به گزارش ایراف، عبدالرحیم کامل، کارشناس موسسه مطالعات راهبردی شرق نوشته که افغانستان، کشوری با تاریخ پرفراز و نشیب در عرصه تحولات سیاسی، همواره شاهد تغییرات متعدد حکومتی بوده است.
این تحولات، بهویژه پس از استقلال از بریتانیا، با سرعت بیشتری در جریان بوده و در هر دورهای ساختارهای مختلف حکومت شکل گرفتهاند.
در این میان، نقش پشتونها در شکلگیری و تثبیت دولتها بهویژه برجسته بوده است.
موسسه مطالعات راهبردی شرق در تحلیل خود به این نکته اشاره میکند که یکی از ویژگیهای تاریخ معاصر افغانستان، حضور همیشگی پشتونها در رأس قدرتهای سیاسی است.
در دورانهایی که سرزمین افغانستان تحت تسلط امپراتوریهای مختلف قرار گرفت، از جمله دوران صفویان و مغولها، ظهور میرویس خان هوتکی در قندهار، نقطه عطفی بود که پشتونها را به عرصه سیاست و حکومت آورد.
وی توانست با از بین بردن نیروهای امپراتوری صفوی، اساس یک دولت پشتونمحور را بنا نهد.
این حرکت، که آغازگر قدرت سیاسی پشتونها در افغانستان بود، بعداً توسط احمدشاه ابدالی و جانشینانش تقویت شد.
در طی بیش از دو قرن، پشتونها بهطور مستمر بر سرنوشت سیاسی افغانستان تأثیر گذاشتند و مشروعیت حکمرانی خود را نهادینه ساختند.
حتی در مقاطعی که دیگر اقوام مانند تاجیکها بهطور موقت در رأس قدرت قرار گرفتند، این تغییرات همواره بهعنوان «غصب» در نظر گرفته شد و پشتونها توانستند موقعیت خود را بازپس گیرند.
پشتونوالی: ساختار اجتماعی و سیاسی که قدرت پشتونها را حفظ میکند
یکی از عوامل مهم در تثبیت قدرت پشتونها، ساختار قبیلهای و اجتماعی پشتونوالی است.
موسسه مطالعات راهبردی شرق در گزارش خود به این نکته اشاره میکند که پشتونوالی مجموعهای از قواعد اجتماعی و فرهنگی است که انسجام سیاسی و اجتماعی میان پشتونها را حفظ میکند.
در این سیستم، «جرگه» بهعنوان نهاد اصلی تصمیمگیری جمعی، نقش بسیار مهمی در بسیج عمومی پشتونها ایفا میکند و توانسته است انسجام داخلی این قوم را در برابر تهدیدات مختلف حفظ کند.
پشتونوالی علاوه بر سازماندهی اجتماعی، به پشتونها این امکان را داده که در مواقع نیاز به دفاع از خود یا پیشبرد اهداف سیاسی، با هم متحد شوند.
این سیستم بهویژه در شرایط بحرانی و در جنگها توانسته است پشتونها را به یک نیروی منسجم تبدیل کند که قدرت مقابله با تهدیدات را داشتهاند.
تسلط جغرافیایی و منابع اقتصادی پشتونها
موسسه مطالعات راهبردی شرق در تحلیل خود به گسترش جغرافیایی پشتونها اشاره میکند که موجب تسلط این قوم بر منابع طبیعی و اقتصادی افغانستان شده است.
پشتونها که در ابتدا در دامنههای کوههای سلیمان مستقر بودند، به تدریج به مناطق دیگری چون قندهار، هرات، غزنی، کابل و جلالآباد گسترش یافتند.
این گسترش جغرافیایی نهتنها به پشتونها امکان دسترسی به منابع کشاورزی و طبیعی را داد، بلکه آنها را در موقعیتهای استراتژیک و حیاتی برای کنترل گذرگاههای مهم قرار داد.
در دورانهایی همچون سلطنتهای عبدالرحمن خان و ظاهرشاه، پشتونها با استفاده از سیاستهای جابجایی جمعیتی و «پشتونیزهکردن» مناطق مختلف کشور، توانستند قدرت خود را در سطح ملی تقویت کنند.
این سیاستها در برخی موارد موجب تغییر ترکیب جمعیتی در نواحی مختلف افغانستان شده و پشتونها را در موقعیتهای غالب قرار داده است.
