چکیده
رابطه بین چین و افغانستان شاهد تغییرات معنی داری در طول سال ها بوده که شامل ویژگی های متنوع سیاسی، اقتصادی و امنیتی بوده است. بهعنوان یکی از کشورهای هم مرز با افغانستان، منافع چین در منطقه افزایش یافته که تحت تاثیر اهداف راهبردی، نیاز به منابع، و نگرانی در مورد ثبات منطقهای بوده است. استراتژِی ارتباط چین با دولت مستقر در افغانستان بیشتر حول موضوع یافتن فرصت های سرمایهگذاری در کنار تاکید بر قطع روابط طالبان با «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» (ETIM) متمرکز است. در مقابل، موضع طالبان در مقابل چین پیچیدهتر است. طالبان به دنبال حمایت سیاسی و سرمایهگذاری چینیها هستند و در عین حال 40 میلیون دلار هفتگی از آمریکا دریافت میکنند. این موقعیت باعث پیچیدگی در ایجاد تعادل بین منافع و شکلگیری اتحادها شده است.
در این مقاله به بررسی روابط چین و افغانستان تحت حکومت طالبان میپردازیم و نیروهای حاکم، چالش ها، و فرصتهایی که این رابطه پیچیده را تعریف میکنند بررسی میکنیم. این تحلیل ها باعث روشنتر شدن تعامل چین و افغانستان خواهد شد و همچنین تاثیر آن بر منطقه در کنار اوج گرفتن قدرت نظامی و اقتصادی چین را روشن میکند.
همچنین به بررسی مشکلات و محدودیت های روابط چین و افغانستان خواهیم پرداخت از جمله بیثباتی داخلی افغانستان، رقابت منطقهای و بینالمللی برای بهدست آوردن قدرت تاثیرگذاری در منطقه و بازگشت طالبان به قدرت. همچنین تلاش میکنیم تا اطلاعات بیشتری در مورد مسیرهای بالقوه پیش رو و نقشی که چین میتواند در تقویت صلح پایدار، بازسازی اقتصادی، و یکپارچگی منطقهای در کنار حفظ منافع خود ایفا کند، ارائه کنیم. این تحلیل در عین حال به بررسی راهبردهای احتمالی اقتصادی و سیاسی از سوی چین که مردم افغانستان و طالبان انتظار دارند، میپردازد.
۱. مقدمه
اهمیت روابط چین و افغانستان در پیامدهای مهم ژئوپلیتیکی و اقتصادی این رابطه برای هر دو ملت و جامعه بین المللی گستردهتر است. علاقه چین به افغانستان ریشههای عمیق تاریخی دارد و به قرن هفتم میلادی پس از میلاد بازمیگردد زمانی که راهب چینی «ژوان ژانگ» به دره بودایی در بامیان رفت که مجسمه مرمری عظیم بودا در آن قرار داشت و در سال 2001 توسط طالبان نابود شد. این دو کشور دارای مرز مشترک به طول 47 مایل در شمال غرب افغانستان هستند. کریدور «واخان» که پاکستان و چین و ملت های آسیای مرکزی را به هم متصل میکند در این مرز قرار دارد. از زمان تهاجم شوروی به افغانستان در اواخر دهه 1970، روابط چین و افغانستان به شدت تحت تاثیر روابط چین و پاکستان قرار داشته است.
بیش از دو سال از زمان فرار رئیس جمهور سابق افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در 15 آگوست 2021 گذشته است. بسیاری از کشورها سفارت ها و نمایندگیهای دیپلماتیک خود را در افغانستان تعطیل کردهاند. آنها همزمان شهروندان خود را از این کشور خارج کردند. کشورهای غربی بعضی از کارکنان و همکاران بومی خود را نیز این کشور خارج کردهاند. با این حال، بعضی کشورها تصمیم گرفتند که در کابل باقی بمانند. برای مثال، چین، پاکستان، روسیه و ایران در کابل باقی ماندند و کارهای روزمره دیپلماتیک خود را در افغانستان ادامه دادند بدون اینکه امارت طالبان را به رسمیت بشناسند.
برای یک دوره طولانی که منتهی به فروپاشی دولت مورد حمایت آمریکا در 15 آگوست 2021 شد، چین روابط خود را با طالبان تقویت کرد و با نمایندگان آنها دیدار کرد. چین روابط خود و کانال های ارتباطات دیپلماتیک خود را با این گروه حفظ کرد و آمادگی خود برای ایجاد روابط دوستانه و سازنده با حکومت جدید را اعلام کرد. در نهایت، دیپلمات های چینی پیوسته با مقامات طالبان در کابل ارتباط داشتهاند تا مذاکرات مربوط به تجارت، همکاری و امنیت را دنبال کنند. سرمایهگذاران چینی به کابل سفر کردهاند و علنا تمایل خود را به سرمایهگذاری در بخش معدن افغانستان اعلام کردهاند.
