قطر در آینه بحران منطقهای
تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به قطر، آن هم در شرایطی که این کشور طی سالهای اخیر تلاش کرده بود خود را به عنوان میانجی و میزبان گفتوگوهای حساس منطقهای معرفی کند، نشان داد که دیگر هیچ نقطهای از خاورمیانه از خطر تجاوز مصون نیست. این اقدام نهتنها حرمت دیپلماتیک کشوری کوچک اما اثرگذار را شکست، بلکه پیامی روشن داشت: اسرائیل هیچ محدودیتی برای توسعه تجاوزگری خود قائل نیست.
این رویداد بار دیگر پرسشی بنیادین را پیشروی مسلمانان قرار داده است؛ ملتی که بیشتر از دو میلیارد نفر از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، نزدیک به ۶۰ درصد منابع انرژی جهان را در اختیار دارند و در قلب حساسترین کریدورهای تجاری و دریایی جهان قرار گرفتهاند، چرا تاکنون نتوانستهاند اقتدار واقعی خود را در برابر تهدیدها و تجاوزها نشان دهند؟
نشست اضطراری وزرای خارجه و اجلاس سران اسلامی–عربی در دوحه فرصتی تازه است تا این پرسش محوری در کانون توجه قرار گیرد. پرسشی که پاسخ آن نهتنها سرنوشت امنیت منطقه را تعیین میکند، بلکه بر جایگاه مسلمانان در نظام بینالملل نیز اثر مستقیم خواهد داشت.
ایران؛ ظرفیت و نقش منطقهای
ایران با جمعیتی بیش از ۸۰ میلیون نفر، منابع طبیعی قابل توجه و موقعیت ژئوپلیتیکی حساس، یکی از کشورهای کلیدی منطقه به شمار میرود. این کشور در کریدورهای مهم انرژی و مسیرهای حیاتی تجاری قرار دارد و نقش تعیینکنندهای در امنیت منطقهای و ثبات خلیج فارس و دریای عمان ایفا میکند.
با وجود فشارهای اقتصادی و تحریمها، ایران توانایی هدایت یا تقویت ابتکارهای امنیتی جمعی کشورهای اسلامی را دارد و مشارکت فعال آن در همگرایی منطقهای میتواند امنیت جمعی جهان اسلام را تقویت کند.
بحران غزه و واکنش منفعلانه جهان اسلام
غزه، بار دیگر مرکز توجه جهانی قرار گرفته است؛ منطقهای که ساکنان آن سالها تحت محاصره، محدودیتهای اقتصادی و حملات مکرر قرار دارند. حملات اخیر اسرائیل به غزه، با هدف محدود کردن توان مقاومت فلسطینیان و تغییر معادلات سیاسی منطقه، نمونهای آشکار از چالشهای امنیتی، انسانی و سیاسی در خاورمیانه است. این بحران بار دیگر نشان داد که جهان اسلام با تمام ظرفیتهای خود، چه از لحاظ جمعیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی، هنوز نتوانسته است واکنش مؤثر و هماهنگی در حمایت از ملت فلسطین ارائه کند.
واکنش غالباً بیانی کشورهای اسلامی، محدود به صدور بیانیههای محکومیت و ابراز نگرانی شده است. این منفعلانهگی، نه تنها به توقف تجاوز کمک نکرده، بلکه اعتماد عمومی مردم مسلمان به مؤسسات اسلامی و رهبران منطقه را تضعیف کرده است. این وضعیت همچنین فضای مناسبی برای قدرتهای فرامنطقهای ایجاد کرده تا اهداف خود را بدون هزینه سیاسی و امنیتی دنبال کنند.
در این چارچوب، پیمان ابراهیم و معامله قرن ترامپ نمونههایی روشن از سیاستهایی هستند که انسجام جهان اسلام را در دفاع از فلسطین تضعیف کردهاند. پیمان ابراهیم، با هدف عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل، عملاً هزینه تجاوز اسرائیل را کاهش داده و دسترسی فلسطینیان به حمایت منطقهای را محدود کرده است. معامله قرن ترامپ نیز تلاش کرد با تغییر نقشه سیاسی و جغرافیایی، مسئله فلسطین را به حاشیه براند و حق فلسطینیان در داشتن یک دولت مستقل را تحت فشار قرار دهد. این اقدامات، نبود اراده جمعی و هماهنگی عملی در جهان اسلام را برجسته میکند و نشان میدهد که ظرفیت عظیم اقتصادی، جمعیتی و ژئوپلیتیکی مسلمانان هنوز به قدرت بالفعل تبدیل نشده است.
