به گزارش ایراف، این ماجرا صرفاً یک مسئله ساده منع تحصیل هزاران کودک نیست؛ بلکه اتفاقی کلان فرهنگی و اجتماعی است که آینده ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
عملکرد بیسابقه مسئولین مدیریت اتباع در بیتوجهی به اصول بدیهی اخلاقی و انسانی، بیاعتنایی به دستور شخص اول مملکت، قانون مصوب هیئت وزیران، کنوانسیونهای حقوق کودک و در نهایت، اقدامی برخلاف منافع و امنیت ملی ایران در فقره تحصیل کودکان مهاجر، تأثیراتی عمیق و بلندمدت بر جامعه ایران برجای خواهد گذاشت.
در این متن که به قلم حمید بوالی، خبرنگار و یحیی آزادی، فعال حوزه مهاجرین نگاشته شده، به تفصیل بیان شده است که چرا تحصیل کودکان مهاجر حیاتی است و اخراج آنها از مدارس، اشتباهی تاریخی؛ امید آن است که در فرصت اندک باقیمانده، خرد حکمرانی به گردش بیفتد و این عملکرد پرهزینه و ضدانسانی، دستکم درباره کودکان اصلاح شود.
شرح وضعیت
سال گذشته، در حالیکه در تاریخ حضور مهاجران افغانستانی در ایران، بیشترین تعداد دانشآموز مهاجر در مدارس ایرانی ثبتنام کرده بودند، سهم آنان کمتر از ۴ درصد از کل دانشآموزان بود. این یعنی بار مالی و اجرایی حضور دانشآموزان افغانستانی، حتی در رکورد بالای خود، به ۵ درصد هم نمیرسد.
اما امسال، آمارهای منتشرشده از شهرهای مختلف نشان از مسدود شدن راه تحصیل شمار قابلتوجهی از دانشآموزان مهاجر دارد. بسیاری از کودکانی که در سالهای گذشته با دستور رهبر انقلاب، برگه حمایت تحصیلی گرفته بودند یا با مدارک سرشماری مشغول تحصیل بودند، ناگهان از مدارس اخراج شدهاند.
کودکان متولد ایران، حتی آنهایی که مادر ایرانی دارند، و بسیاری دیگر از کودکان مهاجر با شرایط متفاوت، امکان تحصیل را از دست دادهاند. برآوردها نشان میدهد بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار دانشآموز از تحصیل بازماندهاند؛ کودکانی که سالها در مدارس ایرانی درس خوانده بودند و یکشبه به آنها اعلام شده که دیگر حق ورود به مدرسه ندارند.
پنجره ثبتنام تا پایان مهرماه باز است؛ بنابراین فرصت اندکی برای اصلاح این وضعیت باقی مانده است.
اخراج دانشآموزان اقدامی غیرانسانی است
کودکان هیچ نقشی در انتخاب محل مهاجرت خانوادههای خود نداشتهاند و محروم کردن آنها از حق بدیهی تحصیل، ظلمی آشکار در حق بیگناهانی است که بنا بر جبر شرایط، امروز در ایران زندگی میکنند؛ تحصیل کودکان مهاجر نه یک اقدام بشردوستانه، بلکه ضرورتی اخلاقی و انسانی است.
در دستور مستقیم رهبر انقلاب اسلامی، مصوبه هیئت وزیران (۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، شمارهی ۱۳۸۹۷/ت۵۲۱۶۳هـ) و همچنین در کنوانسیونهای بینالمللی همچون کنوانسیون حقوق کودک، ایران به تأمین حق تحصیل برای کودکان مهاجر متعهد شده است.
اخراج این کودکان از مدارس، بازی با سرنوشت آنان و مانعی جدی در مسیر رشد و توسعهی فردیشان است؛ بهویژه برای کودکانی که در سرزمین خود نیز از تحصیل محروم ماندهاند.
منافع تحصیل کودکان مهاجر برای جامعه ایرانی
تحصیل کودکان افغانستانی، نه تنها به نفع خود آنان بلکه به سود جامعه ایران است. این کودکان در همین کشور زندگی میکنند و در آینده بخشی از همین جامعه خواهند بود.
مدرسه، یکی از مهمترین ابزارهای جامعهپذیری است؛ جایی که کودکان با ارزشها، هنجارها و رفتارهای اجتماعی کشور میزبان آشنا میشوند.
در مقابل، منع تحصیل یا اخراج از مدرسه، مسیرهایی خطرناکتر را پیش روی آنان میگذارد و جامعه را در معرض فقر، نابرابری و آسیبهای اجتماعی بیشتر قرار میدهد.
هزینه تحصیل این کودکان در واقع سرمایهگذاری برای امنیت، نظم اجتماعی و کاهش جرم در آینده است؛ ارزشی که هزاران برابر بیشتر از هزینه فعلی آموزش خواهد بود.