چین و افغانستان دارای تاریخ طولانی روابط اقتصادی و فرهنگی هستند. جاده ابریشم باستانی یک مسیر مهم تجاری بین این دو منطقه بوده است. اما روابط دوران جدید تحت تاثیر عوامل ژئوپلیتیکی متعددی قرار دارد. در طول قرن بیستم، افغانستان و چین روابط با ثباتی داشتند. در طول دولت اول طالبان (1996 تا 2001) چین تماس خود را با حکومت طالبان حفظ کرد، زیرا نگرانیهایی در مورد گسترش تندروی اسلامی در منطقه شمال غرب چین داشت. پس از سال 2001، چین همچنان یک شریک اقتصادی برای افغانستان باقی ماند و با دولتهای «حامد کرزی» و «اشرف غنی» همکاری میکرد. حضور اتحاد تحت رهبری آمریکا در افغانستان در سال 2001 و تلاشهای صورت گرفته برای ایجاد ثبات در کشور فرصتهای جدیدی برای مشارکت چین در منطقه ایجاد کرد. پکن نیاز به ثبات در افغانستان را برای حفظ منافع منطقهای خود از جمله تلاشهای ضدتروریسم و استخراج منابع تشخیص داد. افغانستان توانست در سال 2012 عضو ناظر در سازمان همکاری شانگهای (SCO) شود و پروتکل این سازمان در مورد مبارزه با تروریسم را در سال 2015 امضا کرد.
چین، توسعه اقتصادی و اتصال منطقهای را بهعنوان محرک های اصلی ثبات در اولویت قرار داده و این امر را همراه با طرح گسترده کمربند و جاده (BRI) دنبال کرد. موقعیت جغرافیایی افغانستان برای دسترسی چین به اهداف تجاری و منطقهای خود اهمیت دارد. پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در 15 آگوست 2021، چین حضور دیپلماتیک خود را در افغانستان ادامه داد. تاجران چینی به سرعت راهی کابل شدند و از خلا عقب نشینی آمریکا از افغانستان بیشترین استفاده را بردند. علاوه براین، طالبان به شدت نیاز به تحریک اقتصادی داشت، زیرا اقتصاد این کشور به شدت از فروپاشی دولت قبلی صدمه دیده بود و در نتیجه بسیار مشتاق سرمایهگذاری چینیها در این کشور بودند.
منافع اقتصادی چین در افغانستان بیشتر حول منابع عظیم معدنی این کشور میگردد که تخمین زده میشود یک تریلیون دلار ارزش دارد. شرکت های چینی در استخراج مس، لیتیوم، و نفت سرمایهگذاری کردهاند. روابط چین و افغانستان حائز اهمیت است، زیرا ظرفیت شکلگیری همکاریهای اقتصادی، ثبات منطقهای، همکاری در مبارزه با تروریسم، تعامل سیاسی، اثرگذاری دیپلماتیک، سرمایهگذاری در زیرساختها و دسترسی به منابع انرژی را دارد. هر دو ملت دارای منافع مشترک در تقویت همکاریهای سازنده هستند در حالی که جامعه بینالمللی نیز از نزدیک شاهد تاثیر این روابط بر مسائل جهانی هستند.
بررسی توسعه روابط چین و طالبان در طول دو سال گذشته نیازمند بررسی سابقه تاریخی روابط چین و افغانستان و تعاملات فعلی آنهاست و از این طریق میتوان به چالش ها و فرصت های پیش روی این دو کشور نیز پرداخت.
ابتدا به بررسی منافع امنیتی چین در حفظ روابط خود با طالبان خواهیم پرداخت. سپس به بررسی منافع اقتصادی چین از جمله طرح کمربند و جاده BRI، استخراج مواد معدنی و گاز میپردازیم. علاوه بر این، به بررسی چالش های آینده پیش روی هر دو ملت خواهیم پرداخت و پیشنهادات سیاسی خود را ارائه میکنیم. در نهایت، این تحلیل انگیزههای استقبال طالبان از چین و سرمایهگذاری های آن را مورد بررسی قرار میدهد.
