به گزارش ایراف، مسعود حسینی؛ عکاس افغانستانی که از سال 2007 رسما به عنوان فوتوژورنالیست وارد خبرگزاری فرانسه در کابل شد، در طول سالها با رسانههای معتبر جهانی همانند مجله اشپیگل آلمان، ساندی تایمز و چندین روزنامه معتبر دیگر جهان همکاری داشته است. او در حال حاضر در روزنامه آمریکایی Tribune در ایالت پنسیلوانیا فعالیت میکند.
از عاشورای خونین کابل تا جایزه پولیتزر
این عکاس – خبرنگار افغانستانی در گفتوگوی اختصاصی با ایراف، عکس معروفاش از فاجعه خونبار حمله انتحاری در مراسم عاشورای سال ۱۳۹۰ کابل که برنده جایزه پولیتزر شد را نه زیبا، بلکه «محکم» و «دارای پیام مستقیم» توصیف میکند. به باور او، این تصویر چهره واقعی جنگ، خشونت و تروریسم را به شکلی زشت، غیرانسانی و شیطانی نشان میدهد.
مسعود حسینی در سال ۲۰۱۲ موفق به دریافت جایزه پولیتزر برای عکاسی خبری شد. این جایزه برای عکسی بود که او از بازماندگان یک بمبگذاری انتحاری در مراسم عاشورا در کابل ثبت کرده بود؛ تصویری تکاندهنده از دختری به نام ترانه که در بهت یک بمبگذاری بیرحمانه، خانوادهاش را از دست داده بود.
عکس دختری با لباس سبز، ایستاده در میان خیل کشتگان و زخمیهای یک فاجعه، نهتنها مسعود را به عنوان نخستین افغان برنده پولیتزر معرفی کرد؛ بلکه خود به نمادی از درد، مقاومت و قدرت تصویر در روایت فجایع انسانی تبدیل شد.
عکاسی در ایران؛ از دغدغههای ایرانیان تا زندگی مهاجران
مسعود حسینی درباره شروع علاقهاش به عکاسی میگوید: من در ایران بزرگ شدم، در مدارس ایرانی درس خواندم و با جامعه ایرانی کاملاً درگیر بودم. دغدغههای سیاسی و اجتماعی آنها، دغدغههای من هم بود. همین باعث شد که به عکاسی علاقهمند شوم.
مسعود حسینی خاطرنشان میکند: زندگی مهاجران افغانستانی در مشهد و اطراف آن کاملاً فراموش شده بود. من میخواستم دردها و رنجهای آنان را ثبت کنم، بدون هیچگونه جهتگیری سیاسی. هدفم این بود که این واقعیتها برای تاریخ باقی بماند، چون خودم هم بخشی از آن جامعه بودم و آن دغدغهها را با گوشت و پوست حس کرده بودم.
ثبت چهره واقعی ترور و جنگ توسط عکاسی که زخمی شده بود
حسینی درباره حادثه روز عاشورا در کابل سال 1390 میگوید: وقتی انفجار رخ داد، من آنجا بودم و زخمی شدم؛ اما وقتی از زمین بلند شدم، تنها چیزی که در ذهنم بود این بود که من به عنوان یک عکاس – خبرنگار وظیفه دارم واقعیت را ثبت کنم. باید نشان میدادم مردم عادی چگونه قربانی شدند، چه رنجی کشیدند، و چهره واقعی ترور و جنگ چگونه است. آن لحظه، مسئولیت حرفهایام بر ترس و درد غلبه کرد.
اسم پولیتزر را نشنیده بودم
او در ادامه گفتوگو با ایراف، درباره عکسی که برنده جایزه پولیتزر شد، اذعان میکند: تا پیش از آن حتی اسم جایزه پولیتزر را نشنیده بودم. عکس معروفم بدون اقدام مستقیم من وارد رقابت شد. آمادگی نداشتم که یکباره اینهمه توجه وارد زندگیام شود؛ اما وقتی اتفاق افتاد، تلاش کردم از این شهرت برای رساندن صدای قربانیان جنگ و تروریسم استفاده کنم.