بحران غزه، فراتر از مسائل انسانی، درس مهمی برای جهان اسلام است: بدون وحدت عمل، چارچوب امنیتی و سیاسی مشترک و اراده عملی، هیچ کشور اسلامی،چه کوچک و ثروتمند مانند قطر، چه منطقهای و تأثیرگذار مانند ایران نمیتوانند در برابر تجاوزات خارجی مقاومتی مؤثر داشته باشد. این بحران همچنین ضرورت تقویت ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی جمعی را آشکار میسازد تا کشورهای اسلامی بتوانند علاوه بر دفاع از فلسطین، از امنیت و ثبات منطقهای نیز حفاظت کنند.
در نهایت، بحران غزه یادآور این حقیقت است که از بیانیههای پرشور بدون ضمانت اجرایی تا اقدام عملی هماهنگ، فاصلهای بزرگ وجود دارد. جهان اسلام اگر بخواهد به جای تماشاگر، بازیگر فعال معادلات منطقه و جهان باشد، باید از فرصتهای تاریخی برای همگرایی، ایجاد چارچوب امنیتی مشترک و حمایت عملی از فلسطینیان بهره گیرد. این اقدام نه تنها اعتبار سیاسی و مشروعیت رهبران مسلمان را افزایش میدهد، بلکه نشان میدهد که جهان اسلام میتواند از ظرفیت بالقوه خود برای تبدیل شدن به یک قدرت واقعی استفاده کند.
واقعیتهای خاورمیانه و امنیت شکننده
خاورمیانه امروز یکی از شکنندهترین مناطق جهان است. از اشغال فلسطین و جنگهای مکرر در لبنان گرفته تا بحران سوریه، بیثباتی در عراق و جنگ فرسایشی یمن، هیچ کشوری از پیامدهای تجاوزگری و دخالتهای خارجی در امان نمانده است.
اکنون نوبت قطر رسیده است؛ کشوری کوچک اما ثروتمند که سالها کوشیده بود با ایفای نقش موازنهگر و میزبان مذاکرات، خود را از کانون مستقیم تهدید دور نگه دارد. اما حمله اخیر نشان داد که حتی کشورهایی با بیشترین سرمایه مالی و روابط بینالمللی نیز بدون یک چتر امنیتی مشترک اسلامی–عربی آسیبپذیرند.
این وضعیت یادآور حقیقتی ساده اما عمیق است: امنیت در خاورمیانه کالایی فردی نیست. هیچ کشور و ثروتمندترین و امنترینشان، به تنهایی نمیتواند از تجاوز در امان بماند. تنها راه، شکلگیری یک راهبرد امنیتی مشترک میان کشورهای اسلامی است.
قدرت و ثروت جهان اسلام
جهان اسلام از منظر ظرفیتهای بالقوه در موقعیتی استثنایی قرار دارد:
منابع انرژی: کشورهای اسلامی بیش از نیمی از ذخایر نفت و گاز جهان را در اختیار دارند؛ تنها خلیج فارس حدود یکسوم نفت مصرفی جهان را تأمین میکند.
موقعیت ژئوپلیتیکی: از تنگه هرمز تا بابالمندب و کانال سوئز، حساسترین گلوگاههای دریایی جهان در قلمرو کشورهای مسلمان است.
جمعیت جوان و توانمند: بیش از ۶۵ درصد جمعیت جهان اسلام زیر ۳۰ سال است؛ سرمایهای عظیم برای پیشرفت و قدرتآفرینی.
پشتوانه تمدنی و فرهنگی: اسلام بهعنوان دینی جهانی، ظرفیت ایجاد همبستگی فراتر از مرزها را دارد.
با چنین ظرفیتهایی، جهان اسلام بالقوه میتواند یکی از قطبهای اصلی قدرت در نظام جهانی باشد. اما واقعیت این است که این قدرت اغلب یا در رقابتهای داخلی هدر میرود، یا به ابزاری در خدمت قدرتهای فرامنطقهای بدل میشود.
موانع تحقق اقتدار
چرا این ظرفیت عظیم به اقتدار بالفعل منجر نشده است؟ پاسخ را باید در چند سطح جستوجو کرد:
1. شکافهای سیاسی و اختلافات داخلی: جهان اسلام گرفتار رقابتهای ایدئولوژیک و منطقهای است. این اختلافات، بهجای همافزایی، به تقابل و تضعیف متقابل انجامیده است. نمونه آن اختلاف میان کشورهای عربی بر سر بحران فلسطین یا رقابتهای منطقهای میان برخی دولتهاست.
2. وابستگی به قدرتهای خارجی: بسیاری از دولتهای اسلامی امنیت خود را نه در همگرایی منطقهای، بلکه در پیمانهای نظامی با غرب جستوجو میکنند. این وابستگی، استقلال راهبردی آنان را سلب کرده است.
3. فقدان اراده مشترک: نشستهای متعددی طی دهههای گذشته برگزار شده، اما بیشتر به بیانیههای پرشور بدون ضمانت اجرایی ختم شده است. مشکل اصلی، نبود اراده برای گذر از «گفتار» به «اقدام» است.