۲. روابط امنیتی چین – طالبان
چین نگران احتمال گسترش بیثباتی از افغانستان به استان «سین کیانگ» چین است که محل سکونت اقلیت مسلمانان اویغور در این کشور است. در بیانیه وزارت خارجه چین تصریح شده که این کشور نیروهای «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» (ETIM) در افغانستان را یک تهدید جدی نسبت به امنیت چین تلقی میکند و ابراز امیدواری میکند که دولت فعلی طالبان فعالیت این گروه را در افغانستان محدود و کنترل کند. نگرانیهایی در مورد ایدئولوژیهای تندروانه و گروههای تروریستی که ممکن است در افغانستان پناه بگیرند و امنیت ملی چین را تهدید کنند وجود دارد. برای جلب نظر طالبان، به نظر میرسد که چین مشوق های زیادی ارائه داده و از اِعمال فشار خودداری میکند. نکته قابل توجه این است که این بیانیه درباره اقداماتی که ممکن است چین انجام دهد؛ اگر حکومت طالبان نتواند علیه گروهی که دارای وابستگیهای مذهبی و شباهتهای ایدئولوژیک هستند، اقدام کند، سکوت میکند.
علاوه بر این، چین روابط نزدیکی با دولت حاکم در افغانستان در طول این دو سال داشته است. تلاشهای آنها حول ایجاد ارتباطات و تقویت آن با حکومت مستقر در افغانستان شکل گرفته است. به نظر میرسد که طالبان به نگرانیهای امنیتی دولت چین اهمیت میدهند. به محض اینکه طالبان در آگوست 2021 قدرت را دوباره به دست گرفتند، اعضای ETIM را از منطقهای نزدیک به مزر چین در شمال شرقی افغانستان خارج کردند. طالبان در مورد رفتار چین با مسلمان اویغور ساکت بوده است. در اواخر دهه 1990، چین نیز رابطه نسبتا نزدیک با دولت طالبان داشته است. چین طالبان را به رسمیت نشناخت، اما کانال های ارتباط غیررسمی از طریق متحد طالبان (پاکستان) را حفظ کرد. حتی در طول دوره مداخله آمریکا بین سال های 2001 و 2021، چینیها کانال های ارتباطی خود با طالبان را حفظ کردند که بیشتر از طریق پاکستانیها بود.
در شرایط متغیر افغانستان، چین بارها نگرانی خود را در مورد «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» ابراز داشته که عمدتا حول جمعیت اویغور چین متمرکز است. به این ترتیب، هرگونه تغییر در افغانستان که بتواند باعث تقویت ETIM شده یا بر تندرویهای مذهبی تاثیر بگذارد یک نگرانی عمده برای پکن محسوب میشود. چین فعالانه درگیر تلاش های دیپلماتیک برای کسب تضمین از سوی مقامات بالفعل در افغانستان و بازیگران منطقهای برای جلوگیری از گسترش مشکلات اویغورها به افغانستان و تثبیت ثبات در منطقه بوده است. دولت مستقر طالبان همکاری خوبی با چین داشته و نگرانیهای امنیتی چین را درک میکند. مقامات فعلی، افراد مرتبط با ETIM را بازداشت کرده و به مقامات چینی تحویل دادهاند.
سیستم نظارتی گسترده و دقیق چین که بیشتر بر پایه دوربین های نظارتی عمل میکند، شهرت جهانی دارد. در توافقی که اخیرا بین طالبان و شرکت چینی هواوی صورت گرفت، این شرکت تعهد داد که شبکه دوربینهای مدار بسته را در افغانستان ایجاد کند. این قابلیت به دولت فعلی کابل امکان میدهد که نظارت بیشتری بر مردم داشته باشد. هر دو طرف منافع متقابلی در نظارت و کنترل بر جمعیت خود دارند.
۳. روابط اقتصادی چین و طالبان: BRI، منابع معدنی و مس
چین به شکلی فعالانه تلاش کرد که روابطی دوستانه با دولت جمهوری حامد کرزی و اشرف غنی برقرار کند. در طول حکومت این دو در افغانستان، دولت چین کمک های خود را به افغانستان افزایش داد از جمله ارائه بورس تحصیلی به دانشجویان و افزایش میزان تجارت. شرکتهای چینی پیوسته آمادگی خود را برای سرمایهگذاری در بخش معدن، شرکت در مذاکرات برای استخراج «مس عینک» و «آهن حاجیگگ» و در عین حال، حفظ خطوط ارتباطی باز با طالبان در اواخر دوره حضور آمریکا در افغانستان ابراز داشتند.
پس از فروپاشی دولت مورد حمایت غرب در 15 آگوست 2021، و به قدرت رسیدن طالبان، حضور چین در افغانستان، اگرچه بدون به رسمیت شناختن طالبان به عنوان دولت مشروع افغانستان، شدت گرفت. منافع اقتصادی چین در افغانستان در چندین بخش گسترش یافته است، از جمله توسعه طرح کمربند و جاده در افغانستان و توافقنامههایی در مورد استخراج از چندین منبع.