مسعود حسینی میگوید شهرت برای او دو وجه داشته، هم فرصت بوده و هم تهدید: از یک طرف، کمک کرد تا پیامم جهانی شود و بعد از سقوط کابل، توانستم خانوادهام را نجات دهم. از طرف دیگر، مرا در معرض خطر قرار داد. طالبان بارها قصد ترورم را داشتند، حتی یکبار در کابل به ماشینم تیراندازی کردند؛ اما توانستم جان سالم به در ببرم. شهرت گاهی سپر بود، گاهی هدف.
آلبوم دختران یتیم کابل
با این حال او عکسهایی را که از زندگی دختران یتیم در کابل گرفته، مهمتر میداند؛ کودکانی که در شرایط سخت و بیپناهی زندگی میکردند، در جامعهای که به گفته او، طالبان حتی زنان را انسان نمیدانند و با الفاظ تحقیرآمیز از آنها یاد میکنند. حسینی معتقد است این تصاویر، روایتهایی هستند که کمتر دیده شدهاند و امیدوار است روزی بتواند آنها را در قالب یک کتاب منتشر کند.
او در پاسخ به پرسشی درباره بیطرفی یا مداخله انسانی در عکاسی خبری، تأکید میکند که اخلاق حرفهای ایجاب میکند که ابتدا باید لحظه را ثبت کرد: بهویژه در شرایطی که رسانهای دیگر در صحنه حضور ندارد؛ اما پس از ثبت تصویر، عکاس میتواند و باید بهعنوان یک انسان، به قربانیان کمک کند.
او تجربه شخصیاش در حادثه عاشورا را مثال میزند: گوشهایم از شدت انفجار نمیشنید، بدنم میلرزید، موج انفجار باعث شده بود گوشت از استخوانهایم جدا شود و بدنم در حالت مستی کامل قرار بگیرد. نمیفهمیدم چه اتفاقی میافتد، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. با این وجود آن عکس را گرفتم. بعد از آن، بلافاصله شروع کردم به کمک به زخمیها. حتی از طریق توییتر، دوستان خارجیام مرا پیدا کردند و کمکهای نقدی فرستادند که من برای درمان و حمایت از آسیبدیدگان استفاده کردم.
یکی از آنها همان دختر سبزپوش درون عکس ناپدید شده بود. دنبالش گشتیم، پیدایش کردیم، اما نیاز فوری به خون داشت، تلاش کردیم تا خون برایش تهیه کنیم.
مسعود حسینی معتقد است که عکاسی خبری در افغانستان مسئولیتی سنگین و حساس دارد. او تاکید میکند: عکس خبری باید واقعیت را بهطور کامل و شفاف منعکس کند تا مخاطبان، چه در داخل و چه خارج از کشور، بتوانند خودشان قضاوت کنند.
او تأکید میکند که عکس نباید مبهم، جهتدار یا تحریکآمیز باشد، زیرا ممکن است باعث سوءتفاهم یا حتی تحریک به خشونت شود. هدف اصلی باید برجستهسازی حقیقت خبری باشد، نه تفسیر یا تحریف آن.
تهدیدهای امنیتی از سوی دولت افغانستان و طالبان
حسینی در طول فعالیت حرفهای خود بارها با تهدیدهای سیاسی و امنیتی مواجه شده است. او بهویژه به فشارهایی از سوی دولتهای جمهوری افغانستان اشاره میکند؛ از جمله واکنشهای تند به انتشار عکسهایی از حامد کرزی و اشرف غنی: «در زمان کرزی، یکبار عکسی گرفتم که او در آن چشمک زده بود. آن را در صفحه فیسبوکم منتشر کردم، و بلافاصله با تهدید مواجه شدم. حتی سخنگوی کرزی، که دوست قدیمیام بود، تماس گرفت و گفت اگر عکس را برندارم، دیگر اجازه ورود به ارگ را نخواهم داشت. یک شب دیگر – شب عید – یکی از معاونان سخنگوی حامد کرزی، مستقیماً با من تماس گرفت و تهدیدم کرد.»
