روند تحولات افغانستان به خصوص در بعد منطقهای در طول یک سال گذشته به سرعت در حال تغییر بوده که در نتیجه آن جمهوری اسلامی ایران در پایان این سال، نقش و جایگاه بهتر و مناسبتری در عرصه تحولات سیاسی و بهخصوص اقتصادی افغانستان به دست آورده و حکومت سرپرست نیز ناگزیر بیش از پیش خود را محتاج و نیازمند برقراری ارتباط نزدیک با ایران میداند، اما این روند تحول ارتباط مستقیمی با تحول در روابط افغانستان و به خصوص کابل با متحد دیرین و اساسی خود، یعنی پاکستان داشته و دارد.
به گزارش ایراف؛ در طول یک سال گذشته سرد شدن روابط اسلاماباد و کابل، تأثیر مستقیمی بر گرم شدن این روابط با ایران و در طرف دیگر، نوسان در روابط پاکستان و ایران داشته، اما سؤال اساسی این است که ایران به اندازه سرمایهگذاری و ظرفیتی که در روابط با کابل حتی در مقابل پاکستان و همچنین امریکا و غرب گذاشته، امتیاز یا بهتر بگوییم حق و حقوق باید و شاید را دریافت کرده است؟ به خصوص در مسائل امنیتی، رشد تجارت و ترانزیت و حقابه؟!
سرد و متشنجشدن روابط کابل-اسلامآباد
بعد از سقوط دولت عمران خان، نخستوزیر اسبق پاکستان در سال ۲۰۲۲ و روی کار آمدن حکومت شهباز شریف در این کشور، همانند شرایط کنونی که شریف بار دیگر قدرت را در اختیار گرفته، روابط پاکستان با حکومت سرپرست افغانستان به سرعت دستخوش تغییر شد و روابط گرم روزهای پس از سقوط نظام جمهوری در افغانستان، جای خود را به روابط پرتنش و سرد داد. این تغییر در کنار عواملی مثل درگیریهای مرزی بین دو کشور، مسائل اقتصادی و تجاری و همچنین اهدافی که پاکستان با تأثیرگذاری در سیاست خارجی طالبان به دنبال آن بود، یک عامل عمده و اساسی داشت و آن، شکست میانجیگری حکومت سرپرست بین طالبان پاکستانی و دولت این کشور بود که در نتیجه تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) حملات خود را در این کشور افزایش داد.
در چنین وضعیتی، پاکستان از حکومت سرپرست افغانستان توقع داشت در کنار این کشور، در راستای نابودی تیتیپی و کشتن یا بازداشت فرماندهان آن همکاری کند، اما نه به لحاظ ایدئولوژیک و نه سیاسی، این هدف برای کابل قابل قبول نبود. در نتیجه پاکستان افزایش حملات تیتیپی در خاک این کشور را از چشم مقامات حکومت سرپرست افغانستان میدید و همچنان هم میبیند و فشارهای زیادی را از جمله اخراج اجباری مهاجران و ایجاد موانع متعدد و فراگیر اقتصادی و تجاری بر افغانستان وارد کرد که هنوز ادامه دارد.
گرمشدن روابط تهران-کابل
در چنین وضعیتی، در سال گذشته شاهد افزایش تحرکات تیم نمایندگی ریاست جمهوری ایران در امور افغانستان و سفارت ایران در کابل برای بهبود روابط با حکومت سرپرست افغانستان بودیم، از سفر هیئتهای مختلف دو کشور به خصوص سفر ملا برادر به تهران و زمینهسازی برای بهبود مناسبات اقتصادی و تجاری به خصوص از طریق اصلاح و بهبود قوانین گمرکی و کشاورزی و ارائه سهولتها در بنادر، به خصوص بندر راهبردی چابهار گرفته تا ایجاد ابتکار تشکیل گروه تماس منطقهای و فعالکردن آن در برابر تشکیل گروه تماس بینالمللی و انتخاب نماینده ویژه سازمان ملل برای برقراری این تماس، نتیجه شرایط جدید بود.
