پایگاه هوایی بگرام، بزرگترین تأسیسات نظامی آمریکا در افغانستان، پس از خروج شتابزده ایالات متحده در سال ۲۰۲۱، به نمادی از خلأ راهبردی در منطقه تبدیل شد. این خلأ اکنون با شایعات و ادعاهایی تازه درباره حضور احتمالی جمهوری خلق چین در این پایگاه، بار دیگر به مرکز توجه تبدیل شده است. تصاویر ماهوارهای، گزارش برخی رسانهها و اظهارات سیاسی، بهویژه از سوی جبهه مقاومت ملی افغانستان و نیز دونالد ترامپ، موضوع حضور چین در بگرام را بهشدت برجسته کردهاند.
در مقابل، طالبان و زلمی خلیلزاد این ادعاها را رد کردهاند. خلیلزاد، نماینده پیشین آمریکا در امور افغانستان، تأکید دارد که هیچ شواهد معتبری دال بر این موضوع وجود ندارد و این حرفها بیشتر یک جنگ تبلیغاتی است. اما در فضای مبهم و چندلایه افغانستانِ کنونی، رد یا تأیید این گزارشها بهسادگی ممکن نیست. پرسش اصلی این است: آیا چین واقعاً در صدد ورود به بگرام است، یا این صرفاً بخشی از یک هشدار ژئوپلیتیکی از سوی ایالات متحده برای مهار نفوذ پکن است؟
بگرام، خلأ قدرت و موج جدید رقابت بگرام نهتنها یک مکان نظامی، بلکه نشانهای از توازن قدرت است. پس از ترک آمریکا، چین و روسیه بهعنوان بازیگران احتمالی در ذهن ناظران ظاهر شدند. چین، با توجه به مجاورت سینکیانگ، نگرانیهای امنیتی خاص خود را دارد و همچنین به منابع معدنی افغانستان نیز علاقهمند است. حضور غیررسمی یا حتی فنی چین در بگرام میتواند یک اقدام پیشگیرانه برای مدیریت این نگرانیها باشد.
از سوی دیگر، گزارشهایی از ساختوساز و تحرکات مهندسی در بگرام منتشر شده که منبع آن رسانههای غربی مانند تلگراف است. هرچند صحت این تصاویر تأیید نشده، اما فضای روانی ناشی از آن موجب افزایش تردیدها شده است.
اهداف احتمالی چین
۱. نظارت امنیتی: پکن سالهاست نگران نفوذ افراطگرایی از مرز افغانستان به منطقه سینکیانگ است. هرگونه حضور در بگرام ممکن است با هدف کنترل این تهدیدات باشد.
۲. تثبیت پروژههای اقتصادی: پروژه کمربند و راه چین نیازمند امنیت در مناطق همجوار است. بگرام میتواند بخشی از تضمین این امنیت باشد.
۳. پر کردن خلأ آمریکا: چین ممکن است با حضور نمادین یا زیرساختی در بگرام، تلاش کند از خلأ ایجادشده توسط آمریکا بهرهبرداری کند.
طالبان و موازنهسازی سیاسی طالبان ادعا دارند که استقلال افغانستان را حفظ کردهاند و هیچ قدرت خارجی اجازه فعالیت نظامی در خاک این کشور را ندارد. اما همزمان، مناسبات اقتصادی با چین و قراردادهای معدنی گسترش یافتهاند. طالبان بهدنبال توازن میان چین، روسیه، و حتی آمریکا هستند تا از همه منابع بهره ببرند، بدون آنکه وابستگی رسمی ایجاد کنند. حضور چین در بگرام، اگر واقعیت داشته باشد، نشانهای از تمایل طالبان به ایجاد پشتوانه سیاسی و اقتصادی در برابر فشارهای داخلی و بینالمللی است.
آیا این یک هشدار آمریکایی است؟ طرح مسئله حضور چین در بگرام میتواند بخشی از جنگ روانی ایالات متحده باشد. رقابت چین و آمریکا دیگر تنها به شرق آسیا محدود نیست، بلکه به مناطق خاکستری مانند افغانستان نیز کشیده شده است. هشدارهای رسانهای و سیاسی ممکن است بیش از آنکه واقعیت میدانی داشته باشند، تلاشی برای مهار پیشروی راهبردی چین و تحت فشار گذاشتن طالبان برای محدودکردن روابط خود با پکن باشد.
نتیجهگیری:
ما هنوز با شواهد قاطع و روشنی مواجه نیستیم که حضور رسمی یا نظامی چین در بگرام را تأیید کند، اما شرایط ژئوپلیتیکی منطقه و روندهای اقتصادی و امنیتی نشان میدهد که چنین سناریویی، اگر واقعیت هم نداشته باشد، دستکم بهلحاظ راهبردی قابل تأمل است. طالبان، بهعنوان حکومتی که مشروعیت بینالمللی ندارد، ممکن است به روابط با چین بهعنوان ابزار بقا نگاه کند. چین نیز، بهدنبال کنترل تهدیدات و تثبیت نفوذ اقتصادی، ممکن است از بگرام بهعنوان یک سکوی استراتژیک استفاده کند. در نهایت، بگرام دیگر صرفاً یک پایگاه متروکه نیست؛ بلکه نمادی از رقابت پیچیده میان شرق و غرب در قلب آسیا است.
بیشتر بخوانید:
طالبان بر ضرورت بازگشت منظم مهاجران افغان تاکید کرد