او بارها هدف حملات طالبان قرار گرفته و تهدید به مرگ شده است. طالبان او را به دلیل نمایش چهره زنان، لباسهای زنانه و روایتهایی از زندگی زنان، متهم به «فساد اخلاقی» کردهاند.
حسینی میگوید که در یکی از موارد، هنگام تهیه این گزارشات در کابل، یکی از فرماندهان محلی نیز تهدید کرد که اگر این گزارش منتشر شود، ۳۰ گلوله به سینهاش شلیک خواهد کرد.
ثبت و انعکاس تلخیها و رویاهای زندگی زنان افغانستان
مسعود حسینی در ادامه گفتوگو با ایراف خاطرنشان میسازد: اگر روزی بتوانم یک روایت تصویری از زندگی زنان افغانستان بسازم، تمام ابعاد زندگیشان را نشان خواهم داد—از محرومیتهای شدید آزادیهای فردی گرفته تا خشونتهایی که از شأن انسانیت دور است؛ زنانی که مثل حیوانات کتک میخورند، سوزانده میشوند، با چاقو بینی و زبانشان بریده میشود؛ اما در کنار این تلخیها، اگر صحنهای از امید و زیبایی در زندگیشان ببینم، آن را هم ثبت میکنم؛ چون باور دارم امید باید بخشی از روایت باشد.
او درباره نگاهش به عکاسی از زندگی زنان افغانستان میگوید: در طول سالها، دیدم که بسیاری از عکاسان، حتی همکاران افغانم، زنان را فقط در قالب چادریپوشها در خیابانها نشان میدادند؛ اما من زن را بهعنوان یک انسان با چهره، هویت، احساس و زندگی واقعی ثبت کردهام؛ زنی که میخندد، گریه میکند، درس میخواند، کار میکند و با جهان اطرافش ارتباط دارد. همین نگاه انسانی باعث شده تا مخاطبان بتوانند با سوژههای من ارتباط عمیقتری برقرار کنند.
هیچ وقت تقلید نکردهام
این عکاس – خبرنگار افغانستانی بیان میدارد: درس اول عکاسی برای من مشاهده و تحلیل آثار دیگران است. دقت در زاویهبندیها و نحوه انتقال پیام در قاب تصویر، بسیار مهم است؛ اما هیچوقت تقلید نکردهام. همه فرمها را میبینم، ولی فریمهای من باید از خودم باشند—با زاویه و نمادهایی که خودم میشناسم و حس میکنم. این اصالت در نگاه، ویژگی اصلی کارهای من است. وقتی حادثهای رخ میدهد، با سادهترین قابها شروع میکنم و بعد به سمت فریمهای پیچیدهتر میروم تا روایت خبری را کاملتر منعکس کنم.
وی در خصوص استفاده از تجهیزات و تاثیرات آن میگوید: با دوربین Nikon D5 و لنزهای 24–70 و 70–200 کار میکنم. هرگز از لنزهای زیر 24 میلیمتر در عکاسی خبری استفاده نمیکنم، چون باعث اعوجاج در چهرهها و تغییر واقعیت میشود. یکبار از یک عکاس در غزه انتقاد کردم که از لنز واید استفاده کرده بود و این باعث شده بود حالات چهره قربانیان اغراقآمیز دیده شود. به نظر من، حرفهای بودن یعنی اینکه بتوانی با لنزهای استاندارد، زاویهای پیدا کنی که نمادها و نشانههای واقعی را درست منتقل کند. استفاده از لنز واید در چنین مواردی نوعی تقلب است.
رویای آموزش عکاسی به دختران افغانستان
مسعود حسینی در پایان گفتوگو با پایگاه خبری تحلیلی ایراف، میگوید: یکی از اهدافم این است که از راه دور، بهصورت آنلاین، به دختران جوان آموزش عکاسی خبری بدهم. میخواهم امکاناتی فراهم کنم تا نسل آینده عکاسان زن بتوانند روایتهای خودشان را از جهان اطرافشان ثبت کنند.