جنگ ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان (۲۰۰۱–۲۰۲۱) از طولانیترین و پرهزینهترین منازعات نظامی معاصر بهشمار میرود که نهتنها سیمای امنیتی و سیاسی جهان را دگرگون ساخت، بلکه بار مالی و انسانی سنگینی را بر دوش ایالات متحده آمریکا و بهویژه مردم افغانستان گذاشت.
این جنگ پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با هدف اعلامشده «سرکوب القاعده و مجازات اسامه بنلادن» آغاز شد. با وجود کشتهشدن بنلادن در سال ۲۰۱۱، حضور نظامی آمریکا و ناتو تا آگوست ۲۰۲۱ ادامه یافت و سرانجام با خروج شتابزده نیروهای خارجی در ۳۱ آگوست ۲۰۲۱ به پایان رسید؛ پایانی که بسیاری از تحلیلگران آن را نه نماد پیروزی، بلکه نشانهای از شکست پرهزینه و استراتژیک ایالات متحده آمریکا دانستهاند.
این خروج شتابزده، که از سوی ناظران بینالمللی بهعنوان «خاتمهای بدون پیروزی» توصیف شده است، نهتنها به تحقق اهداف اولیه جنگ منجر نشد، بلکه امنیت منطقه را تضعیف و بحران اقتصادی و انسانی افغانستان را تشدید کرد.
بر اساس دادههای «هزینههای جنگ» دانشگاه براون و گزارش نهادهای معتبری همچون وزارت دفاع ایالات متحده، جنگ افغانستان تا پایان مأموریت نظامی آمریکا بیش از ۲.۲۶ تریلیون دلار هزینه مستقیم برای واشنگتن بههمراه داشت.
بررسی هزینههای مالی و انسانی جنگ افغانستان از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا این رویداد یکی از مهمترین فصلهای سیاست خارجی ایالات متحده در قرن بیستویکم به شمار میرود.
هزینههای سنگین جنگ آمریکا در افغانستان، پیامدهای اقتصادی و مالی
بر اساس آمار گزارش نهادهای معتبر مربوط به وزارت دفاع آمریکا، تعداد ۲۴۵۶ سرباز آمریکایی کشته و حدود ۲۰۷۲۲ نفر زخمی شدند. بیش از ۳۹۲۳ پیمانکار و کارکنان این وزارت نیز جان خود را از دست دادند.
بخش قابل توجهی از کهنهسربازان با آسیبهای جسمی و روانی، از جمله جراحات مغزی، مواجه شدند؛ برآوردها نشان میدهد ۴۰ تا ۶۰ درصد آنان به چنین آسیبهایی دچار شدهاند. این وضعیت هزینههای درمانی، توانبخشی و بیمهای را افزایش داد و فشار مضاعفی بر بودجه عمومی آمریکا وارد کرد.
فشار بر بودجه فدرال و افزایش بدهی ملی: هزینههای جنگ افغانستان فشار سنگینی بر بودجه فدرال آمریکا وارد کرد و برای تأمین منابع مالی عملیات نظامی به استقراض گسترده متوسل شد. بر اساس گزارش سیگار (اداره بازرسی آمریکا) میلیاردها دلار در این فرآیند به دلیل ناکارآمدی و فساد از بین رفت و اهداف محقق نشد. این روند نهتنها بدهی ملی را افزایش داد، بلکه بار مالی آن بر اقتصاد آمریکا در بلندمدت باقی ماند.
بار بلندمدت مراقبت از کهنهسربازان: علاوه بر هزینههای عملیاتی، آمریکا با بار مالی بلندمدت مراقبت از صدها هزار کهنهسرباز مواجه است. بیش از ۲۰۰ هزار سرباز در طول جنگ دچار آسیبهای جسمی یا روانی شدند و به حمایت درمانی و اجتماعی مستمر نیاز دارند. برآوردها نشان میدهد هزینه مراقبت از این گروه تا سال ۲۰۵۰ بین ۲.۲ تا ۲.۵ تریلیون دلار خواهد بود؛ رقمی که در برخی سالها حتی از هزینههای مستقیم عملیات نظامی فراتر میرود. این تعهد مالی بلندمدت، بهویژه در شرایط افزایش نرخ بهره و فشارهای تورمی، چالشی جدی برای اقتصاد آمریکا محسوب میشود.
