تاریخ افغانستان نشان میدهد که این جغرافیا همواره عرصه تاختوتاز کشورهای خارجی و رقابت بر سر نفوذ در این سرزمین بوده که همواره به جنگ و خونریزی ختم شده است. یکی از دورههای دشوار در این زمینه، به حضور بریتانیا در هند و همسایگی افغانستان در قرن نوزدهم بازمیگردد؛ بهویژه در زمان شیرعلیخان و پسرش محمد یعقوبخان که در دوره او معاهده دردسرساز گندمک میان افغانستان و انگلیس امضا شد و بعدها زمینهساز جنگ دوم افغانستان و انگلیس گردید. این روند در نهایت به قیام مردمی کابل علیه نفوذ بریتانیا انجامید.
داستان از آنجا آغاز شد که به گفته حسن کاکر، تاریخنویس شناختهشده افغانستانی، همزمان با آنکه لرد ادوارت رابرت ال. بی. لیتون بهعنوان والی و نایبالسلطنه در هند قدرت را به دست گرفت، مقابله با افغانستان و پیشروی در این کشور شدت بیشتری یافت. او که از پیشروی روسها در افغانستان نگران بود، به دنبال کنترل این کشور از طریق نظامی بود؛ هدفی که پیشتر لرد اوکلند نیز در افغانستان دنبال کرده بود.
لیتون میخواست با تضمین سلطنت امیر، امتیاز اختیار روابط خارجی افغانستان و استقرار نیروهایش در اطراف مرزهای این کشور را به دست آورد. اما چون این تصمیم به معنای تبدیل شدن افغانستان به تحتالحمایگی بریتانیا ــ قدرتی که افغانها آن را «کافر» میدانستند ــ تلقی میشد، یعقوبخان این پیشنهاد را رد کرد. بنبست روابط در شرایطی رقم خورد که روسها به رهبری فون کافمن خواهان حضور در افغانستان شدند. پس از حضور آنان در کابل، انگلیس بهانه لازم برای اجرای طرح حضور نظامی در افغانستان را پیدا کرد و چرخه جنگ دوم افغان–انگلیس آغاز شد.
در نتیجه این جنگ، امید امیر به کمک روسها بینتیجه ماند. او که برای دریافت کمک به مزارشریف رفته بود، پس از پاسخ منفی روسها بر اثر بیماری سل درگذشت. پیش از سفر، سردار محمد یعقوبخان را که در زندان بود آزاد و بهعنوان نایبالسلطنه خود منصوب کرده بود. اما او نیز به دلیل تغییر روحیه ناشی از زندانی شدن، نتوانست با انگلیس مقابله کند و به توصیه نزدیکان متمایل به انگلیس، جنگ را پایان داد و معاهده گندمک را امضا کرد.
غبار در افغانستان در مسیر تاریخ مینویسد: «طبق امر لرد لیتون، نماینده سیاسی انگلیس، کیوناری، مأمور مذاکره در گندمک بود. او پیشنهاد نمود که:
۱- افغانستان اراضی خیبر و میچنی را به انگلیس واگذار کرده و یا قبایلی که در این دو منطقه زیست دارند، ارتباطی با افغانستان نداشته باشند.
۲- تمام علاقههای واقع بین “تل و شترگردن” و “سیبی و پشین” به انگلیس تعلق داشته باشند.
۳- روابط خارجی افغانستان منوط به مشورت انگلیس گردد.
۴- در بخشهایی که انگلیس در افغانستان تعیین کند، افسران بریتانیایی و عدهای از محافظان انگلیسی مقیم شوند.»
امیر محمد یعقوبخان تمام این مطالب را پذیرفت، ولی مستوفی حبیباللهخان و داوودشاهخان سپهسالار افغانی این پروژه را رد کردند و مذاکره تا ۱۷ می طول کشید.
