به گزارش ایراف، مژگان فرامنش شاعر و داستان نویس در مقالهای ادبی با اشاره به جایگاه زنان در ادبیات افغانستان نوشت: زنان افغانستان همواره با محدودیتها و موانع بسیاری همراه بوده است. تاریخ ادبیات این سرزمین نشان میدهد که زنان، با وجود استعداد و تواناییهایشان، به دلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، فرصت بروز و ظهور شایستهای نداشتهاند. در طول قرون، تعداد شاعران و نویسندگان زن بهقدری اندک بوده که به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
بسیاری از زنان شاعر با نامهای مستعار و در پس پرده ابهام به خلق اثر پرداختهاند و حتی در مواردی، همین نام مستعار نیز از آنها سلب شده است.
با ورق زدن تاریخ، نمونههایی از زنان شاعر و هنرمند مانند رابعه بلخی دیده میشود که با وجود محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی، با شجاعت به سرودن شعر پرداختند. شعرهایی چون اشعار رابعه بلخی، سرشار از درد و اندوه، بازتابدهندهی رنجهای زنان در آن دوران است. در دورههای بعدی نیز شاعرانی چون مخفی بدخشی (سیده بیگم)، محجوبه هروی و دیگران با تنگناهای بسیار به خلق آثار ادبی پرداختند، اما سایه حزن و محدودیت همواره بر آثارشان سنگینی کرده است.
در تاریخ ادبیات افغانستان، کمتر زنی توانسته بدون سانسور یا هراس از دغدغهها، عشق، و خواستههایش سخن بگوید یا علیه سنتها و قوانین حاکم عصیان کند. شعر زنان، مانند خودشان، قربانی عقاید سنتی، فضای محدود و اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی شده است.
با وجود سابقه هزارسالهی حضور زنان در ادبیات، از قرن چهارم با چهرههایی چون رابعه بلخی تا دورههای معاصر، رشد و بالندگی ادبیات زنان به دلیل محدودیتها به جایگاه شایستهای نرسیده است.
در دهههای پیش از هفتاد، حضور زنان در فعالیتهای ادبی و فرهنگی تا حدی امیدوارکننده بود، اما با شدت گرفتن جنگهای داخلی در دههی هفتاد، فعالیتهای ادبی زنان به خاموشی گرایید و فضا برای حضور آنها تنگتر شد.
با این حال، برخی از زنان که موفق به مهاجرت شدند، در کشورهای دیگر بهویژه در حوزههای زبان پارسی، توانستند جریانهای ادبی جدیدی خلق کنند. با وجود این تلاشها، ادبیات همچنان عمدتاً در دست مردان باقی ماند و حضور زنان کمرنگ بود.
در یکی دو دههی اخیر، زنان شاعر و نویسندهای چون حمیرا نکهت دستگیرزاده، خالده فروغ، مهتاب ساحل، مینا نصر، سیده تکتم حسینی و دیگران با شجاعت وارد عرصهی ادبیات شده و آثاری خلق کردهاند.
محور اصلی شعر این زنان، فریاد علیه بیعدالتی، دفاع از حقوق زنان، و اعتراض به اوضاع نابسامان اجتماعی و فرهنگی است.
هرچند نحوهی پرداخت به این مسائل در شعرشان متفاوت و گاه متأثر از جغرافیای زندگیشان است، اما رنج و ناامیدی همچنان در آثارشان جاری است.
امروز، زنان شاعر با دیدی زنانهتر و بدون پنهان شدن در پس نامهای مستعار، از دغدغهها و خواستههایشان سخن میگویند و علیه بیعدالتیها و ستمها فریاد میزنند.
با این حال، سایه محدودیتها و رنجهای اجتماعی همچنان بر شعرشان سنگینی میکند. این حضور، هرچند محدود، روزنهی امیدی است برای به دست آوردن جایگاهی که تاریخ از زنان دریغ کرده است.