قوانین مهاجرتی ایران غالبا به دوره پهلوی اول برمی گردد، تفسیر شما از این قوانین چیست؟ آیا قانونگذاری کشور موظف به اصلاح و بهروزرسانی این قوانین نیست؟
از زمانی که در سال ۱۹۷۵ در افغانستان کودتا شد ما به صورت جدی با مسئله مهاجرت روبرو هستیم. شاید بخش اعظم مسئله مهاجرت به ایران و قریب به ۹۵ آن، مهاجرت اتباع افغانستانی به ایران است. در این بین تقریبا همه دولتها و مجالس هیچ توجهی به به روزرسانی قوانین مهاجرتی نداشتهاند. در حالی که مسئله مهاجرت یک پدیده انسانی است که تبعات انسانی و اجتماعی و فرهنگی زیادی دارد و قوانین این حوزه حتی باید سال به سال و یا چند سال یکبار به روزرسانی شود. طی یکی دو سال اخیر، قوای مقننه و مجریه به فکر اصلاح قوانین مهاجرتی افتادهاند تا ببینند مهاجرین از حیث قانونی و غیرقانونی چه کسانی هستند و چه حقوق تکالیف و مجازاتهایی دارند.
به طور کلی ما در مسئله مهاجرت نه سازمان، ساختار و سازوکاری برای ساماندهی داریم و نه قوانین مشخص و روشنی که تکلیف مهاجرین و دولت را مشخص کند. غالب قوانین ما قوانین «سفر» به ایران است و نه قوانین مهاجرتی. سفر به یک کشور با مهاجرت به یک کشور دو مقوله کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. قوانین ما که غالباً مربوط به پیش از انقلاب اسلامی است، قوانین سفر به ایران است و نه قوانین مهاجرت به ایران. مهاجرت به این معنی است که شخصی از موطن اصلی خود به موطن ثانویهای مهاجرت کند و در آنجا به میزان قابل توجه و یا حتی تا پایان عمر سکنا گزیند.
حتی قوانین تابعیت ما نیز تغییر پیدا نکرده همانطور که میدانید مبنای تابعیت در ایران سیستم خون و در مصادیق بسیار کمی سیستم خاک است. ما نیز باید ساماندهی در این حوزه داشته باشیم؛ زیرا بسیاری از زنان و مردان ایرانی با اتباع کشورهای دیگر همچون افغانستان و عراق ازدواج کردند که نیاز به ساماندهی دارند. ازدواج مردان خیلی با مشکلی مواجه نیست چون همسران اتباع و فرزندان شان به تبع اینکه پدرشان ایرانی است میتوانند تبعه ایران باشند و شناسنامه دریافت کنند؛ اما برای زنان ایرانی که همسرشان تبعه کشوری دیگر است با مشکل مواجه هستیم.
در مجموع در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم ما حتماً نیازمند قوانین متناسب با شرایط روز و سازمان و ساختار متناسب در خصوص اتباع هستیم.
اخراج یکباره اتباع افغانستانی که در پی موج مهاجرستیزی رقم خورده، چه آثار و تبعاتی میتواند بر صنعت و تولید ما بالاخص در حوزه ساختمان داشته باشد؟ چرا که بسیاری از اتباع افغانستانی در حوزه صنعت ساختمان ایران مشغول به فعالیت هستند.
تعبیر «مهاجرستیزی» برای جامعه ایران اصلاً تعبیر درستی نیست و بنده برای این ادعا دلایل کافی دارم. ما از سال ۱۳۵۷ تا همین الان پذیرای میلیونها تبعه افغانستان بودهایم که خیلی از آنها در ایران سکونت دارند و خیلی از آنها به کشور خود یا کشورهای دیگر رفتهاند. ما حتی شاهد چندین نسل از افغانستانیها در ایران هستیم یعنی افغانستانیهای متولد دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ که برخی از اینها صاحب نوه و نتیجه هستند. یعنی افغانستانی که در دهه ۶۰ در ایران متولد شده در حال نوهدار شدن است. بخش اعظم جامعه ایرانی با روی باز این اتباع افغانستانی را پذیرفتهاند و به آنها کار دادهاند؛ اما طبیعی است در هر جامعهای افراد تنگ نظر و سقوط کرده از لحاظ اخلاقی هم وجود داشته باشند. این افراد هم در افغانستان و هم در ایران و هم در بسیاری از کشورها وجود دارند و نژادپرستی و رفتارهای ناشایستشان مورد مذمت همگان است. بنابراین ممکن است حتی رفتارهای نامناسبی هم از سوی اندک افرادی در ایران با اتباع افغانستانی صورت گرفته باشد.