پس انگلیسیها مصمم شدند که این قرارداد را مستقیماً توسط خود امیر محمد یعقوبخان امضا کنند و مجلس مذاکره گندمک را مخصوص به شخص او برگزار کردند تا از مقاومت صدراعظم و سپهسالار رهایی یابند. انگلیسیها که در جریان مذاکره ضعف امیر را دیدند، شرایط قرارداد را سختتر کردند و پیشنهاد سردار ولیمحمدخان لاتی را برای فشار آوردن بر امیر مطرح نمودند. در نهایت، این قرارداد به امضای امیر محمد یعقوبخان رسید که برای تاریخ سیاسی افغانستان ننگین بود.
معاهده گندمک: نفوذ انگلیس و قیام مردم کابل
اما معاهده گندمک که به نفوذ انگلیس در افغانستان کمک کرد، به معنای پایان جنگ نبود. برای مردم افغانستان، حاکمیت کفار غیرقابل تحمل و نپذیرفتنی بود؛ امری که به قیام مردم کابل انجامید. غبار در کتاب خود مینویسد: «سفیر انگلیس، سر لوئی کیوناری، که مردم کابل او را “گمناری” نام نهادند، طبق حکم چهارم معاهده گندمک در ۲۴ ژوئیه ۱۸۷۹ با منشی جنگز، طبیب مخصوص و گارد محافظ ۵۶۰ نفری به فرماندهی لفتنت هملتن وارد کابل شد و از سوی یک قشون امیر محمد یعقوبخان استقبال گردید و در شهر بالاحصار، در عمارت عالی امیر محمداعظمخان، جا داده شد. این سفیر، مانند مکناتن، شروع به مداخله در امور دولت و دخالتهای علنی در تشکیلات آن کرد، ولی بهزودی دریافت که ملت افغانستان حاضر به پذیرش سلطه خارجی نیستند. در این میان، در تاریخ ۳ سپتامبر، سه جبهه در مدخل بالاحصار اجتماع نمودند و هزاران نفر از مردم کابل در این اجتماع شرکت کردند.»
مردم در این اجتماع سخنان آتشین و تحریکآمیزی بر ضد سلطه خارجی و «خارجیپرستی» امیر محمد یعقوبخان بیان کردند و تصمیم خود را برای نابودی سفارت نظامی دشمن اعلام نمودند. کیوناری، که ترسیده بود، توسط یک افسر هندی از امیر محمد یعقوبخان درخواست کمک کرد. امیر نیز سردار یحییخان و ولیعهد خود، محمد موسیخان، را همراه با گروهی از اشراف درباری به محل قیام مردم فرستاد تا با سوگند بر قرآن و التماس، آنان را پراکنده سازند؛ اما قیامکنندگان نپذیرفتند و دستور حمله به سفارت انگلیس صادر شد. (غبار، ۱۳۹۸: ۶۲۰)
غبار در ادامه میآورد: «وقتی که در ۳ و ۴ سپتامبر ۱۸۷۹ سفارت انگلیس در کابل ــ که عامل اجرای معاهده گندمک بود ــ نابود شد، امیر محمد یعقوبخان فوراً این حادثه را در نامهای به ژنرال فریدریک رابرتس اطلاع داد و نوشت که انقلاب عمومی است، خود من در قصر شاهی محصورم و از وقوع چنین واقعهای تأسف دارم. پخش این خبر همچون صاعقهای در محافل سیاسی و نظامی انگلیس در لندن و هند اثر گذاشت. وزیر هند از لندن دستور حمله داد و ژنرال استوارت با نیروهای خود به قندهار حمله کرد.»
در این میان، سردار شیرعلیخان، حاکم قندهار، بدون دفاع، شهر را به دشمن سپرد و خود به خدمت انگلیس درآمد و پذیرفت که نیروهای انگلیسی وارد قندهار شوند و او بهعنوان «نواب هندی» حاکم قندهار باقی بماند. حکومت قندهار به او داده شد تا به نام دولت بریتانیا اداره شود. لرد لیتون نیز به لندن پیشنهاد داد که قندهار بهطور قطعی به قلمرو بریتانیا ملحق شود، زیرا تحقق معاهده گندمک را در تجزیه افغانستان و تحت نفوذ انگلیس میدانست. او حتی تمایل داشت هرات را به ایران واگذار کند، اما ناصرالدینشاه نپذیرفت.