۳/۱. طرح کمربند و جاده و کارکرد آن برای افغانستان
طرح کمربند و جاده (BRI)، یک پروژه زیرساختی و توسعه اقتصادی عظیم است که در سال 2013 توسط چین شروع شد که بصورت یک پروژه توسعه اقتصادی و زیرساختی جهانی با تاثیرات گسترده بر تجارت و همکاریهای بینالمللی طراحی شده است. این پروژه آسیا، اروپا، آفریقا، بخش هایی از آمریکا و همچنین افغانستان را در بر میگیرد. هدف از BRI تقویت ارتباطات و توسعه اقتصادی از طریق احیا کردن جاده باستانی ابریشم است. موقعیت راهبردی افغانستان باعث میشود که این کشور در این طرح نقشی داشته باشد.
حکومت طالبان در قدرت، BRI را یک فرصت برای نوسازی اقتصاد افغانستان و زیرساخت های این کشور میداند که باعث میشود که این کشور وارد تجارت جهانی شود. تمرکز BRI در توسعه زیرساخت های افغانستان با نیازهای افغانستان برای حمل و نقل مدرن و انرژی همخوانی دارد. سرمایه گذاری در این پروژه میتواند باعث بهتر شدن دسترسی، تقویت تجارت، ایجاد شغل، و جذب سرمایه خارجی شود که برای بازسازی و ثبات افغانستان بسیار اهمیت دارد.
در حالی که BRI امیدهای بسیاری را بیدار کرده است، به نظر چالشها و نگرانیهایی نیز در افغانستان ایجاد کرده است. موقعیت امنیتی افغانستان، ثبات سیاسی آن و مسئله ایجاد صلح دائمی از جمله عوامل مهمی هستند که میتوانند بر یکپارچهسازی موفق این کشور در پروژه های BRI نقش داشته باشند. علاوه براین، عدم دسترسی افغانستان به دریا این کشور را نیازمند همسایگان خود میسازد. ادغام موفق افغانستان در BRI بستگی به همکاری منطقهای با کشورهایی مانند پاکستان، ایران، و دولت های آسیای مرکزی دارد. حکومت طالبان انتظار دارد که مشارکت در BRI با سایر کشورها باعث ایجاد منافع اقتصادی برای این کشور شود، روابط دیپلماتیک این کشور را تقویت کند و باعث ایجاد ثبات در منطقه شود. از نگاه آنها، افغانستان دارای این فرصت است که اقتصاد خود را متحول کند و یک بازیگر مهم در تجارت و ارتباطات منطقهای شود. با این حال، این تلاش نیازمند مدیریت دقیق همکاریهای استراتژیک، دولت قدرتمند و تعهد به صلح و ثبات است.
گزینه جایگزینی برای BRI در اجلاس امسال G20 در دهلی مطرح شد، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه – اروپا (IMEC) که افغانستان را شامل نمیشود. این طرح باعث میشود که افغانستان کاملا در رقابت بین چین و غرب، در حوزه نفوذ چین باقی بماند.
۳/۲. منابع معدنی
چین علاقه خود را برای افزایش سرمایهگذاری در افغانستان اعلام کرده است. سرمایهگذاران چینی علاقه زیادی در بخشهای مختلف افغانستان ابراز کردهاند. در یک گزارش مربوط به افغانستان، وزارت امور خارجه چین تایید کرد که این کشور متعهد به حمایت از توسعه و بازسازی افغانستان است.
از سال 2001 تا 2021، در طول حضور آمریکا و متحدانش در افغانستان، چین روابط رسمی دیپلماتیک با دولت مورد حمایت آمریکا ایجاد کرد، که باعث ایجاد روابط اقتصادی و دیپلماتیک قابل توجهی با آمریکا شد. با این حال، تجارت دوجانبه بین دو کشور محدود باقی ماند. در سال 2008، بزرگترین تولید کننده مس چین، شرکت ژیانگژی کاپر، و دو شرکت دولتی فرآوری فلز چینی قراردادی برای معدن بزرگ مس عینک در جنوب کابل امضا کردند. اگرچه کار روی این پروژه 4.4 میلیارد دلاری در سال 2009 شروع شد، اما بزرگترین سرمایهگذاری خارجی افغانستان آهستهتر از آنچه انتظار می رفت، پیش رفت.
