به گزارش ایراف، در چنین شرایطی، نشست همصدایی جریانهای همسوی افغانستان نه یک انتخاب ایدهآل، بلکه تنها گزینه ممکن و واقعبینانه برای خروج از بنبست کنونی است.
واقعیت این است که در وضعیت فعلی، هیچ ابتکار سیاسی دیگری ـ چه در داخل افغانستان و چه در بیرون از آن ـ وجود ندارد که بتواند بهصورت عملی به بهبود شرایط کمک کند.
چتر کلان سیاسی، اقدامی تاریخی
نشست همصدایی زمانی اتفاق میافتد که، نه حرکتهای پراکنده سیاسی، نه موضعگیریهای فردی، نه اعلامیههای جداگانه و نه حتی مقاومتهای نمادین، هیچکدام نتوانستهاند معادله قدرت را بهنفع مردم افغانستان تغییر دهند.
در مقابل، نشست همصدایی دستکم توانسته است یک آدرس سیاسی مستقل، مشخص، قابل شناسایی و قابل ارجاع ایجاد کند؛ چیزی که در بیش از سهچهار سال گذشته بهشدت غایب بوده است.
از منظر سیاسی، اهمیت این نشست بیش از آنکه به اشخاص گره خورده باشد، به کارکرد آن بهعنوان یک چتر کلان سیاسی بازمیگردد.
حضور چهرههایی چون احمد مسعود، حنیف اتمر، عطامحمد نور، محمد محقق، عبدالرشید دوستم، اسماعیل خان، یونس قانونی و نمایندگان جریانهای مختلف قومی و سیاسی، نشان میدهد که این ابتکار فراتر از یک پروژه فردی است.
اگر به تعداد جریانهای سیاسی و نام افرادی که در این نشست حضور دارند، دفت کنیم، میبینیم که برای اولین بار در چهار سال اخیر، چنین جریان قدرتمندی شکل گرفته است، چه اینکه پیش از این اگر ائتلاف یا جریانی ایجاد شده، نه چنین قدرتی داشته و نه در چنین ابعادی از لحاظ حضور چهرهها و جریانهای سیاسی بوده است.
وقتی همه هستند، بود و نبود یک نفر مهم نیست
از سوی دیگر، در هر جریانی، قطعا تعدادی افراد هستند که به دلایل مختلف ممکن است، همسو نباشند، یا تحت تاثیر دستگاههای امنیتی نتوانند به صراحت، همسویی خود را ابراز کنند.
از این رو، نبود صلاحالدین ربانی ـ هرچند قابل توجه از منظر حزبی است ـ تأثیر تعیینکنندهای بر مشروعیت سیاسی این روند ندارد. وقتی چهرههایی مانند احمد مسعود، عطامحمد نور، اسماعیل خان و یونس قانونی در این روند حضور دارند، نبودن صلاحالدین تاثیر چندانی ندارد.
تاجیکان، بهعنوان یکی از بازیگران اصلی سیاست افغانستان، در این نشست با چهرههای پرنفوذ و شناختهشدهای حضور دارند و خلأ نمایندگی در این بخش بهطور واقعی وجود ندارد. کما اینکه صلاحالدین ربانی، از ابتدا در نشست همصدایی حضور نداشت و نمیتوان مخالفت او را را، خروج از این جریان تلقی کرد.
هیچ طرح جایگزینی وجود ندارد
نکته مهمتر این است که منتقدان نشست همصدایی، تاکنون هیچ طرح بدیل عملی ارائه نکردهاند. مخالفت بدون ارائه گزینه جایگزین، در عمل نه به تضعیف طالبان، بلکه به تقویت وضعیت موجود منجر میشود.
تجربه سیاسی افغانستان نشان داده است که انشقاق، پراکندگی و رقابتهای فردی، همواره به نفع قدرتهای مسلط تمام شده و هزینه آن را جامعه پرداخته است.
در شرایط فعلی، هرگونه ایستادن در بیرون از این روند، بدون داشتن نقشه راه جایگزین، به معنای کنار کشیدن از بازی سیاست و واگذاری میدان به طالبان است.
با توجه به شرایط ویژه افغانستان و تمایل بازیگران بینالمللی، به نظر میرسد که اگر رهبران سیاسی افغانستان نتوانند در یک جریان واحد اجماع کنند، فرصت چندانی برای تشکیل حکومت فراگیر نخواهند داشت.
بسیاری از بازیگران داخلی و خارجی به نتیجه نشست همصدایی چشم دوختهاند و مترصد این هستند که چه چیزی از درون این نشست بیرون میآید. در شرایطی که طالبان هیچ اپوزوسیونی در داخل ندارد و در عرصه بینالمللی نیز کمتر جریانی توانسته با قدرت ظاهر شود، نشست همصدایی به تنها گزینه ممکن برای ادامه روند مذاکرات بینالافغانی تبدیل شده است.