بیش از ۴۰ سال سیاست فشار و محدودیت برای مهاجران، سیاستی شکستخورده بوده است؛ اکنون زمان آن رسیده که برای زندگی و آینده نسل جوانتر مهاجران، تصمیمی خردمندانه گرفته شود.
فرصت تاریخی: دشمنسازی یا همپیمانی هوشمندانه؟
جلوگیری از تحصیل دانشآموزان مهاجر در شرایط کنونی جامعه ایران، تصمیمی غیرمنطقی و زیانبار است؛ در حالیکه کشورهایی مانند آمریکا، ترکیه و کرهجنوبی با صرف هزینههای هنگفت در خاک افغانستان مدارس تأسیس میکنند تا نسل آینده افغانستان را مطابق منافع خود تربیت کنند، ایران داوطلبانی دارد که خود خواستار تحصیل در سیستم آموزشی کشور هستند؛ فرصتی که نباید از دست برود.
تجربه نشان داده است که تحصیلکردگان مدارس و دانشگاههای ایرانی در افغانستان و دیگر کشورها، به حامیان فرهنگی و سیاسی ایران تبدیل شدهاند.
اخراج دانشآموزان مهاجر، یعنی بستن دروازه نفوذ پایدار و سازندهی ایران در منطقه.
در شرایط تحریم، انزوا و فشارهای بینالمللی، داشتن شبکهای از نخبگان و نیروهای تحصیلکرده افغانستانی که پیوند فرهنگی و علمی با ایران دارند، سرمایهای بیبدیل است؛ این فرصت تاریخی را نباید با یک اشتباه تاریخی از دست داد.
راهکارهای فوری
در پاسخ به مطالبه تحصیل کودکان مهاجر، معمولاً مسائلی چون «هزینه تحصیل»، «تراکم کلاسها» یا «نبود ظرفیت» مطرح میشود.اما اینها بیشتر بهانههایی برای پاک کردن صورت مسئله است تا حل آن.
دولت ایران کمکهای میلیوندلاری از سازمانها و کشورهای خارجی برای آموزش کودکان مهاجر دریافت میکند و بسیاری از خانوادههای مهاجر نیز شخصاً هزینههای تحصیل را پرداخت میکنند. میتوان با تدوین سازوکاری شفاف، هزینه واقعی تحصیل را از خانوادهها دریافت کرد تا بار مالی از دوش دولت برداشته شود.
علاوه بر این، با دادههای ثبتنام الکترونیکی مدارس، میتوان مناطق کمجمعیت و پرجمعیت را شناسایی و خانوادههای مهاجر را به مدارس خلوتتر هدایت کرد.
همچنین میتوان از ظرفیتهای مردمی بهره برد: مساجد، کانونهای فرهنگی، شیفت دوم مدارس و حتی معلمان مهاجری که داوطلبانه حاضر به تدریس بدون حقوق هستند.
اما فوریترین اقدام، بازگشت دانشآموزان سابق به مدارس است؛ کسانی که پیشتر تحصیل میکردند، نباید اخراج شوند. برای کودکان متولد ایران، دارای مادر ایرانی و یا مدارک ناقص نیز باید راهکاری فوری اندیشیده شود.
پاسخ به شبهه همیشگی: «تا وقتی کودک ایرانی بازمانده داریم، چرا کودک مهاجر؟»
این گزاره، مغالطهای تکراری است؛ هیچ دانشآموز ایرانی به دلیل حضور دانشآموز افغانستانی از تحصیل بازنمانده است. مطالعات اخیر درباره دلایل بازماندگی از تحصیل کودکان ایرانی نشان میدهد که حتی یک درصد از آنها به علت شلوغی مدارس یا کمبود ظرفیت محروم نشدهاند.
بازماندگی از تحصیل در میان کودکان ایرانی دلایلی چون فقر، دوری از مدرسه، بدسرپرستی، کار کودک و بیانگیزگی دارد؛ نه حضور کودکان مهاجر.
بنابراین، محروم کردن مهاجران از تحصیل، نه کمکی به کودکان ایرانی میکند و نه مسئلهای را حل مینماید؛ تنها زخمی تازه بر پیکر جامعهای میافزاید که خود از شکافهای عمیق رنج میبرد.
جمعبندی
ماجرای امروز ایران، داستانی است که بسیاری از کشورهای جهان در دورهای از تاریخ خود تجربه کردهاند. اما در ایران، تصمیمات ناپخته و بیپشتوانه، یکشبه میتواند سرنوشت هزاران کودک را تغییر دهد.
اکنون زمان آن است که با عقلانیت، نه احساسات یا سیاستزدگی، به مسئله تحصیل کودکان مهاجر نگاه شود؛ آنها نه تهدید، بلکه فرصتی برای آینده بهتر ایراناند.