از زمان 15 آگوست 2021، دولت طالبان شرکت دولتی نفت چین (CNPC) را به عنوان برنده مزایده یک میدان نفتی در شمال افغانستان انتخاب کرد و انتظار میرود که قرارداد به زودی نهایی شود. علاوه براین، شرکت تولیدکننده تجهیزات مخابراتی ZTE و هواوی حضور پررنگی در افغانستان دارند تا شبکه مخابراتی این کشور را توسعه دهند.
ذخایر قابل توجه منابع معدنی افغانستان شامل لیتیوم، مس و عناصر خاکی کمیاب باعث جلب توجه چین به این کشور به عنوان یک شریک تجاری مهم شده است. این همکاریها امید منافع اقتصادی برای دولت طالبان را زنده کرده است. یک شرکت معدنی چینی، به نام
Fan China Afghanistan Mining Processingand Trading Company (FAMPTC(
اعلام کرده که مایل به سرمایهگذاری 350 میلیون دلاری در افغانستان است. شرکت چینی دیگر نیز تلاش کرده بود که با دولت قبلی توافقنامه امضا کند تا معادن مس عینک را به بهره برداری برساند اما این تلاش در سال 2008 به نتیجه نرسید. این شرکت ها مدت هاست که برای رسیدن به توافق تلاش کردهاند اما در نهایت، طالبان توانست قرارداد را امضا کند.
این سرمایهگذاریها مزیتهای بسیاری برای دولت مستقر دارند، زیرا دولت نیازهای شدید مالی دارد. همچنین با امضای این قراردادها، دولت وارد روابط سیاسی با سایر کشورها میشود، ایجاد اشتغال و مهمتر از همه باعث شروع تلاش ها برای استخراج منابع معدنی میشود.
۴. شادی متقابل از خروج نیروهای آمریکایی
مداخله بینالمللی در افغانستان به رهبری آمریکا بر حضور چین در افغانستان و بر روش و اولویت های چین در این کشور تاثیر گذاشت. حضور آمریکا در افغانستان باعث محدود شدن تهدید گروههای تندرو مانند ETIM شده بود که بطور مستقیم در جهت منافع چین و کاهش گسترش ناآرامی به استان سین گیانگ میشد. شکست طالبان و سایر گروههای جهادی در افغانستان باعث کاهش روحیه سایر گروههای جهادی در طول فاز اول جنگ آمریکا علیه ترور شد. بسیاری از گروههای شورشی یا از میان رفتند یا مخفی شدند. اما پس از عقبنشینی آمریکا و فروپاشی دولت مورد حمایت آمریکا در افغانستان در 15 آگوست 2021، چین فرصت را برای ارتقای حضور خود در افغانستان از طریق ارتباط با طالبان مناسب دید.
عقب نشینی آمریکا تاثیر ژئوپلیتیک بیشتری نیز داشت و بر محاسبات منطقهای چین تاثیر گذاشت. با تغییر تمرکز آمریکا از افغانستان، تاثیر منطقهای چین میتوانست افزایش پیدا کند.
مقامات چینی و طالبان هر دو از خروج آمریکا خوشحال بودند. دیپلمات های چینی ظاهرا موضعگیری عادی نسبت به مقامات طالبان در بیانیههای خود دارند. در یکسری توییت، سخنگوی وزارت امور خارجه چین نوشت که در طول دو سال گذشته تغییرات در افغانستان به طور کلی رو به ثبات بوده و آینده این کشور به دست مردم این کشور افتاده است – یک موفقیت تاریخی. سخنگوی وزارت خارجه چین استدلال کرد که خروج آمریکا و فروپاشی دولت مورد حمایت آمریکا در افغانستان نشان دهنده نقاط ضعف استراتژی نظامی، دخالت های سیاسی، و اعمال اصلاحات شدید دموکراتیک است که معمولا باعث بینظمی میشود. از آن زمان، چین قدم پیش گذاشته و به افغانستان در ایجاد ثبات و بازسازی کشور کمک میکند. جامعه جهانی مشتاق توسعه و رشد افغانستان است، بهخصوص در ایجاد یک ساختار دولت عادلانه و نماینده عموم جامعه و دفاع از حقوق زنان و اقلیت های مذهبی. سخنگوی وزارت خارجه چین از دولت موقت طالبان خواست که در تامین خواستههای جامعه جهانی، فعالانه تلاش کنند.
در مورد مسئله تروریسم، سفیر جدید چین در افغانستان در توییتر خود نوشت که حکومت طالبان به شکلی موثر داعش را کنترل کرده و این گروه دیگر برای چین و ملت های همسایه یک تهدید نیست.
