به گزارش ایراف، تکتم حسینی شاعر افغانستانی با تاکید بر جایگاه شعر افغانستان در ادبیات فارسی بیان میدارد که شعر امروز افغانستان، اگرچه زیر سایه جنگ و مهاجرت رشد کرده، اما در عمق خود تداومدهنده همان میراث عظیم است. وی همچنین تاکید میکند که «ما در کنار شاعران ایرانی و تاجیک، یک پیکره واحد هستیم؛ ولی زخمهای جغرافیای ما، شعرمان را تلختر و انسانیتر کرده است.»
او حضور در محافل ادبی ایران را نقطه عطفی در دیدهشدن شعر افغانستانی دانسته و میگوید: «این حضور برای ما فرصتی بود تا از حاشیه به متن بیاییم. مخاطب ایرانی، وقتی با شعر شاعری افغانستانی روبهرو میشود، درمییابد که افغانستان تنها کشور اخبار تلخ نیست، بلکه سرزمین واژهها و زیباییهاست. محافل ادبی ایران به شعر افغانستانی تریبون دادند، و این حضور باعث شد ما بهتر شناخته شویم و تفاوتهای زبانی و تصویری شعرمان نیز دیده شود.»
به عقیده حسینی، تعامل با شاعران ایرانی نهتنها تجربهای دوستانه، بلکه فرصتی برای تبادل فکری و زبانی بوده است: «ارتباط من با شاعران ایرانی نه تنها دوستی و همنشینی بود، که نوعی تبادل زبانی و فکری هم شکل گرفت. شاعران ایرانی مرا با دقت در زبان و تجربه مدرن شعر فارسی آشنا کردند و من نیز زخمی بودن و نگاه تاریخیِ شعر افغانستان را به میدان آوردم. این رفتوبرگشت باعث شد شعر ما هم جسورتر شود و هم به لایههای تازهای از زبان دست یابد.»
او تأکید کرد که شعر افغانستانی با صداقت و صراحت خود، مخاطب ایرانی را تحتتأثیر قرار میدهد: «شعر افغانستانی در ایران بیشتر با صمیمیت و صداقت شناخته میشود. ما کمتر به بازیهای صرفاً فرمی و زبانی مشغولیم و بیشتر از رنج و زیست انسانی حرف میزنیم. همین صراحت و بیپیرایگی، مخاطب ایرانی را جذب میکند. ایرانیان وقتی صدای افغانستان را میشنوند، خود را در آینهی زخمی اما راستین دیگری میبینند.»
حسینی بر همزبانی بهعنوان بزرگترین فرصت تأکید کرده و در عین حال هشدار میدهد که تصویر افغانستان هنوز در ذهن بسیاری از ایرانیان محدود است:
«فرصت بزرگ ما، همزبانی است؛ هیچ مرزی نمیتواند میان واژههای فارسی دیوار بکشد. اما چالش بزرگ این است که هنوز افغانستان در ذهن بسیاری از ایرانیان، تصویر بستهای دارد: جنگ، فقر و مهاجر بودن. باید نشان دهیم شعر افغانستان فقط روایت زخم نیست، که آفرینندهی زیبایی و افقهای تازه هم هست.»
او با تأکید بر حفظ هویت مستقل شعر افغانستانی، نقش شاعران مهاجر را فرهنگی و میانجیگرانه توصیف کرد: «ما وظیفه داریم حافظ میراث ادبی خود باشیم؛ نه در معنای سنتگرایانه، بلکه با بازآفرینی آن در زبان امروز. شعر افغانستان نباید در ایران حل شود و رنگ ببازد؛ بلکه باید با هویت مستقل خود در دل این پهنه بزرگ بدرخشد. شاعران افغانستانی مقیم ایران سفیران فرهنگیاند؛ میانجیانی میان دو جغرافیای همزبان.»
در پایان، حسینی با تأکید بر نقش فضای ادبی ایران در دیدهشدن شعر افغانستانی گفت: «فضای ادبی ایران کمک کرد شعر افغانستان از انزوا بیرون بیاید. اگر این امکان نبود، صدای ما در همان جغرافیای زخمخورده خاموش میماند. ایران با همهی محدودیتهایش، بستری شد تا شعر افغانستان دیده شود، نقد شود، و در امتداد سنت مشترک فارسی جایگاه واقعی خود را باز یابد.»