پنجم دسامبر، سالروز اجلاس تاریخی بن در سال ۲۰۰۱ است؛ کنفرانسی که پایه و اساس دوران جمهوری در افغانستان قرار گرفت و اکنون که ۲۴ سال از آن تاریخ میگذرد، نظام جمهوری ساقط شده، آمریکاییها افغانستان را ترک کردهاند و طالبان دوباره به قدرت بازگشتهاند.
پایگاه خبری تحلیلی ایراف، همزمان با فرارسیدن سالگرد کنفرانس بن، با دکتر محمدهاشم عصمتاللهی، یکی از شرکتکنندگان در این کنفرانس، گفتوگو کردهاست.
غایب اصلی اجلاس بن طالبان بود. چرا طالبان در این نشست حضور نداشت؟ آیا نبود طالبان باعث ایجاد مشکلات پس از بن و در نهایت شکست این روند شد؟
در ترکیب کنفرانس بن، چهار گروه جهادی دعوت شده بودند:
– گروه اول، جهادیهای داخل افغانستان به ریاست یونس قانونی.
– گروه دوم، تیم رم به رهبری ستار سیرت.
– گروه سوم، مجاهدین مقیم پیشاور به ریاست صبغتالله گیلانی.
– گروه چهارم، تیم قبرس به هدایت همایون جریر (داماد حکمتیار).
علاوه بر این چهار گروه، ۴۰ نفر از جامعهٔ مدنی افغانستان نیز دعوت شده بودند؛ شامل چهرههای علمی، متخصصان علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدیران نهادهای مدنی از کشورهای مختلف از جمله پاکستان، آلمان، ایران، کانادا و… .
طراح اصلی اجلاس بن، آمریکاییها بودند. «جیمز دابنز» که کمتر از او یاد میشود، نقش بسیار محوری در این کنفرانس داشت. او نمایندهٔ ویژهٔ آمریکا در اجلاس بن بود و سابقهٔ طولانی در حل منازعات بینالمللی داشت. در کنار او، زلمی خلیلزاد نیز عضو هیئت آمریکایی بود و تأثیر مستقیمی بر روند کنفرانس داشت. مدیریت و اهداف این کنفرانس در آن زمان تحت اشراف کامل آمریکا قرار داشت.
اما چرا طالبان غایب بود؟
حذف طالبان تصمیم آمریکا بود. پیش از آن، آمریکا حملات خود را به بهانهٔ مبارزه با القاعده آغاز کرده بود و طالبان را به حمایت از تروریسم و پناهدادن به القاعده متهم میکرد. آمریکا، انگلیس و فرانسه برای مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرده بودند و رهبران طالبان یا گریخته بودند یا در خفا بهسر میبردند. بنابراین طالبان نهتنها متهم به حمایت از تروریسم بود، بلکه آدرس مشخصی هم نداشت. به همین دلیل آمریکا آگاهانه طالبان را به کنفرانس بن دعوت نکرد.
پیامدهای غیبت طالبان در کنفرانس بن چه بود؟
در کنفرانس بن، جامعهٔ مدنی بر «عدالت اجتماعی»، تشکیل حکومت فراگیر، ایجاد نظام مبتنی بر مردم و تدوین قانون اساسی تأکید داشت. نیروهای حاضر در بن بهدنبال حکومتی فراقومی، فراحزبی، متخصص و مستقل بودند، اما هدف آمریکاییها متفاوت بود.
آمریکا میخواست قدرت را میان چهار قوم بزرگ «پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک» بر اساس سهمیه تقسیم کند؛ در حالی که اقوام دیگری هم در افغانستان حضور داشتند. این الگوی سهمیهبندی قومی ابتکار آمریکاییها بود و نه خواست مردم افغانستان یا گروههای شرکتکننده.
گروههای جهادی و متخصصان جامعهٔ مدنی مخالف این الگو بودند، اما آمریکا آن را تحمیل و اجرا کرد. همین چهارقومیتیساختن قدرت، بیثباتی را در تمام مراحل پس از بن ایجاد کرد. اختلافات قومی برجسته شد و در تمام نهادها و سازمانهای دولتی نیز همه چیز بر اساس سهمیهبندی قومی تقسیم میشد؛ زیرا بنای آمریکاییها از ابتدا چنین بود.
واقعیت این است که هدف پنهان آمریکا ثبات و صلح و امنیت در افغانستان نبود. آنها بهدنبال ایجاد حکومتی نیازمند و غیرمستقل بودند تا بتوانند از طریق افغانستان منطقه را مدیریت و کشورهایی چون ایران، روسیه و چین را مهار کنند. استراتژی «خلق و مدیریت بحران» توسط آمریکا از همان کنفرانس بن آغاز شد.
