نشست مشورتی سازمان همکاری شانگهای در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، بیش از هر زمان دیگری نشان داد که افغانستان همچنان در مرکز معادلات امنیتی و ژئوپلیتیکی منطقه قرار دارد. در این اجلاس، کشورهای عضو با واقعیتی تلخ مواجه شدند: طالبان، با وجود بیش از چهار سال حاکمیت، هنوز نتوانستهاند اعتماد کامل بازیگران منطقهای را جلب کنند. فاصله میان وعدهها و واقعیت بهویژه در حوزههای امنیتی و اجتماعی، بیش از هر زمان آشکار شده است.
مقامهای چینی در حاشیه نشست، نگرانی جدی خود را درباره حضور و حمایتهای موردی طالبان از گروههای مرتبط با اویغورها ابراز نداشتند و نشان دادند چیزی که این موضع را مورد تاکید مجدد قرار میدهد که ادامه این روند میتواند بر همکاری اقتصادی و امنیتی پکن با کابل اثر مستقیم بگذارد. چین که ثبات افغانستان را برای امنیت غرب کشور و پیشبرد طرح «یک کمربند، یک جاده» حیاتی میداند، پیام روشنی به طالبان داد: بیثباتی داخلی و پیوند با جریانهای افراطی مساوی است با از دست دادن فرصتهای همکاری منطقهای.
از سوی دیگر، دبیرکل سازمان همکاری شانگهای بر این نکته تأکید کرد که افغانستان همچنان با چالشهای اجتماعی، حقوق زنان و مبارزه با تروریسم روبهروست. بهرغم برخی بهبودهای اقتصادی محدود، مسائل حقوقی و انسانی همچنان سایه سنگین خود را بر مشروعیت طالبان انداخته است.
قدرتها و منافع منطقهای؛ تلاقی نگرانیها
چین: اولویت اصلی پکن جلوگیری از نفوذ ناامنی افغانستان به استان سینکیانگ و تأمین امنیت مسیرهای اقتصادی است.
روسیه: مسکو نگران انتقال افراطگرایی به آسیای مرکزی است و از این رو تعامل محتاطانه با طالبان را دنبال میکند.
ایران: با وجود اختلافات مرزی و بحران آب، تهران بر ضرورت دولت فراگیر و رعایت حقوق زنان و اقوام تأکید دارد و ثبات افغانستان را بخشی از امنیت خود میبیند.
پاکستان: اسلامآباد اگرچه حامی سنتی طالبان بوده، اکنون از فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان و ناامنی در مرزهای خود نگران است.
آسیای مرکزی (تاجیکستان و ازبکستان): این کشورها خطر حضور گروههای تروریستی را جدی میدانند و همکاری امنیتی در چارچوب شانگهای را حیاتی تلقی میکنند.
این طیف متنوع منافع نشان میدهد افغانستان صرفاً یک مسأله داخلی نیست، بلکه نقطه ثقل امنیتی و اقتصادی کل منطقه است.
چالشهای داخلی طالبان؛ مانع تعامل سازنده
طالبان با مجموعهای از بحرانهای داخلی دستبهگریباناند که اعتماد منطقهای را تضعیف کرده است:
1. بحران اقتصادی: کاهش کمکهای خارجی و ضعف مدیریت منابع داخلی، هرچند با نشانههایی از ثبات نسبی، همچنان موجب فشار شدید بر جامعه است.
2. حقوق زنان و اقوام: محدودیتهای ساختاری علیه زنان و حاشیهراندن اقوام، مشروعیت داخلی و پذیرش خارجی طالبان را کاهش داده است.
3. سرکوب رسانهها و جامعه مدنی: محدودیت بر اطلاعات و فعالیتهای مدنی، شفافیت و اعتماد خارجی را مخدوش کرده است.
4. فقدان دولت فراگیر: نبود سازوکار مشارکت سیاسی گسترده، کشورهای منطقه را نسبت به پایداری قدرت طالبان بدبین ساخته است.
موانع تحقق اقتدار طالبان؛ از اعتماد تا مشروعیت
برای رسیدن به جایگاه پایدار در نظام منطقهای، طالبان با چند مانع اصلی مواجهاند:
بیاعتمادی چین: حمایتهای ضمنی از گروههای اویغور سرمایهگذاری و همکاری اقتصادی با پکن را تهدید میکند.
شکاف منطقهای: نگرانی از امنیت مرزها و رقابت منافع در میان اعضای شانگهای، مانع اجماع کامل بر سر همکاری با طالبان است.
فقدان مشروعیت بینالمللی: بیاعتنایی به معیارهای حقوق بشری و سیاسی، راه به رسمیت شناخته شدن را مسدود کرده است.
جمود فکری و سیاسی: مقاومت در برابر اصلاحات اساسی، خطر انزوای طولانیمدت طالبان را افزایش میدهد.
پیامدهای منطقهای و جهانی
بیاعتمادی چین به طالبان، در کنار حساسیت روسیه و ایران، میتواند بستر شکلگیری یک اجماع منطقهای علیه طالبان را فراهم کند؛ اجماعی که عملاً راه تعامل سیاسی و اقتصادی را میبندد.
همچنین تداوم سیاستهای کنونی طالبان میتواند:
نفوذ قدرتهای فرامنطقهای مانند ایالات متحده را از مسیر فشار امنیتی و اطلاعاتی افزایش دهد.
رقابت چین و آمریکا را در افغانستان به شکلی پیچیدهتر رقم بزند.
ثبات آسیای مرکزی را با چالشهای تازهای روبهرو سازد.
و در نهایت، ایران و محور مقاومت را به سمت همکاریهای محدود و گزینشی سوق دهد. این پیامدها نهتنها برای افغانستان بلکه برای کل امنیت اوراسیا اهمیت دارد.
راهکارها و مسیر آینده
ناگزیریهای طالبان برای خروج از انزوای دیپلماتیک
1. فاصلهگیری عملی از گروههای خارجی و ارائه تضمینهای امنیتی به چین.
2. بازگشایی مسیرهای سیاسی از طریق تشکیل دولت فراگیر و رعایت حقوق زنان و اقوام.
3. پایبندی به تعهدات منطقهای در قالب شانگهای و تقویت همکاری دیپلماتیک.
4. مقابله جدی با گروههای افراطی و مدیریت امنیت مرزها با همکاری کشورهای همسایه.
جمعبندی؛ آزمون تاریخی طالبان
افغانستان امروز در موقعیتی حساس ایستاده است. طالبان با دو مسیر متفاوت روبهرو هستند:
مسیر اعتمادسازی: پذیرش اصلاحات داخلی و تعامل سازنده با منطقه، که میتواند فرصتهای سرمایهگذاری، ثبات و توسعه را به همراه آورد.
مسیر انزوا: پافشاری بر سیاستهای فعلی و حمایتهای پنهان از گروههای خارجی، که به بیاعتمادی منطقهای، فشارهای بینالمللی و انزوای اقتصادی منجر خواهد شد.
نشست شانگهای بیش از یک گردهمایی دیپلماتیک بود؛ آزمونی برای طالبان تا نشان دهند آیا توانایی تغییر و انطباق با واقعیتهای منطقهای را دارند یا خیر. اگر این آزمون شکست بخورد، نه تنها مشروعیت طالبان، بلکه امنیت و ثبات کل منطقه زیر سؤال خواهد رفت.