مظفری: مهاجران افغانستانی نقش مهمی در توسعه زبان فارسی داشته‌اند

به گزارش ایراف، سید ابوطالب مظفری، شاعر افغانستانی در کنار خلق آثار ادبی ماندگار، نقش فعالی در تعامل فرهنگی میان شاعران افغانستانی و ایرانی داشته است وی درباره تجربیات زیسته و ارتباطش با شعر اظهار میدارد که شعر را در ایران آغاز کرده و نگاه ادبی‌اش در اینجا شکل گرفته، هرچند پیوند با افغانستان در تار و پود شعرش جاری‌ست.

حضور در ایران چقدر بر شعر و نگاه ادبی‌‌تان تأثیر گذاشته است؟ 

مظفری: این سوال بیشتر در مورد کسی شاید صدق کند که یک زندگی دو پاره داشته‌ یعنی بخشی از زندگی ادبی خودش را در یک کشور و بخش دیگر در کشور دیگر دنبال کند در مورد من و هم نسلان من زیاد صدق نمی‌کند. ما زمانی از افغانستان به ایران آمدیم که من نوجوان بودم، حدود ۱۴ یا ۱۵ ساله، و هنوز با ادبیات به معنای سرودن شعر ارتباطی نداشتم. من در ایران تحصیل کردم، اینجا زندگی کردم و اصولاً شعر گفتن را در ایران آغاز کردم. از این جهت، نگاه ادبی من و شعر گفتنم اساساً در ایران شکل گرفته و این تأثیر از حد یک تأثیر معمولی فراتر رفته است.

زندگی چهل‌وچند ساله‌ام در ایران در شعر من نمود دارد؛ هم در سبک و فرم، هم در موضوعات. در عین حال، درون‌مایه شعر من، چه از نظر تاریخی و چه از نظر معاصر، به اتفاقاتی در افغانستان مربوط می‌شود. به‌عبارتی، شعر من از هر دو جنبه تغذیه می‌شود.

فرم، قالب و ویژگی‌های زبانی شعر من در ایران شکل گرفته، با تأثیر از تجربیات شاعران فارسی‌زبان این سرزمین. اما درون‌مایه شعرم، بخش عمده و اصلی‌اش، به افغانستان تعلق دارد. همچنین، بخشی از شعر من به تجربه‌های مهاجرت مربوط می‌شود که در ایران اتفاق افتاده‌اند. این بخش نیز قابل تأمل است.

نقش مهاجران افغانستانی در حفظ و توسعه زبان و ادبیات فارسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟  

مظفری: ابتدا باید ببینیم توسعه زبان به چه معناست. زبان در شعر شاعران اصیل نفس می‌کشد، تنفس می‌کند و با ادبیات است که رشد و استمرار پیدا می‌کند. البته تنها شاعران نیستند، اما بی‌تردید بخش عمده‌ای از رشد زبان را شاعران رقم می‌زنند. اگر زبان را به مثابه یک گیاه تصور کنیم که نیاز به آفتاب، آب و خاک دارد، شاعران می‌توانند در هر سه جنبه به رشد آن کمک کنند.

شاعران افغانستانی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. ادبیات افغانستان در مهاجرت، به‌ویژه در سی سال اخیر، رشد چشمگیری داشته؛ هم در حوزه شعر و هم داستان‌نویسی. شعر مهاجرت افغانستان در ایران یکی از شاخه‌های پربار، نو و زاینده ادبیات فارسی است. از این رو، می‌توان گفت که مهاجران افغانستانی نقش مهمی در حفظ و توسعه زبان فارسی داشته‌اند و این نقش همچنان ادامه خواهد داشت.

در محافل و جلسات ادبی در ایران، تعاملات فرهنگی و ادبی میان شاعران افغانستانی و ایرانی چگونه شکل می‌گیرد؟

مظفری: از زمانی که ما فعالیت ادبی را در ایران آغاز کردیم، این تعامل فرهنگی میان شاعران افغانستانی و ایرانی به‌صورت مستمر وجود داشته است. در ابتدا، خود ما جلسات شعر در حوزه هنری داشتیم. در قم نیز، انجمن ادبی حوزه هنری میزبان شاعران مهاجر بود. از سوی دیگر، بعدها که ما نیز انجمن ادبی داشتیم در «در دری»، شاعران ایرانی در جلسات ما شرکت می‌کردند.

این دو مسیر، یعنی حضور شاعران مهاجر در جلسات ایرانی و حضور شاعران ایرانی در محافل ادبی مهاجران، بستری برای داد و ستد ادبی فراهم کرد. این تعامل نه‌تنها در سطح تبادل تجربیات زبانی و موضوعی بود، بلکه منجر به شکل‌گیری دوستی‌های گسترده و گاه عمیق میان شاعران دو کشور شد. این دوستی‌ها خود نیز بی‌تأثیر نبوده‌اند؛ چرا که از دل آن‌ها تبادل فکر، نظر و تجربه‌های ادبی شکل گرفت.

شعر افغانستان چه ظرفیت‌هایی برای معرفی و شناساندن فرهنگ و تاریخ افغانستان به جهان دارد؟ 

مظفری: ظرفیت‌های ادبی یک کشور تنها در خود متن ادبی خلاصه نمی‌شود. ادبیات، البته یکی از فاکتورهای اصلی است، اما عوامل دیگری نیز در معرفی و گسترش آن نقش دارند.