در مجموع الگوهای مهاجرستیزی که در اروپای غربی، آمریکا و حتی کشوری مثل ترکیه وجود دارد اساساً در ایران وجود خارجی ندارد؛ چرا که مهاجرستیزی برازنده ما ایرانیان نیست و هیچ جایی در فرهنگ و تمدن ملت بزرگ ایران ندارد.
بسیاری از اتباع افغانستانی که به ایران آمده بودند و هماکنون در ایران هستند از حیث زبانی، فرهنگی، نژادی و خلق و خو، تفاوتی با ما ایرانیان ندارند. تاجیکها و هزارهها، هم از حیث زبانی، هم از حیث نژادی و هم از حیث مذهبی با ما سنخیت کامل دارند؛ اما شاید مهاجرین پشتون متفاوت از ما باشند. البته هیچگاه برای پشتونهای افغانستانی، مهاجرت به ایران اولویت نبوده؛ بلکه کشورهایی مانند هند و پاکستان اولویت اولشان است.
متاسفانه به دلیل فعالیت گسترده رسانههای معاند و ایجاد شکاف بین دو ملت ایران و افغانستان و از سوی دیگر، شیطنتهای سازماندهی شده در فضای مجازی امروز شاهد نگاه بدی نسبت به اتباع افغانستانی شدهایم. مثلاً در جنگ ۱۲ روزه به نحوی وانمود میکردند که غالب اقدامات تروریستی و جاسوسی به نفع رژیم صهیونیستی توسط اتباع افغانستانی انجام میشود؛ اما ما میدانستیم به هیچ وجه این گزارهها صحیح نیست. یا در سال ۱۴۰۰ عنوان میشد که قریب به یک میلیون از اتباعی که به ایران آمدهاند از طالبان هستند که بنا دارند اقدامات تروریستی و خرابکارانه در ایران داشته باشند. کسانی که دستاندرکار حوزه افغانستان بودند میدانستند که این خبر دروغی به شدت وقیحانه است.
واقعیت این است که مهاجر افغانستانی در ایران هیچگاه گدایی نکرده است و همیشه در حال تلاش و کوشش و فعالیتهای شغلی شرافتمندانه بوده است.
وضعیت کار اتباع افغانستان در ایران نسبت به ۳۰ سال پیش کاملاً متفاوت است. اکنون افغانهایی داریم که خودشان در ایران کارگاه تولیدی دارند و کارآفرین محسوب میشوند و در بین کارگرانشان هم کارگر ایرانی و هم کارگر افغانی وجود دارد. من اتباع افغانستانی کم سن و سالی را میشناسم که کارگاه را از یک فرد ایرانی اجاره کرده و قریب به ۲۰ الی ۳۰ نفر کارگر در کارگاه خود مشغول به کار کرده است. در صنایعی مانند ریختهگری، قالبسازی، آبکاری فلزات، کارگاههای ساخت مبل، کیف، کفش و… شاهد حضور موثر و پررنگ اتباع افغانستانی هستیم.
متاسفانه در ذهن ما این تصویر شکل گرفته است که تبعه افغانستانی مساوی است با کارگر ساختمان، در حالی که در حوزههای تخصصی از جمله در حوزه مواد غذایی مانند مرغداری صنعتی و نیمه صنعتی، پرورش ماهی صنعتی و نیمه صنعتی، کشاورزی وغیره، اتباع افغانستانی خوش درخشیدهاند و عمده تولیدات ما توسط این عزیزان صورت میپذیرد.
