به گزارش ایراف، اشغال افغانستان توسط آمریکا که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ ادامه یافت، با شعار «مبارزه با ترور»، «دموکراسی» و «حمایت از حقوق بشر» آغاز شد، اما در عمل دهها هزار غیرنظامی قربانی حملات هوایی، عملیات زمینی و تصمیمگیریهای نظامی بدون پاسخگویی شدند.
ایالات متحده آمریکا با شعار حقوق بشر، طی بیست سال اشغال افغانستان، بطور مستقیم و غیرمستقیم زندگی میلیونها انسان را تحت تاثیر قرار داد. چه آنها که در عملیاتهای شبانه سر به نیست شدند، چه آنها که مجبور به ترک وطن شده و آواره شدند و چه آنهایی که به دلیل آزمایش بمبهای آمریکایی معلول و از کار افتاده شدند، همگی نشاندهنده نقص آشکار حقوق بشر توسط آمریکا است.
حمله به غیرنظامیان؛ از بمباران خانهها تا جشنهای عروسی
در طول دو دهه اشغال افغانستان، یکی از پرتکرارترین موارد نقض حقوق بشر توسط نیروهای آمریکایی کشته شدن غیرنظامیان در حملات هوایی و عملیات شبانه بود.
بمباران خانههای مسکونی در هلمند، ننگرهار، قندوز و بدخشان دهها خانواده را نابود کرد.
حفاری و یورش شبانه به منازل، بدون دستور قضایی و همراه با بازداشتهای خودسرانه، موجب هراس و وحشت گسترده در میان مردم شد.
حداقل چندین مراسم عروسی در پکتیا، ننگرهار و اوروزگان هدف حملات هوایی قرار گرفت و صدها زن، کودک و سالخورده جان باختند؛ رویدادهایی که بعدها با لفظ «اشتباه اطلاعاتی» توجیه شدند.
این حوادث نهتنها نقض آشکار حق حیات بودند، بلکه نشان دادند قواعد درگیری و تفکیک میان اهداف نظامی و غیرنظامی چندان جدی گرفته نشده است.
پرونده بسیاری از این حملات که باعث مرگ دهها تن از شهروندان افغانستان شد، بدون هیچگونه پیگیری، مختومه یا با پرداخت غرامت به سکوت منتهی شد.
این در حالی است که ژنرالهای آمریکایی مدام از رصد آسمان و زمین افغانستان دم میزدند و با شعار مبارزه علیه تروریسم، به مناطق مسکونی حمله میکردند.
حملات پهپادی؛ جنگی بدون پاسخگویی
گسترش استفاده از پهپادها یکی از شاخصترین ویژگیهای حضور آمریکا در افغانستان بود. این شیوه جنگی، که بهدلیل نبود شفافیت و سازوکار پاسخگویی مورد انتقاد گسترده قرار گرفت، بارها عامل کشتار اشتباهی غیرنظامیان شد.
بسیاری از این حملات بر مبنای «الگوهای رفتاری» و «تحلیلهای الگوریتمی» صورت گرفت؛ یعنی حتی بدون شناسایی قطعی هویت هدف. چنین سیاستی نقض واضح حق محاکمه عادلانه و اصل احتیاط در درگیری مسلحانه است.
کشتن انسانهای بیگناه که هیچ ارتباطی به تروریسم نداشتند، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ آیا ممکن است ارتش آمریکا که به زعم خودشان مجهزترین ارتش جهان با پیشرفتهترین تجهیزات شناسایی هستند، تا این اندازه دچار اشتباه شود؟
حتی اگر اشتباهی صورت گرفته باشد، تکرار این حملات را چطور توجیه میشود؟ اشتباه محاسباتی، یکبار، دوبار، سه بار، نه اینکه دهها بار و گاهی برای سرگرمی، با جان انسانهای بیگناه بازی کردن!