در این میان، رابرتس نامهای به امیر محمد یعقوبخان فرستاد و نوشت که «والاحضرت را از اجرای معاهده گندمک عاجز دیده و سفارت بریتانیا در کابل تخریب شده است، پس سپاه بریتانیا وارد کابل میشود تا سلطنت شما را حفظ و مجرمان حادثه سفارت را مجازات کند.» اما هنگام حرکت بهسوی افغانستان، دولت بریتانیا برای اغفال مردم در پکتیا، لوگر، غزنی و کابل، در اعلامیههای مختلف این لشکرکشی را به درخواست امیر محمد یعقوبخان و برای حفظ سلطنت و مجازات مجرمان سفارت عنوان کرد و گفتند که کاری به مردم ندارند.
در ۲۱ سپتامبر ۱۸۷۹، نمایندگان امیر محمد یعقوبخان در علیخیل نزد رابرتس رسیدند و مذاکره آغاز شد. نمایندگان افغانستان پیشنهاد دادند که انگلیسیها حرکت خود به سمت کابل را متوقف کنند تا امیر قاتلان سفارت بریتانیا را مجازات کند، اما اگر قشون انگلیسی بهسوی کابل پیشروی کند، حملات مردم افغانستان علیه بریتانیا آغاز خواهد شد و قیام هرات و بلخ نیز پیشبینی میشود.
اما رابرتس که مأمور اشغال دائمی کابل بود و امیر را به نوعی در قیام مردم دخیل میدانست، نظر هیئت افغانی را رد کرد و آنان را در ۲۵ سپتامبر بازگرداند. در همین زمان، سردار محمد ولیمحمدخان لاتی، که از سوی امیر برای استقبال از رابرتس به لوگر فرستاده شده بود، نزد رابرتس رفت و خدمت خود را به دشمن تقدیم کرد و امیر را در قیام مردم و سپاه کابل علیه کیوناری دخیل جلوه داد. امیر که حمله انگلیس به کابل را حتمی میدانست، برای نجات خود در نامهای به رابرتس نوشت که چون حرکت نیروهای انگلیس با هدف حمایت از سلطنت من است، به حکام دستور دادهام که از حرکت سپاه انگلیس جلوگیری نکنند. (غبار، ۱۳۶۸: ۶۲۰-۶۲۳)
در نهایت، رابرتس که فرمانده عمومی قوای انگلیس در افغانستان بود، تا ۵ اکتبر ۱۸۷۹ به کابل رسید و جنگ آغاز شد. مردم در منطقه چهارآسیاب با پرچمهای رنگی خود در برابر سپاه دشمن ایستادند، در حالی که امیر محمد یعقوبخان از بلندی کمپ انگلیس نظارهگر این جنگ خونین بود. دستهجات مبارزین ملی در چهارآسیاب و در سنگنوشته، زیر آتش توپخانه دشمن چون برگ درخت فرو میریختند، تا آنکه دشمن با زور توپ در ۶ اکتبر ۱۸۷۹ وارد کابل شد.
از اعلان جنگ انگلیس ده ماه گذشته بود که برای نخستین بار نیروهای آن به کابل رسیدند. رابرتس پس از پخش اعلامیه خود، پرچم انگلیس را بر سر دروازه بالاحصار کابل، به جای پرچمی که مردم آتش زده بودند، برافراشت. مردم کابل نیز با خونسردی اعلامیه رابرتس را شنیدند و بدون آنکه کلمهای بر زبان آورند، بازگشتند و در بیرون بالاحصار گرد آمدند تا درباره مقابله با این اقدام گفتوگو کنند.