اما همه این تلاشهای دیپلماتیک و اقتصادی از سوی ایران با چه هدفی انجام شد؟ حداقل دو هدف عمده دنبال شده است؛ یکی اینکه حکومت سرپرست افغانستان در انجام بدیهیترین وظیفه خود از افغانستان، یعنی حقابه هیرمند همکاری کند و در آن بهانهجویی نکند و دوم هم اینکه حکومت سرپرست در میدان دشمنان ایران، به خصوص امریکا بازی نکند. اما آیا واقعاً تلاشهای دیپلماتیک، ارزش امتیازی را که توقع آن از حکومت سرپرست افغانستان میرود، داشت؟
با اینکه برخی همکاریها بین دو طرف به چشم میخورد، از جمله همکاری امنیتی در خنثیکردن برخی توطئههای داعش و موساد، اما از سوی دیگر، ایران هر روز با تهدیدهای فزاینده امنیتی از جمله ورود تروریستهایی روبهرو است که یا در افغانستان آموزش دیده یا از طریق این کشور وارد ایران شدهاند، البته نقش پاکستان و حضور گروههای متعدد تروریستی در این کشور از جمله جیشالظلم، عامل درگیریهای اخیر سیستانوبلوچستان نیز پررنگ و برجسته است. در بعد دیگر، موانع و سختگیریهای زیادی در بحث پرداخت حقابه ایران از سوی حکومت سرپرست افغانستان وجود دارد و به رغم اینکه به تازگی کاظمیقمی از رفع مشکلات فنی در تخصیص حقابه ایران در حکومت سرپرست افغانستان خبر داده، اما تیمهای کارشناسان آب دوکشور، به خصوص کمیساران آب هنوز به توافقی جامع برای حل مشکلات موجود در پرداخت حقابه نرسیدهاند.
در بعد تجارت، بعد از کارشکنیهای شدید پاکستان به خصوص در بندر کراچی، مقامات حکومت سرپرست و تاجران افغانستان بیش از پیش به سوی بنادر ایران به خصوص بندر چابهار روی آوردهاند و تلاش شده است سهولتهای لازم برای استفاده از این کریدور به طرف افغانستان ارائه شود، اما آیا در مقابل، کابل زمینههای لازم را برای حضور سرمایهگذاران ایرانی به خصوص در عرصه معادن فراهم کرده است؟ به غیر از امتیاز استخراج یک فاز معدن آهن غوریان در نزدیکی مرز دو کشور، آن هم به صورت اشتراکی با طرف افغان، ایران هیچ امتیاز بزرگی در عرصه استخراج معادن افغانستان به دست نیاورده، در حالی که چین موفقیتهای چشمگیری در این زمینه داشته است.
همه اینها در شرایطی است که ایران برای ایجاد ائتلاف علیه حکومت سرپرست افغانستان، عملاً دست رد به سینه پاکستان زد و طرح ابتکار گروه تماس منطقهای را دنبال کرد که هرچند پاکستان یکی از چهار کشور اصلی تشکیلدهنده آن است، اما ناراضی از این پاسخ رد و همچنین گرفتن ابتکار عمل از دست پاکستان در عرصه تحولات افغانستان، در نهایت سبب سردی روابط این دو کشور شد، به همین خاطر، نماینده ویژه پاکستان در اولین نشست گروه تماس منطقهای در کابل شرکت نکرد و برعکس نمایندگان ایران، چین و روسیه با فعالان مدنی مخالف طالبان در نشست دوحه ملاقات کردند. در این بین، گمانهزنیهایی وجود دارد که پاکستان به مرکز جدید تجمع مخالفان حکومت سرپرست افغانستان تبدیل شده است.
در طول یک سال گذشته شاهد دو نوع برخورد و موضعگیری در ایران در مورد نحوه تعامل با حکومت سرپرست افغانستان و پاکستان بودهایم، برخی بر این باور بودند که ایران باید با پاکستان برای اعمال فشار بیشتر بر کابل ائتلاف کند، اما برخی گفتهاند پاکستان از این اتحاد استراتژیک سوءاستفاده خواهد کرد و تمام تقصیرها را به گردن ایران خواهد انداخت، به همین خاطر نباید به آن اعتماد کرد.
