حمله نظامی اسرائیل به خاک ایران در خرداد 1404 و پاسخ متقابل تهران، یکی از تنشزاترین رویدادهای چند سال اخیر در منطقه غرب آسیا بود. اما در کنار ابعاد نظامی و ژئوپلیتیکی این رخداد، مواضع اعلامی و پنهانی بازیگران منطقهای، خود به میدان جدیدی برای بازآرایی ائتلافها و مناسبات بدل شد. در این میان، یکی از موضعگیریهای غیرمنتظره، از جانب پاکستان بود؛ کشوری که معمولاً با سیاستی محافظهکارانه در قبال بحرانهای خاورمیانه ظاهر میشود، اینبار با صدور بیانیهای نسبتاً صریح، از «حق ایران در دفاع مشروع» سخن گفت و رسانههای رسمی آن نیز لحنی حمایتآمیز نسبت به ایران اتخاذ کردند.
پاکستان که در قبال بحرانهایی همچون جنگ یمن، بحران سوریه و حتی سرکوب فلسطینیها همواره جانب احتیاط را گرفته بود، چرا اینبار تصمیم به موضعگیری نسبتاً صریح گرفت؟ آیا این موضعگیری به معنای آغاز یک اتحاد راهبردی با ایران است یا صرفاً واکنشی مقطعی به متغیرهای امنیتی و موازنهای منطقهای؟ این نوشتار میکوشد با بهرهگیری از رویکردهای تحلیل سیاست خارجی و ملاحظات امنیت منطقهای، نشان دهد که اقدام اخیر اسلامآباد حرکتی کاملاً سنجیده، مشروط و حسابشده در چارچوب منطق امنیت ملی، رقابت منطقهای، و بازیهای توازنمحور بوده است. به بیان دیگر، پاکستان با این اقدام، سیگنالی چندلایه ارسال کرد؛ پیامی به ایران، هشداری به هند، یادآوریای به عربستان و آمریکا، و در عین حال تلاشی برای تثبیت جایگاه خود در نظم نوپای آسیایی که در حال فاصله گرفتن از قطببندیهای سنتی است.
بررسی علل و محرکهای موضع حمایتی پاکستان
همانطور که گفته شد: روابط ایران و پاکستان همواره تابع متغیرهایی چون ایدئولوژی، رقابت منطقهای، روابط با قدرتهای جهانی، و ژئوپلیتیک داخلی و فرامنطقهای بوده است. اگرچه دوران پهلوی و نخستین دهههای پس از استقلال پاکستان همراه با همکاریهای راهبردی، بهویژه در چارچوب پیمان سنتو بود، اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ و نیز با گسترش رقابتهای فرقهای در منطقه، در مقاطعی نوعی بیاعتمادی راهبردی میان دو کشور پدید آمده است. با این حال، حمایت پاکستان از ایران در بحران اخیر با اسرائیل، در مقایسه با مواضع پیشین، کمسابقه بوده است. موضعی که فراتر از مواضع کلیشهای، محتاطانه یا بیطرفانه اسلامآباد در منازعات خاورمیانه ارزیابی میشود. به این ترتیب، با توجه به اهمیت تحولات تاریخی، منطقهای ژئوپلیتیک و راهبردی، و ملاحظات امنیتی، به بررسی علل و زمینههای این چرخش در سیاست خارجی پاکستان میپردازیم.
1- توازنگرایی در برابر تهدیدات چندجانبه
اگرچه پاکستان بر پایه یک ایدئولوژی اسلامی تأسیس شد، اما تجربه تاریخی این کشور در سیاست خارجی بهروشنی نشان میدهد که اصول ایدئولوژیک بهویژه در تعاملات منطقهای، تنها در حد شعار باقی ماندهاند. اسلامآباد در بحرانهای مهمی چون جنگ داخلی سوریه، محاصره یمن، و حتی در قبال مسئله فلسطین، نهتنها از ورود جدی پرهیز کرده، بلکه اغلب ترجیح داده است که نقش میانجی یا تماشاگر بیطرف را ایفا کند. بنابراین، حمایت آشکار اخیر از ایران را نباید در قالب یک اتحاد ایدئولوژیک اسلامی تحلیل کرد، بلکه باید آن را تبلوری از منطق امنیتی حاکم بر سیاست خارجی پاکستان دانست.