کاهش سرمایهگذاری در حوزههای داخلی: اختصاص منابع عظیم به جنگ موجب افزایش کسری بودجه و کاهش توان دولت آمریکا برای سرمایهگذاری در بخشهای کلیدی مانند آموزش، بهداشت، زیرساخت و نوآوری شد. بسیاری از اقتصاددانان آمریکایی معتقدند این روند فرصتهای توسعه پایدار را کاهش داده و بر رشد اقتصادی اثر منفی گذاشته است.
هزینههای نظامی و بار مالیاتی: دانشگاه براون در گزارشی جامع اعلام کرده است که ایالات متحده طی دو دهه پس از ۱۱ سپتامبر، حدود ۸ تریلیون دلار صرف جنگهای افغانستان و عراق کرده و بیش از ۹۲۹ هزار نفر جان خود را از دست دادهاند. این رقم شامل ۲.۱ تریلیون دلار هزینه مستقیم پنتاگون، حدود یک تریلیون دلار پرداخت سود بدهی و ۲.۲ تریلیون دلار تعهدات مراقبتهای بهداشتی آینده تا سال ۲۰۵۰ است.
در افغانستان، هزینههای گسترده شامل عملیات نظامی، لجستیک، فناوریهای جنگی، بازسازی زیرساختها، کمکهای بشردوستانه و پرداخت غرامت به نیروهای اعزامی و خانوادههای آنان بود که معادل بیش از ۳۵ درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال ۲۰۲۱ برآورد میشود.
هزینه سالانه هر سرباز مستقر در افغانستان حدود ۳۰۰ هزار دلار بود که شامل آموزش، حقوق، نگهداری تجهیزات، حملونقل و تحقیق و توسعه میشد. از نگاه شهروندان، برآورد وزارت دفاع آمریکا نشان میدهد این جنگ بهطور متوسط برای هر مالیاتدهنده آمریکایی ۲۳۰۰ دلار هزینه داشته است.
این فشار مالی نهتنها به شکل مستقیم محسوس بود، بلکه از طریق افزایش بدهی ملی و نرخ بهره، بار اقتصادی بلندمدتی بر خانوادهها و اقتصاد داخلی آمریکا وارد کرد.
آسیبهای جنگ تحمیلی ۲۰ ساله آمریکا بر افغانستان
حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان آغاز شد، اما به طولانیترین جنگ تاریخ ایالات متحده تبدیل گردید و افغانستان را با یکی از عمیقترین بحرانهای انسانی، اقتصادی و سیاسی معاصر روبهرو ساخت.
خروج شتابزده نیروهای خارجی در آگوست ۲۰۲۱، کشور را با زیرساختهای آسیبدیده، اقتصادی وابسته و جمعیتی گرفتار فقر، آوارگی و ناامنی رها کرد.
تلفات انسانی گسترده: جنگ افغانستان پیامدهای انسانی و اجتماعی فاجعهباری برجای گذاشت. بر اساس دادههای پروژه جنگ آمریکا و گزارشهای سازمان ملل، بیش از ۲۴۱ هزار نفر بهطور مستقیم در این جنگ کشته شدند که شامل حدود ۷۱ هزار غیرنظامی افغان بود.
در مجموع، نزدیک به ۲۵۰ هزار افغان جان خود را از دست دادند و بیش از یک میلیون نفر زخمی شدند. حدود ۵ میلیون نفر آواره داخلی و ۳.۵ میلیون نفر پناهجو شدند. همچنین، ۷۲ روزنامهنگار و ۴۴۴ امدادگر جان خود را از دست دادند.
نیروهای امنیتی افغانستان (ارتش و پلیس) حدود ۷۰ هزار تلفات متحمل شدند و توان دفاعی کشور تا حد زیادی فرسوده شد، در حالی که حدود ۵۳ هزار جنگجوی طالبان و دیگر گروههای مسلح نیز کشته شدند.
علاوه بر تلفات مستقیم، شمار زیادی از مردم بهدلیل پیامدهای غیرمستقیم جنگ، از جمله فقر، سوءتغذیه، بیماری و فقدان خدمات درمانی، جان خود را از دست دادند. این وضعیت فشار اقتصادی و اجتماعی سنگینی بر جامعه افغانستان و جامعه بینالملل وارد کرد.
