سیاستهای آبی طالبان در افغانستان، بهویژه در پروژههایی نظیر سد پاشدان، نه تنها نشاندهنده مدیریت غیرمسئولانه منابع آبی است، بلکه بهعنوان ابزاری برای ایجاد تنشهای منطقهای و نقض حقوق همسایگان بهکار گرفته شده است. این سیاستها، که فاقد هرگونه برنامهریزی پایدار و هماهنگی بینالمللی است، نه تنها اکوسیستمهای شکننده منطقه را تهدید میکند، بلکه زندگی میلیونها نفر را در معرض خطر قرار داده است.
سد پاشدان: پروژهای برای بیثباتی منطقهای
سد پاشدان، واقع در شهرستان کرخ ولایت هرات بر روی رودخانه هریرود، یکی از پروژههای کلیدی طالبان است که بدون توجه به معاهدات بینالمللی و حقوق کشورهای پاییندست، بهویژه ایران و ترکمنستان، پیش میرود. این سد با ظرفیت ذخیرهسازی ۴۵ میلیون متر مکعب آب، قرار است برای آبیاری زمینهای کشاورزی و تولید برق مورد استفاده قرار گیرد. طبق گزارشها، تا نوامبر ۲۰۲۴، بیش از ۸۰ درصد ساخت این سد تکمیل شده و آبگیری آن آغاز شده است.
رودخانه هریرود منبع حیاتی برای تأمین آب شرب بیش از ۲ میلیون نفر در استان خراسان رضوی ایران، بهویژه شهر مشهد است. همچنین، این رودخانه برای کشاورزی و حفظ اکوسیستم منطقهای، از جمله تالابهای مرزی، نقش کلیدی دارد. ساخت سد پاشدان میتواند جریان آب به ایران را تا ۵۰-۷۰ درصد در فصول خشک کاهش دهد که پیامدهای فاجعهباری برای کشاورزی، اقتصاد و ثبات اجتماعی در شرق ایران به همراه دارد. برای مثال، کاهش جریان آب در گذشته به دلیل سدهای مشابه مانند سد سلما، تا ۷۳ درصد جریان هریرود به ایران را مختل کرده است. این مسئله میتواند به مهاجرت اجباری، افزایش تنشهای اجتماعی و تشدید بحرانهای زیست محیطی مانند طوفانهای گرد و غبار منجر شود.
طالبان بدون هیچگونه مشورت با ایران یا ترکمنستان، این پروژه را پیش برده و حتی از ارائه دادههای شفاف درباره تأثیرات آن خودداری کرده است. این رویکرد یکجانبه، نقض آشکار اصول مدیریت منابع آبی مشترک است که بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی، مانند کنوانسیون ۱۹۹۷ سازمان ملل در مورد استفاده غیرناویگیشنی از آبراههای بینالمللی، الزامآور است.
سیاستهای آبی طالبان: نقض معاهدات و استفاده سیاسی از آب
سیاستهای آبی طالبان فراتر از سد پاشدان، شامل پروژههای متعددی است که همگی نشاندهنده رویکردی غیرمسئولانه و تهاجمی هستند. یکی از نمونههای بارز، سد کمال خان روی رودخانه هلمند است که از زمان تکمیل آن در ۲۰۲۱، جریان آب به ایران را به شدت کاهش داده است. بر اساس معاهده ۱۹۷۳ بین ایران و افغانستان، افغانستان موظف است سالانه ۸۵۰ میلیون متر مکعب آب (معادل ۲۶ متر مکعب در ثانیه) به ایران تحویل دهد. اما گزارشها نشان میدهد که ایران در سالهای اخیر کمتر از ۴ درصد این میزان را دریافت کرده است.
این نقض معاهده، تالاب بینالمللی هامون را که زمانی هفتمین تالاب بزرگ جهان با وسعت ۴۰۰۰ کیلومتر مربع بود، به یک بیابان خشک تبدیل کرده است. خشک شدن هامون نه تنها اکوسیستم منطقه را نابود کرده، بلکه منجر به افزایش بیماریهای تنفسی مانند سل و برونشیت در سیستان و بلوچستان ایران شده و اقتصاد محلی را فلج کرده است. به گفته کارشناسان، احیای هامون نیازمند حداقل ۶ میلیارد متر مکعب آب است.