کثرت جمعیتی و جایگاه سیاسی پشتونها
یکی از دلایل ادامه سلطه پشتونها در افغانستان، کثرت جمعیتی آنهاست.
طبق گزارش موسسه مطالعات راهبردی شرق، اگرچه هیچ سرشماری دقیقی در افغانستان انجام نشده است، اما برآوردها نشان میدهند که پشتونها حدود ۴۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند.
این جمعیت عظیم به پشتونها این قدرت را داده که همواره در فرایندهای سیاسی نقش عمدهای ایفا کنند.
این واقعیت که پشتونها از نظر جمعیتی اکثریت محسوب میشوند، به آنها مشروعیت بیشتری برای حضور در رأس قدرت اعطا کرده است.
در گذشته نیز این روند بهطور غیررسمی در سیاست افغانستان پذیرفته شده بود که اقوام بزرگتر، بهویژه پشتونها، حق بیشتری برای حکمرانی دارند.
این اصل حتی در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ نیز بهطور ضمنی تأیید شد، جایی که توافقات سیاسی میان اقوام مختلف افغانستان بر اساس این اصل صورت گرفت و جایگاه پشتونها در رأس حکومت تثبیت شد.
ضعف رقبای قومی و عدم اتحاد
موسسه مطالعات راهبردی شرق در ادامه به این نکته اشاره میکند که در میان گروههای غیرپشتون مانند تاجیکها، هزارهها و ازبکها، هیچکدام نتوانستهاند قدرت قابل توجهی برای به چالش کشیدن سلطه پشتونها بهطور مستقل ایجاد کنند.
تاجیکها که در تاریخ افغانستان سابقهای از حکومتداری در دورههایی چون دوران سامانیان داشتهاند، بهدلیل نداشتن ساختارهای حکومتی مشابه پشتونها، در برابر آنها ضعفی اساسی داشتند.
این ضعف در ساختار سیاسی و عدم اتحاد میان گروههای قومی غیرپشتون باعث شد که در بسیاری از مقاطع تاریخی، پشتونها همچنان در رأس حکومت قرار گیرند.
حتی در دورههای بحرانی مانند دهه ۱۹۹۰، که افغانستان درگیر جنگ داخلی و بحرانهای شدید بود، پشتونها توانستند سلطه خود را حفظ کنند.
نقش قدرتهای خارجی در تقویت سلطه پشتونها
تحلیل موسسه مطالعات راهبردی شرق همچنین به نقش قدرتهای خارجی در تثبیت سلطه پشتونها اشاره میکند.
در دوران استعمار انگلیس، این کشور پشتونها را بهعنوان صاحبان اصلی افغانستان بهرسمیت شناخت و سیاستهای مربوط به آنها را در جهت حفظ ثبات در منطقه دنبال کرد.
این رویکرد، پس از پایان دوران استعمار و در دوران جنگ سرد، همچنان توسط ایالات متحده آمریکا ادامه یافت.
در واقع، آمریکا نیز مانند انگلیس، پشتونها را بهعنوان گروه مسلط و مشروع در افغانستان پذیرفت و در کنفرانس بن، پس از سقوط رژیم طالبان، نقش محوری پشتونها در تشکیل حکومت جدید را تأیید کرد.
چرا محوریت پشتونها همچنان پابرجاست؟
در نهایت، موسسه مطالعات راهبردی شرق به این نتیجه میرسد که استمرار محوریت پشتونها در فرآیند دولتسازی افغانستان نتیجه برهمکنش چندین عامل است: پیشینه تاریخی مشروعیتساز، ساختار اجتماعی منسجم پشتونوالی، تسلط جغرافیایی بر مناطق استراتژیک و منابع طبیعی، ضعف ساختاری رقبای قومی و حمایتهای بینالمللی.
این عوامل بهطور متقابل به تقویت سلطه پشتونها در افغانستان کمک کردهاند.
با توجه به این تحلیل، شکستن این الگو و تغییر وضعیت تثبیتشده، نیازمند تحولات بنیادین در ساختارهای قدرت، بازتعریف مفهوم ملت-دولت و ایجاد اتحادهای جدید سیاسی است.
بهنظر میرسد تا زمانی که این عوامل بهطور جدی تغییر نکنند، محوریت پشتونها در فرآیند دولتسازی افغانستان همچنان پابرجا خواهد ماند.













