکه می‌تواند به بی‌اعتباری سیاست‌های مبتنی بر ارزش‌های آمریکا و هند منجر شود.

در نهایت، نکته برجسته در تحلیل شاپو، حرکت از قضاوت‌های صرفاً ارزشی به سوی یک واقع‌گرایی ژئوپولیتیکی است. او هشدار می‌دهد که اجتناب از تعامل، به معنای واگذاری افغانستان به رقبایی است که منافع بلندمدت واشنگتن و دهلی نو را تهدید می‌کنند. با این حال، این واقع‌گرایی اگر ملاحظات اخلاقی و اجتماعی را نادیده بگیرد، می‌تواند هزینه‌های سنگینی برای اعتبار بین‌المللی سیاست خارجی این دو کشور به همراه داشته باشد. بنابراین، آنچه امروز ضروری است، نه تعامل مطلق و نه انزوای کامل، بلکه نوعی «تعامل مشروط و هدفمند» است که منافع امنیتی را با اصول ارزشی در هم آمیزد.

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=59706
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x