در ایران چه می‌گذرد؟

۱. جشن سنتی نوروز در ایران از راه رسید. شور و شعف ایام سال نوی خورشیدی در همه‌جا مشهود است؛ بازارهای شلوغ، شور خرید و نشاط آمادگی‌های تحویل سال و…؛ شکوهی که با وجود نگرانی‌های ناشی از قیمت دلار و تهدیدهای توخالی یک خصم خونریز خیانتکار، همچنان زنده و زاینده، راه خود از دل تاریخ و تمدن کهن ایرانی به سمت آینده‌ای روشن و پرافتخار باز می‌کند. این یعنی ایرانیان به استقبال یک سنت شکوهمند فرهنگی رفته‌اند که آنقدر قوی و عمیق و نافذ و ریشه‌دار است که حتی نیرومندترین تهدیدها را بی‌اثر می‌کند و با قدرت به پیش می‌تازد تا مردم را در محور یک فرهنگ ناب نوروزی فراهم آورد. ضمن اینکه مومنان روزه‌دار، همزمان با استقبال از فرارسیدن سال نو، لیالی پربرکت قدر و سوگ سترگ شهادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام را نیز پاس داشته‌اند.

در این میان، امنیت رویایی و اطمینان از قدرت بازدارندگی در کشوری صاحب دولت، قانون و قوای مسلح بیدار را نیز نباید نادیده گرفت؛ چیزی که به یک ملت آماج تحریم‌های طولانی چندده ساله، تحت سنگین‌ترین فشارها، حس غرور و اقتدار می‌بخشد.

۲. نوسان نرخ ارز ادامه دارد و دلار آمریکا که هنوز شاخص اصلی ثبات در بازار ارز، ارزیابی می‌شود، همچنان رو به رشد است. با این حال، این جنگ اقتصادی به جای تحقق پروژه دشمنان برای ایجاد بی‌ثباتی داخلی، منجر به شکل‌گیری نوعی مقاومت ملی از سوی بخشی از مردم در کشوری شده که پس از ۴۶ سال در برابر شدیدترین رژیم تحریم‌های خارجی واکسینه شده است. به می‌رسد همه پذیرفته‌اند که این نوسانات و بی‌ثباتی‌ها بخشی از تحولات بزرگی است که در سراسر جهان، جریان دارد و ایران هم بخشی از آن است. از جانب دیگر، نوسانات ارزی، پیش از آن‌که متاثر از بازگشت سیاست شکست‌خورده «فشار حداکثری» ترامپ باشد، بخشی از تمهیدات اقتصادی دولت برای مقابله با این سیاست است و این یکی دیگر از دلایلی است که نوسانات ارزی دیگر هیچ حساسیت اجتماعی را برنمی‌انگیزد.

۳. تهدیدها، هشدارها و لفاظی‌های ترامپ علیه ایران از سر گرفته شده. با حملات یمن، این تهدیدها مستقیم‌تر شده است و این شاید برای هر ناظری نگران‌کننده باشد و به همین دلیل است که شماری از ناظران اکنون درباره خطر وقوع جنگ دست‌کم در مقیاس محدود و کنترل‌شده، صحبت می‌کنند؛ اما آیا این نخستین‌بار است که ایران در چنین موقعیتی قرار می‌گیرد؟

نگاهی به تاریخ ۴۶ ساله انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که ایران همواره هدف تحریم‌ها و تهدیدهای آمریکا بوده و این یعنی واشنگتن اگر در طول این دوران از نتیجه اطمینان می‌داشت برای تغییر نظام ایران با توسل مستقیم به زور درنگ نمی‌کرد؛ پس اگر تاکنون، اتفاقی نیافتاده، بدان معناست که آمریکا نمی‌تواند، و این همان چیزی است که حتی ترامپ هم پیش از رسیدن به قدرت به آن اعتراف کرده بود. آمریکا تضعیف شده و در چنین شرایطی ورود به یک جنگ طولانی، گسترده و با پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی، جنون‌آمیز و فاجعه‌بار خواهد بود؛ حماقتی که انتظار نمی‌رود ترامپ تجارت‌پیشه و اهل محاسبه حتی تحت تاثیر تحریکات نتانیاهو مرتکب شود.

اگر جنگ شود، چه می‌شود؟
اما اگر تهدیدهای ترامپ را جدی بگیریم، حملات محدود بر مراکز هسته‌ای، سایت‌های موشکی، مراکز فرماندهی و پایگاه‌های هوایی شاید یکی از گزینه‌های آمریکا و اسراییل برای ضربه زدن محدود و مدیریت‌شده به ایران باشد؛ اما چیزی که نباید در محاسبات، نادیده گرفته شود، این است که واکنش ایران به یک حمله هرچند محدود، نامحدود خواهد بود.

قدرت ایران در وعد‌ه‌های صادق ۱ و ۲ نشان داده شد و در صورت ورود مستقیم آمریکا با مشارکت رژيم صهیونیستی، کمک لجستیکی ارتجاع منطقه و همراهی تروریست‌های تکفیری، این قدرت بازدارنده را چندین برابر کنید: حمله نامحدود، مرگبار و نابودگر بر اسراییل، به آتش‌کشیدن چاه‌های نفتی، لوله‌های گازی، مختل کردن کامل خطوط کشتیرانی، موشک‌باران بی‌امان پایگاه‌ها، ناوها و نیروهای آمریکایی در سراسر خاورمیانه و مهم‌تر از همه، تغییر بنیادین دکترین هسته‌ای به سمت بازدارندگی نظامی.

به این ترتیب، ترامپ که اشتیاق زیادی به باز کردن «درهای جهنم» به روی مردم بی‌‌دفاع غزه و یمن دارد، می‌تواند جهنم واقعی را با حمله به ایران، تجربه کند؛ اگرچه امتحانش رایگان نیست!

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=56394
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x