تأثیر بر کودکان و گروههای آسیبپذیر: پس از خروج نیروهای آمریکایی، بحران اقتصادی و انسانی در افغانستان شدت گرفت و کودکان بیشترین آسیب را متحمل شدند. طبق گزارش صندوق نجات کودکان، حدود ۳۸.۴ درصد از آنان مجبور به کار برای تأمین معاش خانوادهها شدهاند و ۷۶ درصد غذای کافی دریافت نمیکنند.
خشکسالی و فروپاشی اقتصادی، بحران سوءتغذیه را تشدید کرده و تقریباً یکسوم جمعیت از سوءتغذیه رنج میبرد که نیمی از آنان کودکان زیر پنج سال هستند. این وضعیت پیامدهای بلندمدت جنگ و بیثباتی را بر نسل آینده کشور نشان میدهد.
پیامدهای اقتصادی و زیرساختی: طی ۲۰ سال حضور نیروهای خارجی، بیش از ۱۴۳ میلیارد دلار برای بازسازی و توسعه اقتصادی افغانستان هزینه شد که حدود ۸۸ میلیارد دلار آن صرف آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی و پلیس شد.
با این حال، فساد و مدیریت ناکارآمد مانع دستیابی به بخش عمده اهداف شد. تخریب گسترده زیرساختها، از جمله حدود ۷۰ درصد تجهیزات فرودگاه کابل، وضعیت اقتصادی را وخیمتر کرد و با قطع کمکهای خارجی، اقتصاد وابسته افغانستان دچار فروپاشی شد.
نرخ فقر از ۳۶ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۴۷ درصد در سال ۲۰۲۰ رسید، نرخ بیکاری به بیش از ۲۵ درصد افزایش یافت و وابستگی شدید به واردات مواد غذایی، بحران اقتصادی و انسانی را تشدید کرد.
بسیاری از زیرساختها پس از خروج نیروهای خارجی یا تخریب شدند یا به دست طالبان افتادند؛ بهعنوان نمونه، خسارت در بخش فرودگاه کابل و تأسیسات هوانوردی بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون دلار برآورد شده است که بازسازی آن نیازمند سرمایهگذاری و زمان طولانی است.
پیامدهای راهبردی
تضعیف موقعیت امنیتی و سیاسی آمریکا: هزینههای هنگفت مالی و انسانی بدون دستیابی به اهداف پایدار سیاسی و امنیتی، تردید در کارآمدی مداخلات نظامی آمریکا را افزایش داد.
فشار بر اقتصاد داخلی آمریکا: بدهیهای ناشی از جنگ، منابع توسعهای آمریکا را از حوزههای حیاتی مانند آموزش و بهداشت منحرف کرد.
پیامدهای اجتماعی: بازگشت صدها هزار کهنهسرباز با آسیبهای جسمی و روانی به جامعه، بار اجتماعی و درمانی سنگینی ایجاد کرد.
بیثباتی افغانستان: با وجود هزینههای هنگفت، پس از خروج آمریکا طالبان دوباره قدرت را به دست گرفت و بسیاری از دستاوردهای ۲۰ ساله از میان رفت.
سخن آخر
جنگ ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان، یکی از طولانیترین و پرهزینهترین منازعات نظامی معاصر، نهتنها اهداف اولیه امنیتی و سیاسی خود را محقق نکرد، بلکه پیامدهای گسترده انسانی، اقتصادی و اجتماعی برجای گذاشت.
افغانستان با خسارتهای جبرانناپذیر انسانی، بحران آوارگی، فروپاشی اقتصادی و زیرساختهای تخریبشده مواجه شد و کودکان و گروههای آسیبپذیر بیشترین فشار را متحمل شدند.
در سطح بینالمللی، هزینههای هنگفت مالی و انسانی آمریکا و متحدانش، افزایش بدهی و فشار بر اقتصاد داخلی، کاهش سرمایهگذاری در حوزههای حیاتی و بار بلندمدت مراقبت از کهنهسربازان، نشاندهنده ناکامی راهبردی این مداخله نظامی است.
این تجربه نشان میدهد که مداخلات نظامی طولانیمدت، بدون برنامهریزی جامع و مدیریت کارآمد، هزینههای انسانی، مالی و اجتماعی بسیار سنگینی بر کشورها و جوامع وارد میسازد و نتایج پایدار سیاسی و امنیتی را تضمین نمیکند.