پس از بن، حامد کرزی به قدرت رسید و در تمام دوران حکومتش عملاً اهداف آمریکا را دنبال میکرد و آنچه آمریکا در بن تصمیم گرفته بود، در دورهٔ کرزی اجرا شد.
جدیترین چالش کنفرانس بن چه بود؟ شرکتکنندگان کنفرانس روی چه مسائلی بحث داشتند و چه روندی طی شد؟
گروههای افغانی با نیت خیر و خوشبینی به آینده در بن شرکت کردند. مردم افغانستان از جنگهای گذشته خسته بودند و به دنبال فرصتی برای ثبات و بازسازی کشور بودند. اما اعتماد بیش از حد رهبران افغانستان به آمریکا اشتباه بود.
برای ریاست حکومت موقت دو نام مطرح بود: حامد کرزی و ستار سیرت. سیرت که از چهرههای باتجربهٔ دوران ظاهرشاه بود، حتی رأی بیشتری نسبت به کرزی داشت، اما کرزی گزینهٔ مطلوب آمریکا بود. آمریکاییها برخلاف نظر شرکتکنندگان، او را رئیس دولت موقت تعیین کردند. در این انتخاب، نقش احسانالحق، رئیس آیاسآی پاکستان نیز بسیار تعیینکننده بود.
برجستهکردن مسئلهٔ قومی نیز ابتکار آمریکا بود؛ در حالی که گروههای شرکتکننده علاقهای به مطرح کردن آن نداشتند.
چه گروههای دیگری از کشورهای منطقه در کنفرانس بن حضور داشتند؟ آیا در مقابل ایده و ابتکار آمریکاییها، کسی مخالفت میکرد؟
در کنفرانس بن علاوه بر نمایندگان گروههای افغانستان و جامعهٔ مدنی، نمایندگانی از کشورهای مختلف و چند سازمان بینالمللی نیز حضور داشتند. از پاکستان و ایران نیز بهعنوان همسایگان افغانستان نمایندگانی حضور داشتند.
نمایندهٔ ایران در کنفرانس بن، آقای جواد ظریف بود که در آن زمان وزیر خارجهٔ ایران نیز بود. ایران با امید به ثبات و پیشرفت افغانستان و آرامشدن مرزهای شرقی خود، با نگاه خوشبینانه در این نشست شرکت کرد و با آمریکا در تضاد نبود؛ اما این سادهاندیشی بود؛ بعدها آمریکا حتی کمکهای ایران به افغانستان را نادیده گرفت و اتهامات فراوانی علیه ایران مطرح کرد.
علل اصلی به نتیجه نرسیدن یا ناکامی کنفرانس بن چه بود؟
کنفرانس بن «بینتیجه» نبود؛ بلکه نتایجی داشت که مطلوب آمریکا بود، نه مردم افغانستان.
در بن، دو نگاه وجود داشت: نگاه افغانیها که به آینده امیدوار بود و از سوی دیگر نگاه آمریکا که خواست مردم افغانستان را نادیده گرفت و بهدنبال ناامنکردن کشور بود.
پس از کنفرانس بن، طالبان دوباره با حمایت پاکستان و آمریکا احیا شدند. دفتر سیاسی در قطر باز کردند و دوباره قدرت گرفتند. حامد کرزی بارها از آمریکا شکایت میکرد که آنها هم از ما حمایت میکنند و هم از طالبان.
مشکلات داخلی افغانستان در زمان قبل از بن قابل حل بود، اما آمریکا آنها را بزرگ و تشدید کرد. از اینرو رفتهرفته بحران بزرگ و بزرگتر شد. در واقع استراتژی پنهان آمریکا این بود که افغانستان ناامن و وابسته بماند.
کرزی پس از سفری که به آمریکا داشت و پس از دیدار با وزارت خارجه، دفاع و سازمان سیای آمریکا گفته بود که هر سه نهاد آمریکایی به او گفتهاند: «طالبان اپوزیسیون سیاسی شما هستند، نه تروریست.» او از شنیدن این سخنان شوکه شده بود و بارها بر اثر فشارهای موجود اشک میریخت.
تجربهٔ بن چهرهٔ واقعی آمریکا را برای مردم افغانستان آشکار کرد. وعدههای آمریکا دروغ بود و نتیجهٔ سیاستهای آنها عقبماندگی بیستساله و سقوط نهایی افغانستان شد. کنفرانس بن یک درس تاریخی است: مردم افغانستان دیگر نباید به آمریکا اعتماد کنند.
تلویزیون اینترنتی ایراف آغاز به کار کرد
آخرین اخبار افغانستان را در ایراف بخوانید:
کنفرانس بن و تحمیل زعیم سیاسی بر افغانستان
قیمت افغانی به تومان و دلار امروز شنبه (15 آذر ۱۴۰۴)
بیانیه مشترک دهلی و مسکو؛ افغانستان در کانون رایزنیهای راهبردی