در مورد مشارکت اقتصادی، سفیر چین نوشت که طالبان نشان داده که توانایی مدیریت و بی اثر کردن تهدیدات در منطقه را دارد. در مورد همکاریهای اقتصادی، نیاز به افزایش تجارت و حمل و نقل بین چین و افغانستان روبه افزایش است. وی همچنین اشاره کرد که برنامههایی برای افزایش روابط تجاری و حمل و نقل از طریق جاده ابریشم در دست اجراست. با در نظر گرفتن موقعیت ژئوپولتیکی افغانستان، این کشور در حال تبدیل شدن به یک بازیگر مهم از نظر اقتصادی است.
دولت مستقر طالبان در عین حال از تقویت روابط خود با چین خوشحال است. در ملاقاتی با ژائو ژینگ، سفیر چین در کابل، معاون نخست وزیر در زمینه امور حکومتی، عبدالسلام حنفی گفت که امارت اسلامی تلاش میکند که افغانستان را از طریق کریدورهای مختلف به طرح کمربند و جاده متصل کند. حنفی اشاره کرد که حضور سفیر چین در افغانستان نشان میدهد که پروپاگاندای منفی در مورد افغانستان غلط است.
تغییر شرایط پس از خروج آمریکا باعث شده که چین جدیت بیشتری برای حضور در غرب و جنوب غرب آسیا پیدا کرده است. توافق بین ایران و عربستان سعودی در 10 مارس نشان دهنده مشارکت قویتر دیپلماتیک و سیاسی چین در منطقه است. افغانستان تحت حکومت طالبان بخش مهمی از موج دیپلماتیک چین را تشکیل میدهد که ممکن است شاهد همسویی قوی بین منافع خود و طالبانی باشد که افغانستان را کنترل میکنند.
بیثباتی داخلی و ناآرامی بطور بالقوه موانع عمدهای بر سر سرمایهگذاری کشورها در افغانستان محسوب میشوند. از زمان به قدرت رسیدن طالبان، هیچ کشوری رسما این دولت را به رسمیت نشناخته است. ادامه مقاومت های داخلی و وجود ناامنی همگی فرصتهای سرمایهگذاری را از میان میبرد.
با وجود تضمین دولت مستقر مبنی بر اینکه شاخه خراسان داعش (ISKP) نابود شده و نمیتواند تهدید قلمداد شود، این گروه همچنان فعال است. افغانستان همچنین یک منطقه مورد نزاع برای قدرتهای جهانی و منطقهای است. این چالش های ادامه دار باعث میشود که چین با صبوری گام بردارد و شرایط را به دقت تحت نظر داشته باشد. سیاست های سرسختانه دولت مستقر، از جمله ممنوعیت اشتغال و تحصیل زنان، نبود یک دولت فراگیر، و موارد متعدد دیگر باعث ایجاد چالش ها و موانع جدی برای چین هستند.
۵. شرایط جدید: چین به عنوان سرمایهگذار نه اهداکننده
پس از به قدرت رسیدن طالبان، سفارت چین در کابل به فعالیت خود ادامه داد و سفارت افغانستان در پکن به طالبان تحویل داده شد. «وانگ یی»، وزیر امور خارجه چین، در 24 مارس 2022 از کابل دیدن کرد و مذاکراتی با مقامات طالبان انجام داد. ملاقات مقام ارشد یک قدرت عمده مانند چین برای دولت طالبان اهمیت بسیاری داشت زیرا مقامات اندکی تا بحال به افغانستان سفر کردهاند. از نظر طالبان، این ملاقات نشان دهنده عمق روابط با چین است. پکن نیز یک اجلاس دو روزه در 31 مارس همان سال برای کشورهای همسایه افغانستان در سطح وزرا برگزار کرد که نمایندگانی از طالبان نیز در آن حضور داشتند و «امیرخان متقی» به عنوان وزیر خارجه طالبان در آن حضور داشت.
علاوه بر این، در سال های اخیر، نمایندگان چین با طالبان در اسلام آباد، پاکستان دیدار کردهاند. چین شاید تنها کشور همسایه افغانستان است که هیچ موضع گیری تندی نسبت به به قدرت رسیدن طالبان نداشته است. علاوه براین، طالبان اهمیت زیادی به حفظ روابط خود با چین می دهد و این کشور را بهعنوان یک شریک مهم تلقی میکند.