جدای از مسائل اقتصادی و تولیدی، تعداد زیادی از اتباع افغانستانی هستند که در حوزههای فرهنگی و هنری در ایران مشغول به فعالیت هستند و نهادهای زیربط در ایران این فضا و شرایط را برای این عزیزان فراهم کردهاند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سریالی را در آنتن خود پخش میکند که کارگردان آن افغانستانی بوده است و میدانید که کارگردانی در صدا و سیما بسیار پررقابت است و هر کسی به راحتی نمیتواند در صدا و سیما کارگردانی کند. ما اگر جامعه مهاجرستیزی بودیم چنین فرصتی را به اتباع افغانستانی نمیدادیم. اگر شما میتوانید نمونه این اقدام را در کشورهای مهاجرستیز دیگر بیاورید.
نکته مهم این است که اخراج هیجانی اتباع افغانستانی نه ممکن است، نه مطلوب است و نه وافی به مقصود است. ما اگر طی ۴۵ سال شاهد حضور اتباع افغانستانی در ایران بودهایم برای بازگشتشان حداقل باید فرایندی ۳ الی ۴ ساله را طی کنیم. من تبعه خانم افغانستانی را میشناسم که در ایران پزشکی خوانده است و در شهری که طبابت میکند شریفترین، درستکارترین، متخصصترین و مهربانترین پزشک آن شهر است و مردم آن شهر بسیار این پزشک را دوست دارند. یعنی در شرایطی که متاسفانه بسیاری از پزشکان ایرانی بدون زیرمیزی قدمی برنمیدارند در آن شهر این پزشک به بیمارانی که بضاعت مالی ندارند خدمات رایگان ارائه میکند، و برای این پزشک فرقی نمیکند که بیمارش ایرانی یا افغانستانی باشد. حیرت آور این است که دولت ما به چنین بانوی متخصص و شریفی که خدمات بسیار ارزندهای به ایران داشته است، میگوید شما اخراجی و باید از ایران بروی! این در حالی است که در آن شهر بسیاری از زنان و مادران، ارادتمند این بانوی پزشک هستند و چندین هزار از ایرانیان توسط این بانوی پزشک متولد شدهاند. با کدام عقل و منطق سازگار است که دولت به چنین انسان متخصص باسواد شریف درستکار و مفیدی بگوید تو از ایران اخراجی؟!
از سوی دیگر وابستگی که صنعت ساختمان، کشاورزی و ریختهگری ما به اتباع افغانستانی پیدا کرده است انکارناپذیر است و اخراج ناگهانی آنان باعث ایجاد مشکل در این صنایع میشود.
شاید فردی در پاسخ بگوید اگر این افراد اخراج شوند فرصت کار برای شهروندان ایرانی پیدا خواهد شد. من در پاسخ به این افراد میگویم پیش از حضور افغانها و فعالیت در صنایعی که عرض کردم فرصت کار بود؛ اما ایرانیان تمایلی به فعالیت و حضور در آن عرصهها نداشتند. بازار تمایل دارد این نیروی کار که کیفیت بالاتر و هزینه کمتری دارد را به کار بگیرد و الا قانون عنوان میکند که از کارگر ایرانی استفاده شود و تمامی حقوق بیمه و مزایایش پرداخت شود. در بسیاری از صنایع، ترجیح صنعتگران و کارآفرینان این است که از کارگر افغانستانی بهره بگیرند؛ زیرا همانطور که عرض کردم کیفیت بالاتر و هزینه کمتری در پی دارد.
نکته مهم این است که اگر این کارگران اخراج شوند جوان ایرانی جای آنان را پر نخواهد کرد. ما بیش از ۲ میلیون نفر از اتباع افغانی را داریم که صنایع ما وابستگی شدیدی به آنها دارند بنابراین موج اخراج اتباع غیرمجاز نیز باید روند آرام و پلکانی داشته باشد.
عملکرد دولت چهاردهم را از حیث اثرگذاری بر جامعه نخبگانی افغانستان در حوزههای مختلف چطور میدانید؟ به طور کلی نظام آموزشی ما تا چه میزان توانسته بر جامعه نخبگانی افغانستان اثرگذار باشد؟
دولت چهاردهم به طور کلی در مواجهه با اتباع افغانستانی بسیار شتابزده و غیرمعقول عمل کرده است. من به عنوان یک استاد دانشگاه ایرانی از نحوه برخورد و شتابزدگی دولت چهاردهم با اتباع افغانستانی بسیار دلگیر هستم. وقتی یک تبعه افغانستانی دو نسل و سه نسل خود را در ایران متولد کرده و صاحب چند خانواده شده است و خود را ایرانی میداند، معقول نیست که به او بگوییم از ایران برو. ما ملت مهاجرستیزی نیستیم که مانند کشورهای غربی بگوییم go out ما ملت متمدنی هستیم که همواره از مظلوم حمایت کردهایم.