اگر بخواهیم از منظر ارزش‌های درون‌متنی به شعر افغانستان نگاه کنیم، باید اذعان کرد که در طول ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال اخیر این ادبیات یکی از دوران‌های اوج خود را سپری می‌کند. شعر افغانستان با تجربه‌های متنوعی در فرم، قالب و مضمون همراه بوده و امروز نیز ادبیاتی نسبتاً پویا و زاینده است.

ورود مضامین تازه، تنوع سبک‌ها و تلاش برای نوآوری، همه نشان از ظرفیت‌های گسترده این ادبیات دارد.

اما این ظرفیت‌ها به‌تنهایی کافی نیستند. برای معرفی ادبیات یک کشور به جهان، نیاز به تعامل با دیگر کشورها وجود دارد. با این حال، یک اتفاق امیدبخش در حال رخ دادن است: مهاجرت گسترده شاعران، نویسندگان و ادیبان افغان به کشورهای دیگر. در نهایت، باید گفت که پتانسیل معرفی افغانستان در خود متن ادبی وجود دارد—متنی که حامل تاریخ، درد، زیبایی، و تجربه‌های انسانی است. آنچه باقی می‌ماند، فراهم‌سازی بسترهای ارتباطی و ترجمه‌ای برای رساندن این صدا به گوش جهانیان است.

با توجه به تحولات اجتماعی و سیاسی افغانستان، شعر امروز این کشور چه پیام یا وظیفه‌ای بر دوش خود می‌بیند؟

مظفری: این پرسش، مبحثی دیرینه و گسترده است که تنها به ادبیات افغانستان محدود نمی‌شود. از دیرباز، بحثی وجود داشته که آیا ادبیات—با تمام زیبایی‌شناسی و خلاقیتی که در متن دارد—باید حامل پیام باشد؟ آیا باید تعهدی را بر دوش بکشد؟ این همان چیزی‌ست که از آن با عنوان «تعهد» یاد می‌شود. من شخصاً وارد آن جریان نظری نمی‌شوم، اما به‌طور طبیعی معتقدم که در ذات هر نوع خلاقیت ادبی و هنری، نوعی انتقال پیام و وظیفه انسانی و اجتماعی نهفته است. این انتقال الزاماً آگاهانه نیست؛ بلکه در ذات زبان و در فرآیند خلق اثر وجود دارد.

ادبیات افغانستان نیز از این قاعده مستثنا نیست. اما اگر بخواهیم این انتقال را به یک وظیفه تبدیل کنیم، من چندان با آن هم‌رأی نیستم. تعهد را در ذات ادبیات و در ذات انسان می‌دانم، نه در بهره‌کشی از ادبیات. بهره‌برداری از ادبیات برای اهداف بیرونی، هرچند ممکن است، اما تا حدی با رسالت ذاتی آن در تناقض قرار می‌گیرد.

 آیا در کارهای ادبی خود تلاش کرده‌اید که تجربیات مهاجرت و زندگی در ایران را بازتاب دهید؟ اگر بله، چگونه؟

مظفری: بخش عظیمی از دل‌مشغولی من، تاریخ افغانستان بوده است. در شعرهایم، سرگذشت تاریخی مردم افغانستان بازتاب یافته—چه در سطح ملی، چه در سطح فردی. اما از آن‌جا که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌ام، تأثیر مهاجرت بر من بسیار عمیق بوده است.

تجربیات مهاجرت، چه تلخ و چه شیرین، در شعر من حضور دارند؛ اما تا آن‌جا که من می‌توانم بگویم، شعر من خالی از تجربه‌های مهاجرت و زندگی در ایران نیست. این تجربه‌ها، به‌نحوی، در بافت و مضمون شعرهایم بازتاب یافته‌اند.

چه توصیه‌ای به نسل جدید شاعران افغانستانی دارید که می‌خواهند در فضای ادبی فارسی فعالیت کنند؟

مظفری: هرچند خود را در مقام توصیه‌گر نمی‌بینم، چرا که ادبیات چندان سفارش‌پذیر نیست، اما اگر توصیه‌ای قابل بیان باشد، این است که جوانان مهاجر در ایران، در جلسات ادبی شرکت کنند؛ چه جلساتی که متعلق به مهاجران باشد، چه آن‌هایی که توسط شاعران ایرانی برگزار می‌شود.

از این فضاها استفاده کنند و قدر آن‌ها را بدانند. ادبیات، و به‌ویژه شعر، هنوز یکی از مهم‌ترین ژانرهایی‌ست که ما شرقی‌ها، به‌ویژه فارسی‌زبان‌ها، در آن توانایی، اصالت و نبوغ داریم. این زبان، حامل ظرفیت‌های عظیمی‌ست که می‌توانیم از طریق آن، تجربه‌ها و احساسات‌مان را منتقل کنیم.

اما برای این انتقال، باید به ابزارهای زبان و خلاقیت مجهز شویم. این تجهیز، از دلِ حضور در جلسات، تعامل با شاعران، و قرار گرفتن در فضای ادبی حاصل می‌شود.

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=82723
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x