۵/۱. یک صندلی دور میز بزرگ: UNSC و سایر اجلاس چندجانبه
موقعیت چین در سطح بینالمللی برای طالبان مطلوب است. چین یک عضو دائمی در شورای امنیت است و میتواند تصمیمات این شورا را وتو کند. طالبان انتظار دارد که چین از تاثیر خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کند تا مانع تحریمهای بیشتر علیه این گروه شود. برای مثال، در طول بحث های جدی در مورد اِعمال منع سفر برای مقامات طالبان در شورای امنیت سازمان ملل، چین صراحتا از طالبان حمایت کرد و بر تمدید اجازه سفر مقامات طالبان تاکید کرد. علاوه براین، تاثیر چین در آسیای مرکزی و جمهوریهای این منطقه را نمیتوان نادیده گرفت. این کشور تاثیر بیشتری نسبت به روسیه در آسیای مرکزی دارد. گفته میشود که پافشاری چین در پذیرش دیپلمات های طالبان توسط قزاقستان تاثیر داشته است. اگر چین به عنوان اولین کشور رسما دولت طالبان را به رسمیت بشناسد، کشورهای دیگری مانند روسیه، ایران، جمهوری های آسیای مرکزی، پاکستان و حتی شورای همکاریهای خلیج فارس نیز ممکن است طالبان را به رسمیت بشناسند، زیرا این کشورها به نظر چین اهمیت میدهند.
چین میتواند پای طالبان را به سازمان بینالمللی به رهبری چین باز کند، از جمله در «سازمان همکاریهای شانگهای» ((SCO که طالبان مشتاق عضویت در آن است. چین، به عنوان نشانهای از تمایلش برای ارتقاء روابط با طالبان از نمایندگان دولت طالبان دعوت کرد که به اجلاس کمربند و جاده 2023 بپیوندد، که به طالبان اجازه داد روابط خود را با سایر اعضای این طرح تقویت کنند.
۵/۲. عدم مداخله
سیاست خارجه چین به طور سنتی بر اساس اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها شکل گرفته است. برای چین فرقی نمیکند که یک حکومت دموکراتیک یا دیکتاتوری در افغانستان مستقر باشد. آنچه برای چین اهمیت دارد ثبات است تا بتواند اهداف اقتصادی خود را با هزینهای اندک دنبال کند. چین هیچ مدل سیاسی خاصی را بر طالبان تحمیل نمیکند و قصد ندارد که حضور هژمونیک در این کشور داشته باشد به این معنا که چین به دنبال کنترل و فشار آوردن بر دیگران نیست. مهمتر اینکه، چین هیچ معاملهای با نیروهای ضد طالبان در گذشته و حال نداشته است.
۵/۳. عدم علاقه به ارزش های غربی
چین و طالبان با ارزش های غربی همخوانی ندارند. قبول ارزش های غربی، هواداری در میان نخبگان چینی و طالبان ندارد. پکن رابطه خوبی با ارزشهایی مانند انتخاب، آزادی سیاسی، حقوق بشر وغیره ندارد. طالبان نیز این ارزش ها را ضدیت با خدا میداند. بنابراین، وجود امارت اسلامی طالبان در همسایگی چین که علنا با ارزش های جهانی دموکراتیک مخالفت میکند، باعث نگرانی این کشور نمیشود. همچنین طالبان یک منبع ایجاد ثبات و امنیت است. چین به طور کامل لیبرالیسم را نپذیرفته؛ طالبان نیز چنین است. به شکلی مشابه، طالبان ارزش های لیبرال را در تضاد با ارزش های اسلامی میداند. کشورهای غربی، بهخصوص آمریکا از طالبان به دلیل نقض حقوق بشر، حقوق زنان، و عدم حضور تمامی گروهها در دولت، انتقاد میکنند. چین در مورد این مسائل سکوت کرده است. این کشور از اِعمال فشار بر طالبان برای ایجاد یک دولت فراگیر خودداری کرده است.
۵/۴. دوستِ دوستِ من دوست من است
پاکستان رابط بین چین و طالبان است. پاکستان یکی از حامیان تاریخی طالبان و راه دسترسی به این گروه است. موضع پاکستان نسبت به هر کشوری احتمالا تاییدکننده نوع روابط طالبان با آن کشور نیز خواهد بود. پاکستان چین را به عنوان “دوست آهنین” خود میداند که خواهان ادامه امارت طالبان در افغانستان است و چیزی را تشویق میکند که با طالبان رابطه برقرار کند. چین در مقابل، خواهان کاهش سطح ریسک در افغانستان از طریق پاکستان است.
علاوه بر این، چین خواهان اتحاد بین طالبان و پاکستان است، زیرا چین نمیتواند با وجود اختلاف بین پاکستان و طالبان، به خوبی منافع خود را در افغانستان دنبال کند. موضع چین و پاکستان در مورد طالبان تقریبا یکسان است؛ عدم فشار بر آنها. همچنین، قبل از ایجاد رابطه با طالبان، کشورهای دیگر بایستی نقش پاکستان را بپذیرند. نقش لابی گری پاکستان اهمیت بسیاری دارد، زیرا پاکستان به دنبال دسترسی به بازار آسیای مرکزی از طریق افغانستان است.