«ایران» روزنه امید افغانستان
ایران امروز روزنه امید افغانستان و همچنین حکومت سرپرست برای خروج از انزواست و بندر اقیانوسی چابهار در نقطه کانونی این روزنه قرار دارد، به همین خاطر، برخلاف دو سال گذشته، شاهد تغییر جایگاه و اهمیت اقتصادی پاکستان و انتقال آن به ایران هستیم. پاکستان با نگاه سیاسی- امنیتی به مسائل اقتصادی، عملاً تجارت اسلامآباد- کابل را به تعطیلی کشانده و ایران و بندر چابهار تنها روزنه امید افغانستان برای دسترسی به آبهای آزاد جهان و قدرتهای منطقه و بینالمللی است، هر چند مشکلات و موانعی به خصوص در ایران و گمرکات کشور وجود دارد که تلاشهای زیادی به خصوص پس از سفر هیئت وزارت جهاد کشاورزی به کابل و امضای یک تفاهمنامه ۵۵ مادهای با وزارت کشاورزی حکومت سرپرست برای رفع این موانع جریان دارد.
سؤال اساسی این است که در قبال همه این سهولتها و امتیازات به افغانستان و حکومت سرپرست، ایران چه امتیازاتی به دست خواهد آورد؟ به عنوان مثال، در قضیه تکمیل خط آهن خواف- هرات، یک شرکت روسی از سوی کابل به عنوان برنده اعلام شد، در حالی که شرکتهای ایرانی از آنجا که سه فاز این خط آهن را تکمیل کردهاند، میتوانستند فاز چهارم را نیز تکمیل کنند.
یک مورد دیگر، معادله پیچیده برگرداندن مواد نفتی تولیدشده در ایران به بهانه بیکیفیتبودن از سوی اداره استاندارد حکومت سرپرست افغانستان است که هنوز حل نشده است. به همین خاطر، در کنار این همه تلاشهای ایران برای کمک به افغانستان، باید این کشور و حکومت سرپرست نیز اعتمادسازی و بیش از پیش در محور منافع راهبردی دو کشور اقدام کند و جایگاه واقعی ایران و حق و حقوق این کشور در افغانستان را به آن بدهد، نه اینکه جاده تهران-کابل، تنها یک جاده یکطرفه باشد.
در نتیجه حصول چنین نتیجهای، میتوان به شراکت راهبردی بین دو طرف و دو کشور خوشبین بود.
منبع: روزنامه جوان
یک پاسخ
خطاب به ذبیحالله کابلی و سردبیر(ان):
قاب زمانی را بسیار کوچک در نظر گرفتید و بدهبستان ها را با دندانی به شدت گرد پیگیری می کنید. «سهم ما چه شد؟» درونمایهٔ مقالهی بالا بود که همراه با نگاهی ارتباط جویانه میان چند مقولهی کاملا بی ربط، سعی در ساختن روایت قهرمانی مظلوم و نیازمندی ظالم و فرصت طلب را دارید، روایتی فاقد سنخیت با واقعیت موجود. بحث فرآوردههای نفتی فعالیتهای گمرکی و ترانزیتی، راهآهن و … مباحث کاملاً جداگانه هستند. تنظیم روابط دربارهی هر موضوع به صورت مجزا، راه را برای مراودات بهدور از مغالطه هموار می کند. نمیشود بخاطر مسئله حقآبه از کیفیت پایین فرآورده نفتی «کرهگیری» کرد یا بخاطر مسئله ترانزیت خواستار کاهش نفوذ چین در افغانستان شد یا حتی سهمی از بازار را رزرو کرد! افغانستان دیگر با چالش جنگ رو به رو نیست و دست به زانوی خود، مسیر ترقی را می پیماید. خوشا به حال کشوری مانند ایران که در کنار افغانستان در این ترقی همراهند و همسود این کشورند، نه مانع راه. زیرا که موانع، هر چند بزرگ، یا فتح شدنی هستند یا دور زدنی.