طالبان پس از تجربه نخستین دوره حاکمیت خود در دهه هفتاد خورشیدی و سپس سقوط و بازگشت مجدد به قدرت، اکنون در موقعیتی قرار دارند که تلاش میکنند چهرهای بازشناسیشده و تا حدی متفاوت از گذشته ارائه دهند. اگرچه بسیاری از ویژگیهای بنیادین فکری و قبیلهای طالبان همچنان پابرجاست، اما مقایسه آنها با دوره جمهوریت و گذشته خودشان نشان میدهد که برای بقا و استمرار حاکمیت، راهبردی محتاطانهتر و سنجیدهتر در پیش گرفتهاند.
طالبان یک بار خود را در دوره حاکمیت اول به مردم و جامعه افغانستان شناسانده و اکنون در مرحلهای فراتر از گذشته و با نگاهی نو در حال بازشناسایی مجدد است. آنچه که اکنون از طالبان میبینیم منفور تعدادی از شهرنشینان و مطلوب تعدادی زیادی از روستانشینان بویژه در مناطق جنوبی افغانستان است.
طالبان خود را قبلا هم در آن حاکمیت به همین روال با اندکی تندروی بیشتر معرفی کرده و مردمانی که در دوره جمهوریت زیست میکردند خیلی از حاکمیت جمهوریت افسارگسیخته در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی راضی نبودند. چنانچه از وضعیت طالبان اول ناراضی بودند. اکنون اما طالبان با در نظر داشت افراطیت خود در دوره اول و جمهوریت دوم تلاش دارد سطحی قابل تحمل از حاکمیت خود را به جامعه افغانستان از یک سو و جامعه جهانی از سوی دیگر شناسانند.
واقعیت حاکمیت طالبان عبارت است از پشتونوالی حنفی دیوبندی سلفی و تصوفی که حفظ حاکمیت امارت را از هر امر دیگری در دین و مذهب و قبیله خود واجبتر میداند. طالبان دیگر نمیخواهند به هیج وجه حاکمیت خود را از دست بدهند و دچار تلفات قابل ملاحظه در امورات مختلف انسانی، مالی و حیثیتی گردند. از دیگر سو نمیتوانند قناعت و رضایت حامیان خود را که بیشتر روستانشینان پشتونهای مناطق عقب مانده است را از دست بدهند.
طالبان با همین رویکرد البته با تغییراتی هر چند در آینده پیرامون حاکمیت سیاسی و فعالیتهای اجتماعی زنان و دختران و جوانان ادامه خواهند داد و در برابر ساختار امارت نوعی بسندگی را ایجاد نموده و تلاش خواهند نمود محدودیتهای امیرالمومنین در قندهار را به عنوان اساسیترین نگاه در رویکرد مذهبی شان بگنجانند.
فقه حنفی در مرتبه عمل؛ در جایگاه بعدی از دستورات حاکمیتی ملاهبت الله قرار خواهد گرفت.
طالبان در حاکمیت دوم میان دو الزام در حرکتاند: از یک سو، وفاداری به پایگاه اجتماعی سنتی و روستایی خود بهویژه در مناطق جنوبی، و از سوی دیگر، تلاش برای کسب نوعی مشروعیت و تحملپذیری در سطح داخلی و جهانی.
با این حال، تمرکز اصلی آنها همچنان بر حفظ اقتدار امارت و تثبیت جایگاه «امیرالمؤمنین» قرار دارد و هرگونه تغییر اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی در آینده، محدود و کنترلشده خواهد بود. از همین رو، انتظار اصلاحات بنیادین و پایدار در سیاستهای طالبان، بهویژه در حوزه زنان و اقلیتها، بیش از حد خوشبینانه است.