به گزارش ایراف، پلکتیکال مانیتور در گزارشی درباره تحولات افغانستان نوشته است افغانستان بار دیگر در کانون رقابتهای ژئوپولیتیک قدرتهای بزرگ و منطقهای قرار گرفته است. این کشور که از قرن نوزدهم تا جنگ سرد همواره صحنه کشمکش قدرتهایی مانند روسیه، انگلیس، آمریکا و شوروی بوده، اکنون با بازگشت طالبان در سال ۲۰۲۱، شاهد تشدید تنشها بهویژه با پاکستان است. اختلافات مرزی بر سر خط دیورند، حملات هوایی پاکستان به داخل افغانستان و اتهامات متقابل درباره حمایت از گروههای تروریستی، روابط بین دو کشور را به شدت تیره کرده است.
در تازهترین تحول، پاکستان در جریان کنفرانس «به سوی اتحاد و اعتماد» در اسلامآباد، برای نخستین بار مخالفان طالبان را به طور رسمی پذیرفت. این اقدام از سوی برخی نشانهای از تمایل به گفتوگو و از سوی دیگران نشانهای از نفوذ سنتی اسلامآباد در امور داخلی افغانستان تفسیر شده است. در همین حال، چین تلاش کرده تا میان دو کشور میانجیگری کند، اما تجربه تاریخی نشان میدهد که چنین تلاشهایی معمولاً دستاورد محدودی داشته است.
به گفته پلکتیکال مانیتور رقابتهای خارجی نه تنها بازسازی افغانستان را متوقف کرده، بلکه زیرساختهای موجود را نیز فرسوده ساخته است. اگرچه پس از مداخله آمریکا در اوایل قرن بیستویکم، رشد نسبی اقتصادی و بازسازی محدودی صورت گرفت اما این دستاوردها هزینهای سنگین داشت و بار دیگر منافع استراتژیک قدرتها بر ثبات و رفاه مردم افغانستان اولویت یافت. بهای اصلی این منازعات را شهروندان عادی پرداختهاند که با تلفات جانی، ناامنی و رنج روزانه دستبهگریبانند.
با این حال، مشکلات افغانستان تنها متأثر از عوامل بیرونی نیست. ناتوانی رهبران داخلی در تدوین یک چشمانداز راهبردی، مدیریت جایگاه ژئوپولیتیک کشور و همچنین شکافهای داخلی، ضعف اداری و بازیهای قدرت محلی، بحرانها را تداوم بخشیده و مانع استفاده درست از فرصتهای منطقهای شده است. افزون بر این، تهدیدهای امنیتی گروههایی مانند داعش خراسان و تنشهای مرزی با ایران و پاکستان، توان افغانستان برای جذب سرمایه و پیوستن به پروژههای منطقهای را تحتالشعاع قرار داده است.
با خروج آمریکا از افغانستان و کاهش نفوذ غرب، نقش قدرتهای منطقهای از جمله چین و هند در تحولات این کشور پررنگتر شده است. هند که پیش از این با اجرای پروژههایی مانند احداث ساختمان پارلمان و سد سلما و نیز سرمایهگذاری در بخشهای بهداشت و آموزش در افغانستان حضور داشته، همچنان به فعالیتهای خود در قالب کمکهای انسانی و توسعهای ادامه میدهد. در همین حال، چین با اتکا بر رویکرد غیرمداخلهگرایانه و تمرکز بر دیپلماسی اقتصادی در چارچوبهایی مانند سازمان همکاری شانگهای، در پی گسترش روابط با حکومت طالبان است.
موقعیت راهبردی افغانستان، این کشور را به کانونی حیاتی برای پروژههای اتصال منطقهای تبدیل کرده است. خط لوله گاز تاپی که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان و پاکستان به هند برساند، در صورت اجرایی شدن، میتواند منبع درآمد ترانزیتی و اشتغالزایی برای افغانستان باشد. همچنین، همکاری بیشتر بین چین و هند میتواند بر اهمیت بندر چابهار در ایران بیفزاید و راهی جایگزین برای تجارت هند با آسیای میانه از طریق افغانستان فراهم کند. علاوه بر این، افغانستان بالقوه میتواند کوتاهترین مسیر دسترسی چین به خاورمیانه باشد، مشروط بر آنکه پروژههایی مانند توسعه راهرو واخان عملی شوند. با این حال، ناامنی، کمبود زیرساختها، چالشهای زیستمحیطی و محدودیتهای سیاسی، اجرای این طرحها را با مانع روبرو کرده است.
در عرصه بینالمللی، کاهش اعتماد به نقش آمریکا در آسیا و روند چندقطبی شدن جهان، فضای جدیدی برای همکاری قدرتهایی مانند چین، هند و روسیه در قالب سازمانهایی چون سازمان همکاری شانگهای و بریکس ایجاد کرده است. این همکاریها در صورت تداوم میتواند به ثبات و بازسازی اقتصادی افغانستان کمک کند، اما شرط اساسی آن، تأمین امنیت و انسجام داخلی توسط طالبان است. بهبود روابط دوجانبه بین چین و هند نیز میتواند فرصتهای تازهای برای پیوند افغانستان به طرحهای اقتصادی بزرگ منطقهای فراهم آورد.
در نهایت، آینده افغانستان به توانایی حکومت این کشور در ایجاد ثبات داخلی، مدیریت مؤثر روابط منطقهای و جذب سرمایهگذاری خارجی بستگی دارد. در صورتی که طالبان بتوانند امنیت پایدار و حکمرانی مطلوب را تضمین کنند، افغانستان ظرفیت تبدیل شدن به چهارراه ارتباطی منطقه را خواهد داشت؛ در غیر این صورت، چالشهای موجود نه تنها ادامه خواهند یافت، بلکه فرصتهای پیشرو به تهدیداتی جدی تبدیل خواهند شد.