4. فشارهای اقتصادی و تحریمها: فشارهای خارجی و بحرانهای اقتصادی، بسیاری از دولتها را به سمت انفعال یا سازش کشانده است.
فرصت نشست دوحه
با وجود همه این موانع، نشست دوحه میتواند نقطه عطفی باشد. این اجلاس فرصتی تازه برای تعریف اولویتهای مشترک مسلمانان فراهم کرده است.
اگر رهبران اسلامی بتوانند:
از سطح واکنشهای صرفاً بیانی فراتر روند،
به سمت طراحی یک چارچوب امنیتی مشترک حرکت کنند،
و اراده سیاسی خود را در عمل نشان دهند،
میتوانند هزینه تجاوز را برای اسرائیل و هر قدرت خارجی دیگر افزایش دهند. چنین اقدامی نهتنها از قطر، بلکه از همه کشورهای اسلامی دفاع خواهد کرد.
انتظارات از جهان اسلام؛ از شعار تا عمل
ملتهای مسلمان امروز بیش از هر زمان دیگر چشمانتظار اقدام عملی رهبران خود هستند. این انتظار چند سطح مهم دارد:
1. دیپلماسی هماهنگ و مؤثر: تشکیل جبهه واحد در سازمانهای بینالمللی برای محکومیت تجاوز و جلوگیری از عادیسازی اقدامات تجاوزکارانه. وحدت عمل در عرصه دیپلماسی جهانی، کلید بازدارندگی است.
2. اهرم اقتصادی و انرژی: استفاده هوشمندانه از منابع انرژی، سرمایهگذاری مشترک و تحریمهای هدفمند، ابزاری واقعی برای پیشبرد اهداف امنیتی و سیاسی جهان اسلام خواهد بود.
3. اقدامات امنیتی و دفاعی مشترک: ایجاد مکانیسمهای دفاع جمعی اسلامی–عربی شامل پایگاههای مشترک، تبادل اطلاعات امنیتی و رزمایشهای هماهنگ، به بازدارندگی واقعی تجاوزها کمک خواهد کرد.
4. استقلال تصمیمگیری و کاهش وابستگی به قدرتهای خارجی: اتکا به ظرفیتهای داخلی، شبکههای منطقهای و همکاریهای مشترک، استقلال راهبردی جهان اسلام را تقویت میکند.
5. تقویت نقش مردم و جامعه مدنی: رسانهها، نهادهای مدنی و دانشگاهها باید در نظارت و مطالبهگری از رهبران نقش فعال داشته باشند تا تصمیمات در خدمت منافع ملتها باشد.
6. سرمایهگذاری در فناوری و آموزش نسل جوان: جمعیت جوان جهان اسلام سرمایهای ارزشمند است. توسعه آموزش، فناوری و پژوهشهای علمی، ابزار قدرت آینده خواهد بود.
نتیجهگیری؛ از بالقوه تا بالفعل
جهان اسلام امروز در برابر آزمونی تاریخی ایستاده است. یا همچنان در وضعیت کنونی باقی خواهد ماند و ثروت و ظرفیت عظیم خود را در غیاب اراده مشترک هدر خواهد داد، یا با درس گرفتن از تجاوزهای پیدرپی، گامی واقعی بهسوی اقتدار برخواهد داشت.
نشست دوحه بیش از آنکه یک رویداد دیپلماتیک باشد، نماد یک فرصت تاریخی است؛ فرصتی برای عبور از بیانیههای پرشور اما بیاثر و حرکت به سمت اقداماتی که استقلال و اقتدار واقعی جهان اسلام را نشان دهد.
اگر رهبران مسلمان بار دیگر به بیانیههای کلی بسنده کنند، شکاف میان ملتها و حاکمان عمیقتر خواهد شد و اعتماد عمومی بیش از پیش آسیب خواهد دید. اما اگر شجاعت تصمیمگیری مستقل و همگرایی عملی نشان دهند، دوحه میتواند سرآغاز مرحلهای تازه باشد؛ مرحلهای که در آن مسلمانان نه تماشاگر، بلکه بازیگر اصلی معادلات منطقه و جهان باشند.
از ثروت تا اراده، فاصلهای است که تنها با تصمیمهای شجاعانه و مستقل پر میشود. اکنون زمان آن رسیده است که جهان اسلام اقتدار بالقوه خود را به قدرت بالفعل بدل سازد و نشست دوحه میتواند نخستین گام در این مسیر باشد.
تلویزیون اینترنتی ایراف آغاز به کار کرد | برای تماشا اینجا کلیک کنید:
ایراف تیوی
آخرین اخبار تحلیلی افغانستان را در ایراف بخوانید