برای اسلامآباد، بیثباتی در شرق، بهویژه در مرزهای مشترک با ایران، مترادف با تقویت تهدیدات فراملی، گسترش تروریسم و تضعیف کنترل مرکزی بر بلوچستان است. پاکستان تجربه تلخی از خلأ قدرت در افغانستان دارد: با سقوط کابل، سیل پناهجویان، افزایش قاچاق، و گسترش گروههای مسلح بهسرعت مرزهای پاکستان را به آتش کشید. حال، همان سناریو در صورت فروپاشی حاکمیت در شرق (ایران) میتواند تکرار شود. از همینرو، نهادهای امنیتی پاکستان، از جمله ارتش و سازمان اطلاعات (ISI)، به این جمعبندی رسیدهاند که باثباتماندن ایران برای ثبات منطقه مهم است.
اما این منطق صرفاً به امنیت مرزی محدود نمیشود. در عرصه موازنه منطقهای، پاکستان همواره در تلاش بوده است با چین، عربستان، ترکیه، و حتی آمریکا نوعی توازن منافع ایجاد کند. در مقطع کنونی، تهران بهعنوان یکی از قطبهای نوظهور در نظم آسیایی، به یکی از کارتهای ژئوپلیتیکی اسلامآباد بدل شده است. درواقع، موضع اخیر پاکستان را میتوان بخشی از راهبرد «چندجانبهسازی مزیتهای ژئوپلیتیکی» دانست یعنی ایجاد تعادل میان شرکا با ابزار سیگنالدهی به رقبای کلیدی.
همچنین، نقش هند در این معادله بسیار برجسته است. دهلینو نهتنها شریکی نظامی و اطلاعاتی برای اسرائیل است، بلکه در بحران اخیر نیز از «حق اسرائیل در دفاع» حمایت کرد. در پاسخ، اسلامآباد با موضعگیری طرفدارانه از ایران، تلاش کرد توازنی دیپلماتیک در برابر آن موضع هند برقرار کند. از این منظر، پیام پاکستان بیش از آنکه به ایران باشد، متوجه هند و تلآویو بود: اگر شما در غرب ما ائتلاف میسازید، ما نیز در شرق شما اهرمهایی داریم. افزون بر این، موضع اخیر پاکستان، پیام سیاسی ضمنی به عربستان و آمریکا را نیز در بر دارد. پاکستان در سالهای اخیر از یک سو با فشارهای مالی شدید (بهویژه از سوی FATF) و از سوی دیگر با کاهش کمکهای سعودی و آمریکایی مواجه بوده است. با اتخاذ این موضع، اسلامآباد به این قدرتها هشدار میدهد که در صورت بیتوجهی به نیازهایش، میتواند به بازیگران بدیل مانند ایران، چین یا روسیه متمایل شود.
2- ارتش، افکار عمومی و بازتعریف جایگاه پاکستان در نظم نوین آسیایی
نقش ارتش در سیاست خارجی پاکستان همواره کلیدی بوده است. بهویژه در پروندههایی چون افغانستان، چین، و ایران، ارتش و نهاد اطلاعاتی، فراتر از دستگاه دیپلماسی رسمی عمل میکنند. در بحران اخیر، حمایت غیرمنتظره از ایران تنها زمانی ممکن بود که ارتش ارزیابی دقیقی از منافع راهبردی این اقدام داشته باشد. از منظر ارتش، ایران نهتنها مانعی در برابر نفوذ بیش از حد اسرائیل، بلکه بازیگری با ظرفیتهای کنترلی در برابر گروههای تجزیهطلب در بلوچستان است. همکاری اطلاعاتی تهران و اسلامآباد، بهویژه در کنترل مرزهای دشوار جنوبشرقی، در سالهای اخیر برای ارتش پاکستان حیاتی بوده است. به همین دلیل، حمایت از ایران حتی اگر محدود باشد، حامل یک پیام امنیتی است: تضعیف ایران، تضعیف امنیت داخلی پاکستان است.