در این میان، امیر محمد یعقوبخان که روش بریتانیا را دید، از دعوت رابرتس برای حضور در اجتماع ۱۲ اکتبر بالاحصار سرباز زد و استعفای خود را نوشت و برای رابرتس فرستاد. اما در این زمان، او در دست انگلیس اسیر بود. رابرتس در اواخر نوامبر، امیر محمد یعقوبخانِ اسیر را به قطعات نظامی در هندوستان اعزام کرد و متعاقباً میرزا شاهمحمدخان وزیر خارجه، سردار یحییخان و سردار زکریاخان را نیز به هند تبعید نمود. با این حال، مستوفی حبیباللهخان صدراعظم و داوودشاهخان سپهسالار در زندان انگلیسی باقی ماندند. این در حالی بود که رابرتس در ۱۲ نوامبر، عفو عمومی را ــ به استثنای حملهآوران به سفارت ــ اعلام کرده بود.
رابرتس که در طی یکونیم ماه خود را صاحباختیار نیمی از افغانستان میدید، در پی تصرف نیم دیگر برآمد. چنانکه قندهار را طبق قراردادی به سردار شیرعلیخان داده و اقامت دائمی عساکر انگلیسی را در آنجا مقرر کرده بود، اینک سردار ولیمحمدخان لاتی را با قشون بهعنوان والی منصوب نمود تا به ولایات شمالی افغانستان رفته، از بدخشان و قطغن تا بلخ و میمنه را تصرف کرده و از طرف انگلیس حکومت نماید. اما فرصت اجرای این اقدام فراهم نشد، زیرا ماه دسامبر فرا رسید.
در نتیجه، قیام عمومی مردم در ماه دسامبر ۱۸۷۹ آغاز شد. در این زمان، از ورود قشون دشمن به کابل ۵۵ روز میگذشت. طی این مدت، مردم دور و نزدیک کابل درصدد آمادگی برای دفع انگلیس برآمدند؛ بهویژه که زمستان رسیده و دهقانان کشور از کار کشت فارغ شده بودند. بهمحض آنکه تبعید امیر محمد یعقوبخان به هند عملی شد، آخرین پرده تظاهر و ریاکاری انگلیس دریده شد. (غبار، ۱۳۶۸: ۶۲۳–۶۲۵)
اما قیام کابل علیه نفوذ و تحتالحمایگی انگلیس، هرچند به جنگ دوم افغانستان–انگلیس انجامید، تداوم قیامهای آزادیخواهانه علیه انگلیس را نیز رقم زد. بهویژه نبرد میوند و گسترش اعتراضات به شهرهای دیگر، از جمله هرات، به مانعی بزرگ برای نفوذ بریتانیا در افغانستان بدل شد. غبار در بخشی از کتاب خود به گسترش قیامهای مردمی علیه نفوذ انگلیس پس از قیام مردم کابل و فراگیر شدن روحیه مبارزاتی علیه استعمار بریتانیا میپردازد.
او در مورد گستردگی این قیامها مینویسد: «در کابل و کوهدامن و کوهستان، به رهبری محمد کریمخان افسر نظامی، غلامحیدرخان کابلی، میر بچه مشهور کوهدامنی، میر غلامقادرخان برادر پرویز شاهخان؛ در لوگر، به رهبری غلامحیدرخان چرخی، سمندرخان و محمدحسنخان لوگری؛ در میدان وردک، به رهبری جنرال محمدجانخان وردکی؛ در غزنی و زابلستان… در ننگرهار، به رهبری عصمتاللهخان جنرخیل و دهها افسر و رهبر دیگر، اجتماعات مردم آغاز شد.»
آخرین اخبار افغانستان را در ایراف بخوانید:
قیمت افغانی به تومان و دلار امروز چهارشنبه (12 شهریورماه ۱۴۰۴)
زلزله کنر؛ چرا رهبر طالبان تسلیت نگفت؟
پیشبینی وضعیت آب و هوای افغانستان (چهارشنبه، ۱۲ شهریور ۱۴۰۴)
فیلم | تصاویری از خرابیهای زلزله شرق افغانستان
کنر پس از زلزله | از چالشهای مدیریت بحران تا محدودیتهای زنان + فیلم