طالبان مایل به گفتگو هستند
نشست همصدایی جریانهای همسوی افغانستان در حالی صورت میگیرد که طالبان در داخل افغانستان با مشکلات جدی روبرو هستند و در عرصه بینالمللی نیز نیازمند مشروعیت. از این رو میتوان گفت که آغاز مذاکرات، بیش از همه به نفع طالبان است.
طالبان در چهارسال اخیر متوجه شدهاند که بهتنهایی قادر نیستند افغانستان را مدیریت کنند و برای تثبیت حاکمیت خود، به حضور و فعالیت سایر گروههای سیاسی نیاز دارند.
اگرچه طالبان تاکنون به نشست همصدایی واکنش نشان ندادهاند، با این حال شرط بقا و ادامه حکومتداری آنها نیز به مشارکت همگانی وابسته است.
پیش از این نیز سیگنالهای مثبت از سوی طالبان مبنی بر آغاز مجدد روند مذاکرات دریافت شده است. نشستهایی که مقامات طالبان با برخی جریانهای سیاسی داشتهاند، حاکی از میل رهبران طالبان به حل بحران افغانستان از مسیر مذاکره است.
وجه اشتراک طالبان و گروههای سیاسی افغانستان این است که همگی «جنگ» را راهحل مشکلات افغانستان نمیدانند و بر حل مسائل از طریق مذاکره باور دارند.
این نکته که تمام طرفهای درگیر در مسائل افغانستان، جنگ را راهحل نمیدانند، بیانگر بلوغ سیاسی آنهاست که میتواند زمینهساز نزدیکشدن به میز مذاکره باشد.
آدرس مشخص در عرصه بینالمللی
از سوی دیگر، بُعد بینالمللی این نشست را نیز نمیتوان نادیده گرفت. دولتها و نهادهای خارجی که به دنبال مدیریت بحران افغانستان هستند، برای هرگونه گفتوگو یا فشار سیاسی بر طالبان، نیازمند یک طرف مذاکره منسجم، قابل اعتماد و نماینده طیفهای مختلف سیاسی میباشند.
تجربه سه سال گذشته نشان داده است که جامعه جهانی با مخالفان پراکنده، فاقد ساختار و چندپاره وارد گفتوگوی جدی نمیشود. در تمامی نشستها و گفتگوهای پیش از این که گاهی در مسکو، اسلامآباد یا کشورهای اروپایی صورت گرفته است، بازیگران نتوانستهاند کنش در خور و معناداری داشته باشند و اغلب در حد چند عکس یادگاری باقی مانده است.
نشست همصدایی با وجود آنکه بهصورت آنلاین برگزار شد، تنها نشستی است که توانسته توجه بازیگران عرصه افغانستان را جلب کند، دلیل این موضوع نیز خودجوش بودن این جریان و عدم مداخله خارجی است، چه اینکه اگر مانند نشستهای پیشین با حمایت خارجیها صورت میگرفت، تا این اندازه نمیتوانست مورد توجه قرار گیرد.
از این رو، ادامه و تقویت روند همصدایی میتواند این خلأ را تا حدی پر کند و زمینه را برای تعامل سیاسی فراهم سازد.
با وجود تمام این مسایل، این فرصت نیز شکننده است. اگر رهبران و چهرههای دخیل در نشست همصدایی نتوانند اهمیت تاریخی این مقطع را درک کنند و همچنان اسیر رقابتهای شخصی، محاسبات کوتاهمدت و ملاحظات فردی باقی بمانند، این ابتکار نیز به سرنوشت تلاشهای ناکام پیشین دچار خواهد شد.
همصدایی زمانی معنا پیدا میکند که به یک روند مستمر، ساختارمند و هدفمند تبدیل شود، نه یک نشست نمادین یا ابزاری برای نمایش سیاسی.
در شرایط کنونی، مسئله بر سر «بهترین گزینه» نیست، بلکه بر سر تنها گزینه ممکن است. نشست همصدایی اگرچه بینقص نیست، اما در غیاب هرگونه بدیل واقعی، تنها چارچوبی است که میتواند سیاست افغانستان را از وضعیت انجماد خارج کند.
نقد و اصلاح این روند ضروری است، اما تخریب آن بدون ارائه راهحل جایگزین، چیزی جز بازتولید بنبست فعلی و تقویت موقعیت طالبان در پی نخواهد داشت.
افغانستان در یکی از بزنگاههای تاریخی خود قرار دارد که اگر صحنهگردانان متوجه اهمیت ویژه آن شوند، میتواند نقطه عطفی در تاریخ معاصر باشد.








