مهاجرت یک واقعیت ناگزیر دنیای ملتهب و بحرانزده ما به ویژه در خاورمیانه به مثابه هارتلند یا قلب تحولات ژئوپلیتیکی جهان امروز است. امروزه کمتر کشوری در این منطقه وجود دارد که در کشورهای دیگر مهاجر نداشته باشد؛ بنابراین، اصل اساسی اول این است که مهاجرت را به مثابه یک واقعیت بپذیریم و پیامدهای منفی و مثبت آن را در راستای صلح و ثبات در منطقه و منافع کشورهای مهاجرفرست و مهاجرپذیر، مدیریت کنیم.
از سوی دیگر، تردیدی وجود ندارد که مهاجرت، یک مساله است؛ مسالهای که نیازمند راه حلهای پایدار، عملی و سودمند میباشد؛ اما مهاجرهراسی هرگز راه حل این مساله نیست؛ بلکه چه بسا خود به بازتولید مشکلات و انباشت آن بر انبوه مسایل پیشین منجر میشود.
شاید تصور شود که مهاجران به مثابه جامعه هدف، قربانی بزرگ موج مهاجرهراسی هستند، این واقعیت دارد؛ اما همه واقعیت نیست؛ زیرا جامعه میزبان هم از این موج آسیب میبیند و مهمتر از همه اینکه رویکردهای مهاجرهراسانه، مانع پیشرفت ثمربخش راهکارها برای مدیریت مدبرانه مساله مهاجرت میشود.
نکته قابل تامل این است که «لیدرهای» جریان مهاجرهراسی در رسانهها و شبکههای اجتماعی، اهداف خود را بر نگرانیهای واقعی بنا میکنند که تصور میشود دغدغه مشترک اکثر مردم است؛ دغدغههایی مانند پیامدهای هجوم مهاجران برای اقتصاد، کسبوکار، فرهنگ، امنیت ملی، تغییر نسل، قانونشکنی، ناامنیهای اجتماعی، افزایش جرم و جنایت، استفاده از امکانات و تسهیلات شهروندان میزبان و…
این رویکرد، یکی از عوامل اصلی توجه به رویکردهای مهاجرهراسانه و حمایت ضمنی بخشی از افکار عمومی از این جریانهاست. این در حالی است که در عمل، هم مهاجران آسیب میبینند، و هم جامعه میزبان، بدون اینکه دغدغههای مشروع و قابل درک آن، مرتفع شود، در معرض آسیبهای بیشتر ناشی از ایجاد بیاعتمادی، عدم امنیت روانی، بیگانهانگاری، بیگانهستیزی و حتی کنشهای نه چندان خوشنام مبتنی بر فاشیسم و ملیگرایی افراطی قرار میگیرد.
بنابراین، نکته مهم دیگر این است که مهاجرهراسی، هرگز یک دغدغه صادقانه مبتنی بر ملیگرایی مثبت و سازنده نیست؛ بلکه موجسواری آگاهانه جریانهای مشخص برای ایجاد التهاب، بحران، تنش و ناامنی در جامعه است. این «کسبوکار» چنین جریانهایی است؛ کسبوکاری که از امنیت اجتماعی، مایه میگذارد و با بزرگنمایی و بازتولید مشکلات موجود یا تولید بحرانهای برساخته، رونق میگیرد، سود به دست آورد، اشتهار مییابد، «لایک» جمع میکند و حتی اگر از سوی رسانههای متعهد، مقامهای مسئول و سازمانهای ناظر بر رسانه و شبکههای اجتماعی، نظارت و کنترل و افشا و مهار نشود، میتواند سطح تنش را در جامعه میان مهاجران و میزبان به اندازهای بالا ببرد که آن را از شبکههای اجتماعی به کف خیابان بکشاند و عملا در متن مردم، تقابل ایجاد کند و ناامنی را گسترش دهد.
بنابراین، تفکیک ملیگرایی از مهاجرهراسی، نکته بسیار مهمی است که همه مردم باید از آن آگاه شوند و نسبت به خطرات ناشی از تلفیق این دو، هوشیار باشند.
از سوی دیگر، لیدرهای موج مهاجرهراسی به گونهای وانمود میکنند که گویی تنها آنها هستند که متوجه مشکلات شده و برای آن «راه حل» پیدا کردهاند و مقامها، دستگاههای مسئول، سازمانهای اجتماعی و خود مردم در این باره، هیچ راه حلی ندارند یا به مسئولیتهای خود در این زمینه به درستی عمل نمیکنند.
این ایده نیز خطرناک و زیانبار است؛ زیرا اساس آن بر ایجاد بیاعتمادی میان مردم و مسئولان، استوار است و عملا دستگاههای مسئول را ناکارآمد، فاقد برنامه یا بیاعتنا به مشکلات، دغدغهها و مطالبات مردم نشان میدهد و افکار عمومی را به حمایت از رویکردهای رادیکال مبتنی بر ایجاد حداکثر تنش و تقابل، فرای سیاستهای رسمی ترغیب میکند.
این در حالی است که ملیگرایان واقعی، دامن زدن به هراس و وحشت و ناامنی فیزیکی و روانی در جامعه خود را مردود میشمارند و وظیفه خود میدانند که در برابر هر ارادهای که مصمم به ایجاد تنش و بحران و ناامنی در جامعه باشد، با قدرت بایستند؛ درست همانگونه که اعتمادسازی میان دولت و ملت و پرهیز از دوگانگی و تقابل میان آنها هم از دیگر مسئولیتهای ملیگرایان واقعی است.
بنابراین، مهاجرهراسی، اساسا با ملیگرایی، متفاوت است؛ زیرا بیاعتنا به پیامدهای آسیبزای رویکردهای مهاجرهراسانه برای امنیت عمومی و منافع ملی، به آن دامن میزند، تنها به این هدف که کسبوکار خود را رونق ببخشد و منافع فردی و گروهی خویش را محقق سازد.
و نکته آخر اینکه مهاجرهراسان، هیچ راه حلی ندارند؛ زیرا آنها پیشاپیش با نفی اقتدار مرکزی، کانونهای تصمیمگیری و حتی تشخیص مردم و افکار عمومی، هرگونه راه حل مبتنی بر قانون، مصالح و منافع کلان ملی را نفی کردهاند و به جای آن، یک رویکرد رادیکال استوار بر ستیزه و تنش و تقابل و هراس و ناامنی را تبلیغ میکنند.
درباره ایران مهاجرپذیرترین کشور جهان است بیشتر بخوانید.