البته من هم معتقد به اجرای قانون هستم و اینکه قانون باید برای همه اجرا شود؛ اما وقتی فضای اجرای قانون وجود ندارد و مدتهای طولانی کسی به فکر اجرای قانون نبوده است اجرای یکباره آن با تبعات انسانی و اجتماعی گسترده اساساً کار غلطی است. فرض کنید تبعه افغانستانی ۳۰ سال است که در اطراف ورامین سکنا گزیده است و سالها فعالیت شرافتمندانه داشته و با اطراف پیوند خورده است، این فرد در هیئتی که در آن منطقه وجود دارد یک فرد شناخته شده و شریف است و چند نسل او در ایران متولد شدهاند، آیا من میتوانم به این فرد بگویم تو همین الان از کشور اخراجی؟! حداقل باید اجازه دهم که این فرد به همراه خانوادهاش بتوانند خودشان را جمع کنند و شرایط بازگشت به افغانستان را پیدا کنند. اینکه دولت چهاردهم به یکباره چند صد هزار نفر از اتباع را از کشور اخراج میکند اصلاً کار انسانی و درستی نیست. بسیاری از کسانی که در ابتدای ماه محرم اخراج شدند دلشان با محل زندگیشان در ایران بود و تمام فکر و ذکرشان هیئتی بود که در آن شرکت میکردند، آیا این دست اقدامات، انسانی و شرافتمندانه است؟
فرض کنید ما کلیه اتباع غیرمجاز که چند میلیون نفر میشوند را از کشور اخراج کردیم و به افغانستان فرستادیم آیا افغانستان کشش جذب این همه تبعه خود را دارد؟ مگر دولت ما مانند امریکای ترامپ بیتمدن است که مهاجرین مکزیکی را به غیرانسانیترین شکل ممکن اخراج میکند؟
من خودم را جای یک مهاجر افغانستانی میگذارم. درست است که طی ۳۰ سال اخیر در ایران از یارانه نان، آب، برق، گاز وغیره دولت ایران استفاده کردهام؛ ولی در جامعه ایرانی به صورت شرافتمندانه کار مفید کردهام و دزدی و غارتگری نداشتم. فرزندانم در ایران متولد شدهاند و خود را ایرانی میدانند؛ اما دولت به یک باره به من میگوید تو اخراجی و باید به افغانستان بازگردی! این یک شوک اساسی به من و خانوادهام است که درست بود دولت مهلت عادلانهای برای آماده سازی بازگشتم به افغانستان میداد. بسیاری از افغانهایی که به کشورشان بازگشتهاند و در ایران متولد شدهاند خود را در افغانستان بیگانه میدانند. خیلی از کسانی که ما به آنها میگوییم از کشور برو، خود را متعلق به ایران میدانند، در ایران متولد شدهاند، درس خواندهاند، به دانشگاه رفتهاند و دایره دوستانشان در ایران است و هیچ فامیل و قوم و خویشی در افغانستان ندارند؛ بنابراین خود را در افغانستان کاملاً بیگانه میدانند. اگر یک انسان با هویتاش شناخته بشود این اتباع افغانستانی صد درصد ایرانی محسوب میشوند چون هویت ایرانی دارند.
ما ۴۵ سال است که قوانین درستی در زمینه مهاجرت نداریم و هم اکنون نیز قوانینی در این زمینه نداریم آیا ۶ ماهه یا یک ساله با اخراج ناگهانی و یکباره اتباع افغانستانی مشکلات در این زمینه حل میشود؟ مشکلات انسانی و اجتماعی با مدت زمان کوتاه قابل حل نیستند.
