پس از یک دور تنش بیسابقه میان طالبان و اسلامآباد، دور نخست گفتوگوهای دو طرف در دوحه به پایان رسید. طالبان در بیانیهای نوشت که این توافق بر اصولی چون احترام متقابل، حسن همجواری و حل اختلافات از طریق گفتوگو استوار است. پاکستان نیز اعلام کرد که بر اساس این توافق، حملات تروریستی از خاک افغانستان به این کشور فوراً متوقف خواهد شد. این توافق اما تنها با میانجیگری قطر صورت نگرفته است. طالبان در بیانیه خود پس از این مذاکره، از نقشآفرینی ترکیه در کنار قطر در تسهیل این روند قدردانی کرد. محمد اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان نیز اعلام کرد که نشست بعدی این مذاکرات به میزبانی ترکیه برگزار خواهد شد.
اما در حالی محور ترکیه و قطر مدیریت بحران کابل و اسلامآباد را در دست گرفته که کشورهای منطقه آمادگی خود را برای کمک به کاهش تنشها اعلام کرده بودند.
وقتی همه راهها به دوحه میرسد
به موازات این آتشبس و اعلام توافق دو طرف برای کاهش تنش، میانجیگری قطر و در کنار آن ترکیه برای حل این بحران نیز جای پرسش دارد. در حالی هیأتهای مذاکرهکننده دو طرف در قطر حضور دارند و قرار است ادامه مسیر را در ترکیه سپری کنند که در جریان تبادل آتش، کشورهای منطقه برای کاهش تنشها اعلام آمادگی کردند. از سوی دیگر، از زمان خروج آمریکا از افغانستان، قدرتهای منطقه در تلاش بودهاند تا از طریق سازوکارهای منطقهای بحرانهای موجود را مدیریت کنند؛ مکانیزمی که به طالبان نیز اجازه عرضاندام بیشتر داد. اما حالا پرسش این است که چرا دو کشور مهم منطقه برای حل بحران، بهجای بازگشت به سازوکارهای منطقهای، خارج از این چارچوب به سمت قطر و ترکیه که تحت سیطره راهبردی غرب هستند، تمایل پیدا کردهاند؟
نقش میانجیگرانه قطر در تحولات منطقهای از جمله موضوع افغانستان، این کشور را به مسیری در حل بحرانها تبدیل کرده است. تلاش دوحه برای بازگشت طالبان به قدرت و سپس حمایت همهجانبه از آن، منجر به آن شده که همه راهها، زمانی که موضوع افغانستان در میان باشد، به دوحه ختم شود. طالبان نیز بر اساس یک اصل و قانون نانوشته، دوحه را محور حل بحرانها و رسیدن به خواستههایش میداند. برای طالبان که در جریان چهار سال گذشته از طریق تعامل با کشورهای منطقه بخشی از خواستههایش را تأمین کرده، این تنها دوحه است که میتواند برای خروج از بحرانها کمککننده باشد.
اهمیت جایگاه دوحه برای طالبان زمانی دوچندان میشود که پشت این کشور کوچک و ثروتمند عربی، حمایت قدرتهای بزرگ غربی، بهویژه ایالات متحده نهفته است؛ شریکی که طالبان امیدوار است روزی روابط خود را با آن عادیسازی کند. طالبان که از طریق سازوکارهای منطقهای پلههای ترقی را یکی پس از دیگری پیموده، نشان داده که همواره برای حل مسائلش به دامن قطر میرود. طالبان میداند که این قطر است که میتواند در انجام مذاکرات موفق و توافقنامههایی که رضایت دارد، مفید باشد.
ورود ترکیه از حاشیه به متن
اما به همان میزان که نام قطر برای حل بحران عادی است، نام ترکیه در میانجیگری بحران موجود پرسشبرانگیزتر است. جایگاه تثبیتشده قطر در حل بحرانهای افغانستان بر کسی پوشیده نیست و به یک اصل پذیرفتهشده تبدیل شده است؛ اما اینکه چرا ترکیه در حال ایفای نقش محوری است، جای پرسش دارد.
منابع امنیتی ترکیه امروز گزارش دادند که سازمان اطلاعات ترکیه نقش کلیدی در مذاکرات بین پاکستان و افغانستان در دوحه داشته است. به گفته این منابع، با حمایت ترکیه و قطر، مذاکراتی با حضور ابراهیم کالین، رئیس سازمان اطلاعات ترکیه، در دوحه، پایتخت قطر، در مورد درگیریهای بین پاکستان و افغانستان برگزار شد. همچنین این منابع گزارش دادهاند که در طول مذاکرات که تا پاسی از شب ادامه داشت، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز حضور داشته است.
آنکارا از زمان بازگشت دوباره طالبان به قدرت، امیدوار بوده است که بتواند نقش مهم و نفوذ قابلتوجهی در شرایطی که افغانستان به سمت یک بازی ژئوپلیتیکی جدید در حال حرکت است، ایفا کند. افغانستان در ادامه سیاستهای توسعهطلبانه آنکارا، جغرافیایی وسوسهانگیز است؛ بهویژه آنکه این کشور قرابتهای فرهنگی و تاریخی قوی با جوامع ترکتبار افغانستان دارد.
اما نقش تازه ترکها برای حضور در افغانستان در حالی به سمت پررنگ شدن میرود که این کشور به دنبال آن است تا با نفوذ در افغانستان، توازن در برابر نفوذ روسیه و چین در آسیای مرکزی را ایجاد کند. ترکیه مدتهاست به دنبال گسترش نفوذ خود در آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان است؛ بهویژه آنکه اعتمادبهنفس ترکیه بهواسطه اقدامات دیپلماتیک در سالهای اخیر، قابلیتهای نظامی و اطلاعاتی و تلاشهای همکاریهای استراتژیک آن که به خاورمیانه، کشورهای خلیج فارس، شرق مدیترانه، شرق آفریقا و جنوب شرقی آسیا گسترش یافته، موقعیت منطقهای این کشور را تقویت کرده است.
این در حالی است که آمریکا به دنبال بازگشت به افغانستان است. برخلاف دوره بایدن که روابط آنکارا و واشنگتن رو به وخامت بود، بازگشت ترامپ به کاخ سفید و رابطه او با رئیسجمهور ترکیه به ترمیم روابط دو کشور کمک کرده است؛ بهویژه آنکه نحوه دیدار اخیر اردوغان با ترامپ در آمریکا، خشنودی دو طرف را در پی داشت. شادمانیای که احتمالاً قرار است خود را در شراکتهای سیاسی در تحولات منطقهای، از جمله افغانستان، نشان دهد؛ جایی که آمریکا برای مهار چین و روسیه به آن چشم دوخته و ترکیه امیدوار است از آن طریق، نفوذ فزاینده این قدرتهای کمونیستی را در آسیای مرکزی مهار کند.
بههرحال، محور ترکیه – قطر برای حل بحران افغانستان، در شرایطی که پاکستان حالا به متحد جدی آمریکا تبدیل شده، این پرسش را برجسته میکند که آیا محور شرقی به رقبای غربی باخته است؟ آیا حل بحرانهای افغانستان همچنان از غرب و با محوریت آمریکا میگذرد؟ آیا منطقه در ایجاد اعتماد و توانایی برای حل بحرانها ناکام مانده است؟