۵/۵. سرمایهگذار و نه یک اهداکننده
تاریخ افغانستان نشان میدهد که رژیم های حاکم بر کشور معمولا با حمایت یک ابرقدرت که حاضر به هزینه کردن است، مدت بیشتری بر سر قدرت خواهند ماند. در طول قرن 19، انگلیس نقش حامی پادشاهی افغانستان را بازی میکند و بعدها، اتحاد جماهیر شوروی نقش حامی حکومت را در دهه 1980 بر عهده داشت و بعدها آمریکا در سال های پس از 2001 از حکومت حمایت میکند. پس از خروج آمریکا از افغانستان، طالبان انتظار داشت که چین نقش حامی سخاوتمند را ایفا کند. به نظر میرسد که چین مانند یک حامی سخاوتمند که طالبان انتظار دارد، رفتار نمیکند. دولت چین 200 هزار دلار پول نقد را به کسانی که در زلزله 10 اکتبر در هرات صدمه دیدند پرداخت کرد، اما در مقابل آمریکا 12 میلیون دلار اهدا کرد.
با این حال، دولت حاکم در کابل بیشتر خواهان سرمایهگذاری چین است. طالبان میخواهد که یک شریک تجاری خوب برای چین باشد. طالبان قصد دارد از قدرت اقتصادی چین برای به حرکت درآوردن اقتصاد افغانستان استفاده کند و از تحریمهای اِعمال شده توسط کشورهای غربی عبور کند و تاثیر تحریم ها را طریق سود منابع طبیعی با سرمایه گذاری چینی کاهش دهد.
نتیجه گیری و پیشنهادات
برای سال ها، افغانستان میدان رویارویی قدرت های بزرگ جهانی بوده است. در قرن 19، این کشور در بازی بین امپراتوری تزاری در شمال و انگلیسی هندی در جنوب قرار داشت. در طول قرن بیست، افغانستان تلاش کرد که خود را با بلوک های قدرت جنگ سرد هماهنگ کند که منجر به حمله و تهاجم شوروی شد. در قرن بیست و یکم، رقابت بین آمریکا و چین نیز ظاهرا در حال شکل دادن به افغانستان است.
با بررسی روابط در حال تغییر بین چین و دولت مستقر در افغانستان در سال های اخیر، به نظر میرسد که منافع چین فراتر از تجارت دو جانبه و منفعت اقتصادی است. چین در این بین به دنبال اهداف استراتژیک از جمله ایجاد روابط بلندمدت با طالبان و گسترش تاثیر خود در منطقه جنوب آسیاست. طالبان نیز تلاش میکند از موقعیت چین به عنوان یک قدرت بزرگ برای ارتقای جایگاه خود بهعنوان یک حکومت دینی قومی استفاده کند.
ثبات افغانستان، بازسازی، و رشد آن بستگی به ثبات داخلی و حمایت بینالمللی دارد. ثبات داخلی که مستلزم ایجاد تعادل بین اقوام و قدرت های سیاسی است برای ادامه صلح ضروری است. این کشور نیاز به همکاری جامع بینالمللی دارد. جامعه بینالملل، آمریکا، کشورهای اروپایی، کشورهای منطقه و سازمانهای بین المللی فعال در زمینه حقوق بشر بایستی بر اولویت های افغانستان تمرکز کنند.
این کشور با چالش های زیرساختی، اقتصادی، و نهادی روبروست که حل آن نیازمند منابع و تخصص بینالمللی است. کمکهای بشردوستانه برای مردم آسیب پذیر افغانستان ضروری هستند. کمک های بینالمللی باعث تقویت نیروهای امنیتی، پیشگیری از تندروی، و حل بحران های بالقوه مهاجران میشود. دفاع از حقوق بشر و دولت دموکراتیک ضروری است. تلاشهای دیپلماتیک برای مشارکت دادن ذینفعان منطقهای ضروری است. سرمایهگذاری خارجی و فرصت های اقتصادی میتواند به بازسازی این کشور کمک کنند. بازسازی سیستم آموزش و بهداشت ضروری است. مسیر افغانستان به سمت صلح و توسعه نیازمند اتحاد داخلی و همکاری بینالمللی است. با این حال، مقامات و دیپلمات های چینی که به کابل سفر میکنند به نیروهای داخلی و تاثیر آنها توجه ندارند.
منبع: «بنیاد آزادی فردریش نئومان» Friedrich naumann foundation for freedom
در این رابطه مطالعه چشم انداز روابط چین و افغانستان تحت سلطه طالبان پیشنهاد می شود.