باد نوروز درآمیخت خراسان‌ها را؛ نگاهی به نقش شعر فارسی در پیوند ایران و افغانستان

به گزارش ایراف، استقبال گسترده‌ مردم افغانستان از آثار شاعران ایرانی، محافل ادبی مهاجران، و منابع ترجمه‌شده، گواهی است بر پیوندی فرهنگی که فراتر از مرزهای سیاسی شکل گرفته است.

با آغاز موج‌های مهاجرت از افغانستان به ایران، به‌ویژه در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۸۰، بسیاری از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی افغانستانی در ایران سکونت گزیدند.

این مهاجرت، به‌رغم دشواری‌های اجتماعی و حقوقی، به شکل‌گیری محافل ادبی، جلسات شعرخوانی، و انجمن‌های فرهنگی در شهرهایی چون تهران، مشهد، قم و اصفهان انجامید. ایران به بستری بدل شد که در آن شعر فارسی افغانستانی نه‌تنها حفظ شد، بلکه در تعامل با ادبیات معاصر ایران، دچار تحول و بازآفرینی شد.

تأثیر ادبیات ایران بر شاعران مهاجر افغانستانی

شاعران مهاجر افغانستانی، با تأثیرپذیری از سبک‌های شعری نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، احمد شاملو و سهراب سپهری، به بازنگری در فرم و محتوای شعر خود پرداختند. دغدغه‌های مهاجرت، تبعید، هویت و مقاومت در آثار آنان با زبان و بیانی تازه بازتاب یافت. این تعامل، به شکل‌گیری نسل جدیدی از شاعران افغانستانی انجامید که هم‌زمان با حفظ ریشه‌های فرهنگی خود، از فضای ادبی ایران نیز بهره بردند.

ترجمه و نشر آثار ادبی غربی در ایران و تأثیر آن در افغانستان
ایران، با سابقه‌ی طولانی در ترجمه‌ آثار ادبی، فلسفی و سیاسی غرب، نقش مهمی در انتقال این متون به افغانستان ایفا کرده است. بسیاری از کتاب‌های ترجمه‌شده در ایران، از طریق مهاجران، کتابخانه‌ها و شبکه‌های فرهنگی به افغانستان راه یافته‌اند. این آثار، به‌ویژه در میان نسل جوان و دانشگاهی افغانستان با استقبال گسترده مواجه شده‌اند و در شکل‌گیری گفتمان‌های روشنفکری، نقد اجتماعی و ادبیات مدرن نقش داشته‌اند.

استقبال از آثار شاعران و نویسندگان ایرانی در افغانستان

آثار شاعران و نویسندگان ایرانی، از جمله احمد شاملو، فروغ فرخزاد، شفیعی کدکنی، محمود دولت‌آبادی و سهراب سپهری، در افغانستان با استقبال چشم‌گیر مواجه شده‌اند. این آثار، به‌ویژه در محافل دانشگاهی، جلسات شعرخوانی و رسانه‌های فرهنگی افغانستان، به‌عنوان منابع الهام، آموزش و تأمل مورد استفاده قرار گرفته‌اند. شعر فارسی ایران، در افغانستان نه‌تنها خوانده می‌شود، بلکه زیسته می‌شود.

از دوران خراسان بزرگ تا عصر صفوی، شاعران ایرانی و افغانستانی در یک حوزه‌ فرهنگی مشترک می‌زیستند. شعر فارسی در هرات، بلخ، شیراز و بخارا شکوفا شد و چهره‌هایی چون مولوی، سعدی، جامی، سنایی و خاقانی در هر سوی مرزها مورد احترام بودند.

در قرن بیستم نیز روابط ادبی میان خلیل‌الله خلیلی، شاعر و دیپلمات افغانستانی و بدیع‌الزمان فروزانفر، استاد دانشگاه تهران، نمونه‌ای از دوستی فراملی میان ادیبان دو کشور بود. خلیلی همچنین در سوگ محمدتقی بهار، شاعر ایرانی، شعری سرود و از «اندوه مشترک» دو ملت سخن گفت که در نشریات ایران و افغانستان در آن زمان منتشر شد.

یکی از نشریاتی که نقشی پررنگ در تحکیم روابط ادبی ایران و افغانستان داشت «ارمغان» بود، نشریه‌ای که از سال ۱۲۹۹ توسط «انجمن ادبی ایران» منتشر می‌شد و تا سال ۱۳۵۷ به کار خود ادامه داد. این نشریه با تمرکز ویژه بر تغییر و تحولات فرهنگی افغانستان به معرفی شاعران افغانستانی می‌پرداخت و نسخه‌های آن در کتابخانه‌های کابل، هرات و مزار شریف توزیع می‌شد.

در یکی از شماره‌های اولیه، وحید دستجردی، سردبیر نشریه، مقاله‌ای با عنوان «وحدت زبان و ادبیات بنیان اتحاد حقیقی است» منتشر کرد که در آن بر اهمیت پیوندهای ادبی میان ایران و افغانستان تأکید داشت.

دستجردی اتحاد واقعی میان ایران و افغانستان را بر پایه سه عنصر وحدت کیش، نژاد و زبان می‌دانست و «شاهنامه» فردوسی را به عنوان سندی تاریخی که نشان‌دهنده این وحدت نژادی و زبانی است، مثال زد. او تأکید داشت که منطقه زابلستان در شاهنامه با کابل کنونی افغانستان تطابق دارد و نسل پهلوانان آن دوران هنوز در این سرزمین زیست می‌کند.

این شعر از روح‌الامین امینی، شاعر افغانستانی به هویت فرهنگی و تاریخی خراسان بزرگ می‌پردازد؛ سرزمینی که امروز میان سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان تقسیم شده، اما همچنان در زبان، فرهنگ و خاطره‌ی جمعی مردمانش پیوسته باقی مانده است.

من خراسان بزرگم که سه نیمم کردند/ باد نوروز درآمیخت، خراسان‌ها را/ پارسی‌گویم و مدحش بنمایم زیرا/ اشتراکی است که پیوند زد ایران‌ها را

 

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=82592
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x