همچنین، پروژه کانال قوشتپه روی رودخانه آمودریا، که سالانه تا ۱۰ میلیارد متر مکعب آب را منحرف میکند، تهدیدی جدی برای کشورهای پاییندست مانند ازبکستان و ترکمنستان است. این پروژه میتواند به خشک شدن کامل دریای آرال، که پیشتر به دلیل انحراف آب تا ۹۰ درصد کوچک شده، منجر شود. همینطور، طالبان از آب بهعنوان ابزاری سیاسی استفاده میکند.
پیامدهای فاجعهبار برای ایران
سیاستهای آبی طالبان تأثیرات مخربی بر ایران داشته است. رودخانههای هریرود و هلمند منابع اصلی آب برای شرق ایران هستند، جایی که بیش از ۳.۴ میلیون نفر به این منابع وابستهاند. سد پاشدان میتواند جریان آب به خط لوله دوستی (مشترک با ترکمنستان) را که ۱۸۲ کیلومتر آب را به مشهد منتقل میکند، به شدت کاهش دهد. این مسئله میتواند به کمبود آب شرب، کاهش تولید کشاورزی و افزایش مهاجرت از مناطق شرقی ایران منجر شود.
تالاب هامون، که دو سوم آن در ایران قرار دارد، از سال ۲۰۰۰ تقریباً به طور کامل خشک شده است. این تالاب زمانی زیستگاه گونههای منحصر به فردی مانند گوزن زرد ایرانی بود، اما اکنون به منبع اصلی طوفانهای گرد و غبار تبدیل شده که سلامت میلیونها نفر را در ایران و پاکستان تهدید میکند. آمار نشان میدهد که طوفانهای گرد و غبار در سیستان و بلوچستان از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، ۳۰۰ درصد افزایش یافته و منجر به کاهش ۴۵ درصدی تولید محصولات کشاورزی در این منطقه شده است.
ناتوانی طالبان در مدیریت پایدار منابع
سیاستهای آبی طالبان نه تنها برای همسایگان، بلکه برای خود افغانستان نیز مخرب است. این رژیم با وجود بحران مالی شدید، پروژههای عظیمی مانند سد پاشدان را که ۸۵ درصد آن پیش از روی کار آمدن طالبان تکمیل شده بود، ادامه میدهد، اما فاقد زیرساختها و دانش لازم برای مدیریت پایدار است. به عنوان مثال، کاهش عمق برف در هندوکش مرکزی، که منبع اصلی رودخانههای افغانستان است، جریان آب را تا ۳۰ درصد کاهش داده است. با این حال، طالبان بدون توجه به تغییرات اقلیمی، به ساخت سدهای جدید ادامه میدهد.
در داخل افغانستان، شهر کابل تا سال ۲۰۳۰ در معرض خطر بیآبی کامل قرار دارد و ۶ میلیون نفر را تهدید میکند. در عین حال، طالبان آب را در مناطقی مانند هلمند هدر میدهد، جایی که آب اضافی بدون استفاده رها میشود. این ناکارآمدی، همراه با همکاری با شرکتهای خارجی مانند شرکتهای آذربایجانی برای ساخت سد، نشاندهنده اولویتبندیهای اشتباه و عدم توجه به نیازهای واقعی مردم است.
نتیجهگیری:
سیاستهای آبی طالبان، با محوریت پروژههایی مانند سد پاشدان، نه تنها به نفع افغانستان نیست، بلکه فاجعهای زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی برای منطقه به بار آورده است. کاهش ۷۳ درصدی جریان هریرود، خشک شدن تالاب هامون، و تهدید ۳.۴ میلیون نفر در ایران تنها بخشی از پیامدهای این سیاستهاست. طالبان باید به معاهدات پایبند باشد، مذاکرات شفاف با همسایگان را آغاز کند و از آب بهعنوان ابزار سیاسی دست بکشد. در غیر این صورت، سیاستهای خودخواهانه طالبان به تشدید بحرانهای انسانی و زیستمحیطی منجر خواهد شد که اثرات آن برای دههها باقی خواهد ماند.