در بُعد داخلی، افکار عمومی نیز نقشی تعیینکننده ایفا کرد. جامعه پاکستان، بهویژه در بین لایههای مذهبی و دانشگاهی، نسبت به تجاوز اسرائیل حساسیت بالایی دارد. احزاب مذهبی، گروههای مقاومتگرا و حتی بدنه جوان دانشگاهی، فشار سیاسی-رسانهای زیادی بر دولت وارد کردند تا موضعی شفاف در حمایت از ایران اتخاذ کند. لذا موضعگیری رسمی را میتوان تلفیقی از ملاحظات امنیتی-اطلاعاتی ارتش و فشار اجتماعی بر دولت دانست. در سطح کلانتر، این اقدام نشانهای از تلاش پاکستان برای بازتعریف نقش خود در نظم نوین آسیایی است. با تغییر سیاست خارجی عربستان، تنشزدایی ریاض با تهران، کاهش تعهدات امنیتی آمریکا در منطقه، و تقویت محور ایران-چین-روسیه، فضای تازهای برای بازیگران میانی مانند پاکستان فراهم شده است. در این فضای گذار، حمایت حسابشده از ایران، فرصتی است برای ارتقاء جایگاه اسلامآباد بهعنوان یک کنشگر مؤثر در تحولات منطقهای، نه صرفاً تابعی از سیاستهای عربستان یا آمریکا.
البته باید تأکید کرد که این حمایت، هرچند در بُعد نمادین اهمیت دارد، در عمل حمایت عمیق، نظاممند و بلندمدتی نیست. اگر فشارهای خارجی افزایش یابد مثلاً در قالب تحریم، توقف کمکهای مالی یا تهدید به انزوا در مجامع مالی بینالمللی اسلامآباد ممکن است بهسرعت از این موضع عقبنشینی کند. بنابراین، باید این موضع را در زمره سیگنالهای تاکتیکی کوتاهمدت جای داد، نه شالوده یک اتحاد پایدار.
جمعبندی
تحلیل موضع حمایتی پاکستان از ایران نشان میدهد که این موضع، صرفا نتیجه همدلی ایدئولوژیک یا دگرگونی راهبردی در سیاست خارجی اسلامآباد نیست، بلکه محصول ترکیبی از ضرورتهای امنیتی، فشار افکار عمومی، رقابت منطقهای با هند، و توازنگرایی ژئوپلیتیکی است. این حمایت، از یکسو حامل پیامی هشدارآمیز به قدرتهای غربی، اسرائیل و هند بود، و از سوی دیگر تلاشی برای بالا بردن ظرفیت چانهزنی پاکستان در ساختار در حال گذار نظم آسیایی. در واقع، این رویکرد در چارچوب «راهبردهای چندجانبهگرای نوین» پاکستان قابل تفسیر است؛ رویکردی که از یکسو مایل به بهرهبرداری از مزایای اتحاد با چین، ایران و ترکیه است، و از سوی دیگر، نمیخواهد روابط حیاتی خود با غرب و کشورهای عربی را قربانی کند. بنابراین، این حمایت، هم میتواند آغازی برای شکلگیری نوعی «همسویی تاکتیکی» با ایران باشد، و هم ممکن است، در صورت تغییر محاسبات ژئوپلیتیکی، به همان سرعتی که آمد، ناپدید شود. در نهایت، این تحلیل نشان میدهد که درک صحیح از مواضع اسلامآباد، نیازمند توجه توأمان به منطقهای درونی قدرت، تحولات منطقهای، و آیندهپژوهی در سیاست خارجی است.
بیشتر بخوانید:
تشکیل ائتلاف شورشیان پاکستان؛ دردسر تازه برای اسلامآباد؟
والی طالبان در هرات پیروزی ایران در برابر اسرائیل را تبریک گفت