به سوال ما به صورت دقیق پاسخ ندادید نظام آموزشی و دولت تا چه اندازه در اثرگذاری بر جامعه نخبگانی افغانستان موثر بودهاند؟
ما وقتی که ۲۰ سال گذشته به افغانستان میرفتیم و خیابانهای این کشور را میدیدیم با امروز که تصاویر آن را میبینیم کاملاً متوجه این مقوله میشدیم که جامعه افغانستانی به خصوص در مناطقی که هزارهها و تاجیکها حضور دارند تحت تاثیر فرهنگ و تمدن جامعه ایرانی هستند. پوشش خانمها در افغانستان و فرهنگ خانوادگی در این کشور بسیار شبیه به مردم ایران است. همه موارد دلالت بر آن دارد که دانشگاههای ایران و نظام تعلیم و تربیت ایران بر جامعه افغانستان اثرگذار بودهاند.
در اوایل دولت حامد کرزی، ارتش آمریکا گزارشی ارائه میکند مبنی بر اینکه ۷۰ درصد منابع آموزشی دانشگاههای افغانستان به زبان فارسی و چاپ ایران هستند؛ زیرا بسیاری از اساتید دانشگاههای افغانستان از فارغ التحصیلان دانشگاههای ایران هستند. حتی چند تن از روسای دانشگاههای افغانستان از شاگردان من هستند. طبیعی است که این حجم از تاثیر را پذیرفته باشد؛ چرا که ما با هم همزبان هستیم و تنها دو کشور در کل دنیا وجود دارند که رسمالخط فارسی و زبان فارسی دارند و آن ایران و افغانستان هستند.
یعنی اندیشه و آرمانهای انقلاب اسلامی در افغانستان ظهور و بروز دارد؟
هر آنچه در ایران ظهور و بروز داشته در افغانستان نیز ظهور و بروز دارد. جهت اطلاع خدمتتان عرض میکنم: در سال ۴۲ وقتی حضرت امام خمینی نهضتشان آغاز میشود در بسیاری از شهرهای ایران، پیام نهضتشان شناخته شده نبود؛ اما در همان سال، روحانیون و مجتهدین عالیقدری در مناطق میانی افغانستان بودند که حمایتشان را از پیام امام خمینی نشان دادند. بزرگترین مشکل ما این است که در ایران به هیچ وجه افغانستان را نمیشناسیم و تصور ما تصوری کاملاً غلط و کج نسبت به افغانستان است. و این مسئله تاسفی بزرگ دارد؛ چرا که فقط در کل دنیا افغانستان زبان و فرهنگ مشترک با ما دارد. در تمام سالهای حضور اتباع افغانستان در ایران تنها یک فیلم درست از شرایط افغانستان در ایران تولید شده بود که فیلم خاک و مرجان بود و ما اساساً در این زمینه بسیار کمکار بودهایم.
جایگاه کشور افغانستان در فرهنگ و اندیشه اسلامی چیست؟
همانطور که میدانید افغانستان یک برساخت سیاسی انگلیسی است. کشور افغانستان ساحت چند ملت و چند مردم است. پشتونها و ازبکها از یک سو و تاجیکها و هزارهها از سوی دیگر که نزدیک به ما محسوب میشوند. هرکدام شرایط خاص خود را دارند. با این حال، عملاً من نمیتوانم فرهنگ افغانستان یا ایران را متمایز از هم بدانم. من نمیتوانم بگویم مولانا اهل کجاست. البته که مولانا اهل بلخ است؛ اما ایرانی هم هست، ترکیهای هم هست، رومی هم هست. یا من نمیتوانم بگویم خواجه عبدالله انصاری اهل کجاست. قطعاً خواجه عبدالله انصاری متعلق به بشریت است؛ اما همه این بزرگان به زبانی آثار خود را نوشتهاند که هم من میتوانم آن را بخوانم و هم مردم افغانستان. ما وقتی تاریخ مشترکی با افغانستان داریم قطعاً نمیتوانیم فرهنگ و بزرگان ادبی، هنری و علمی خود را از یکدیگر جدا کنیم. ما خیلی بیش از آنچه تصور میشود بههم نزدیک هستیم.
بیشتر بخوانید:
جامعه ایران، مهاجرستیز نیست | ایران و افغانستان جداییناپذیر اند
مهاجرستیزی در ایران، ایرانهراسی در افغانستان؛ چگونه هویتهای جعلی، بحرانهای واقعی میآفرینند؟