پیامدهای تغییرات حاکمیتی برای نظام آموزشی افغانستان

به گزارش ایراف، نظام آموزشی افغانستان در دو دهه اخیر بیش از هر ساختار دیگری از تغییرات پی‌درپی سیاسی تأثیر پذیرفته است. هر تحول سیاسی، بی‌درنگ خود را بر مواد درسی، شیوه تدریس و فضای ذهنی معلمان و دانش‌آموزان تحمیل کرده و این چرخه بی‌ثباتی، مانع از شکل‌گیری یک نظام آموزشی پایدار شده است.

دوران جمهوریت فرصتی بود که آموزش تا حدی نهادینه شود و افق‌های تازه‌ای برای رشد علمی و کیفی گشوده گردد، اما این روند با تغییر حاکمیت متوقف شد. با روی کار آمدن طالبان، محدودیت‌ها، حذف محتواهای درسی و فشار بر معلمان، بار دیگر نظام آموزشی را به نقطه‌ای آسیب‌پذیر بازگرداند. در چنین وضعیتی، آموزش نه یک روند تخصصی و برنامه‌محور، بلکه ابزاری برای تطبیق با نگاه سیاسی حاکمان شده است. این مقدمه به ترسیم فضای کلی می‌پردازد تا در ادامه ملاحظه روشن‌تر نشان دهد که چگونه این بی‌ثباتی به بحران دائمی در آموزش افغانستان تبدیل شده است.

نظام آموزشی افغانستان بیشترین آسیب را از تغییرات سیاسی تجربه کرده است. تقریباً هر تحول سیاسی، مستقیماً بر ساختار و محتوای آموزش اثر گذاشته و مسیر آن را بر اساس اهداف حاکمیت جدید تغییر داده است. این نظام که بر سه رکن مواد درسی، معلم و دانش‌آموز استوار است، در هر سه بخش دچار بی‌ثباتی شده و بیشترین ضربه‌ها نیز دقیقاً به همین سه رکن وارد آمده است.

در دوران جمهوریت سطح نظام آموزشی پیشرفت قابل توجهی یافت و شرایط به گونه‌ای بود که می‌توانست عمق را هم تحت تأثیر قرار دهد اما اتفاقات بعدی مانع از این کار شد. حکومت طالبان نه تنها شرایط را برای دانش‌آموزان سخت و طاقت‌فرسا و محدود نموده و در بخش مواد آموزشی به حذفیات بیشتر از افزودنی‌ها توجه نموده بلکه معلمان در این چرخه، آموزشی دچار بیشترین آسیب‌ها شده اند. گذشته از حقوق و مزایا، آنچه که موجبات عدم ثبات در تعلیم و آموزش را به بار آورده همین تغییرات است که هر حاکمیتی به محض ورود به قدرت ترجیحش آن است که باید به نظام آموزشی از دریچه نگاه حاکمیت توجه کرد.

به طور طبیعی بخش قابل توجه از شرایط قبلی مورد طرد و باقیمانده را هم دچار حرج و تعدیل می‌کنند. در این میانه اگر توان معلمان کاهش نیافته باشد و اگر به اندیشه‌شان همچنان همان‌هایی باشد که از آن نوشته بوده اما بی‌تردید انگیزه‌های معلمان دچار افت قابل توجه شده و در پایه کاهش حقوق، نبود امنیت شغلی، سیاست‌های غیر شفاف و مشکلات اقتصادی در این کم انگیزگی یا بی‌انگیزگی قدرت بیشتر یافته است. افغانستان کنونی آزمایشگاه آزمون و خطایی است که هنوز هیچ حاکمیتی نتوانسته حداقل برای چند دهه این روند آموزشی را ثابت نگه دارد. امروز هم معلمان و آموزگاران که از افغانستان خارج نگشته و در این کشور باقی مانده اند مجبورند خود را با استاندردهای اعلام شده حاکمیتی منطبق بسازند.

آنچه امروز در افغانستان مشاهده می‌شود، نتیجه انباشته‌شدن سال‌ها تغییرات شتاب‌زده و غیرکارشناسانه در نظام آموزشی است؛ نظامی که باید ستون اصلی توسعه کشور باشد، اما عملاً تبدیل به نخستین قربانی تغییرات سیاسی شده است. هر حکومت تازه با نگاه ایدئولوژیک و نه علمی، به بازنویسی مواد درسی پرداخته و معلمان را مجبور به پذیرش معیارهای تازه کرده است. حذف گسترده محتواها، محدودیت بر سوادآموزی دختران، کاهش حقوق معلمان و نبود امنیت شغلی، مجموعه‌ای از عوامل‌اند که انگیزه معلمان را به شدت کاهش داده است.

بسیاری از معلمان که در دوران جمهوریت امید به تغییر داشتند، اکنون میان تعدیل محتوا، سخت‌گیری‌های اداری و فشارهای معیشتی گرفتار شده‌اند. افغانستان به نوعی «آزمایشگاه آموزشی» تبدیل شده که هیچ حکومتی نتوانسته یک طرح ثابت و پایدار برای آن تعریف کند. استمرار چنین وضعیتی می‌تواند نسلی را به‌وجود آورد که در آن، شکاف آموزشی، نوسان هویتی و ضعف مهارت‌های پایه به بحران‌های بلندمدت اجتماعی تبدیل شود. بدون ایجاد ثبات سیاسی، احترام به استقلال نظام آموزشی و بازگرداندن انگیزه به معلمان، این چرخه آسیب‌زا همچنان ادامه خواهد یافت. افغانستان بیش از هر چیز نیازمند «آموزش فارغ از ایدئولوژی سیاسی» است؛ امری که آینده جامعه را تضمین می‌کند و راه اصلاحات واقعی را می‌گشاید.

تلویزیون اینترنتی ایراف آغاز به کار کرد

آخرین اخبار افغانستان را در ایراف بخوانید:

 

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=95349
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x