بازداشتهای خودسرانه و شکنجه در زندانهای محرمانه
در جریان «جنگ علیه ترور»، آمریکا متهم به ایجاد زندانها و بازداشتگاههای غیرقانونی در افغانستان شد؛ از جمله پایگاه بگرام و مراکزی موسوم به «زندانهای سیاه».
برخی افراد که سابقه بازداشت توسط آمریکا را دارند، خاطرات تلخی از دوران بازداشت خود در زندانهای مخوف آمریکایی تعریف میکنند. جایی که انسانیت معنایی ندارد و سربازان آمریکایی، بدن عریان زندانیان را به فجیعترین شکل ممکن شکنجه کرده و مرتکب جنایاتی میشوند که گفتنش موی بر تن انسان راست میکند
نگهداری طولانیمدت زندانیان بدون اطلاع خانواده، اعمال شکنجههای جسمی و روانی، رفتار تحقیرآمیز با بازداشتشدگان، تنها بخشی از موارد نقضهای متعدد و صریح مادههای ۵، ۹ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر به شمار میرود؛ در حالیکه آمریکا خود یکی از اصلیترین مدعیان این سند بینالمللی است.
سلاحهای ممنوعه و خسارات پایدار بر محیط زیست
گزارشهای متعدد از استفاده آمریکا از مهماتی چون فسفر سفید و بمبهای سنگرشکن در مناطق مسکونی منتشر شده است.
باقیماندن بقایای این مواد، بهویژه فلزات سنگین و مواد انفجاری، پیامدهای بلندمدتی بر سلامت مردم بهویژه کودکان داشته است.
نقض حقوق بشر محدود به کشتار مستقیم نیست؛ حق زندگی سالم، دسترسی به محیط زیست پاک و امنیت غذایی نیز در این دوره آسیب دید.
افغانستان طی بیست سال اشغال توسط آمریکا، به زبالهدانی و آزمایشگاه تجهیزات و مواد منفجره سنگین تبدیل شد. آزمایش «مادر بمبها» در افغانستان که بزرگترین بمب غیرهستهای جهان شناخته میشود، تنها یکی از این آزمايشات مرگبار است.
فرار از پاسخگویی؛ حلقه مفقود ادعای حقوق بشری آمریکا
در تمام این بیست سال، آمریکا عملاً از هرگونه مکانیسم مؤثر پاسخگویی فرار کرده است.
دادگاههای داخلی آمریکا در بیشتر موارد شکایات خانوادههای قربانیان را رد کرده یا با پرداخت مبالغ ناچیزی بهعنوان غرامت، پرونده را بستند.
بسیاری از اسناد و گزارشها تحت عنوان «طبقهبندی امنیتی» محرمانه باقی ماندند تا هیچکس نتواند به واقعیت دسترسی داشته باشد. ازین رو بخش عمده جنایات آمریکا، ناگفته باقی مانده است.
این رویکرد، ادعای واشنگتن درباره «پاسداری از حقوق بشر» را در تناقضی عمیق فرو برده است؛ تناقضی که مردم افغانستان بیشترین بهای آن را پرداختهاند.
روز جهانی حقوق بشر فرصتی برای یادآوری این واقعیت تلخ است که حقوق بشر شعاری نیست که با تکرار آن، رفتارهای نقضکننده توجیه شوند.
تجربه افغانستان نشان میدهد که آمریکا، زمانی که منافع امنیتی یا سیاسی خود را مقدم بداند، حتی اصولی را که خود مدافع آن معرفی کرده است را زیر پا میگذارد.
بیست سال اشغال افغانستان—با تمام کشتهها، آوارگیها، و زخمهای عمیق اجتماعی و روانی—نشاندهنده ضرورت بازخوانی انتقادی کارنامه کشورهایی مثل آمریکا است که خود را «پرچمدار حقوق بشر» معرفی میکند اما در میدان عمل، از آن فاصلهای چشمگیر دارد.









