به گزارش ایراف، ناتالی گونلا-پلاتس، مدیر سیاست جهانی مؤسسه جورج دبلیو بوش، و جسیکا لودویگ، عضو ارشد این نهاد، در مقالهای در نشریه «د نشنل انترست» هشدار دادهاند که «افراطگرایی، فساد و خشونت طالبان» یک تهدید جهانی با پیامدهایی عمیق و گسترده است.
بهرغم این نگرانیها، نویسندگان مقاله به «افزایش بیتفاوتی در میان برخی چهرههای تأثیرگذار در آمریکا» اشاره کردهاند که میگویند پناهجویان افغانستان دارای وضعیت حفاظت موقت (تی پی اس) دلیلی برای ترس از بازگشت به افغانستان ندارند، و واقعیتهای روزمره سختی را که شهروندان افغانستان تحت سلطه طالبان تجربه میکنند، نادیده میگیرند.
آنها نوشتهاند که این دیدگاهها همچنین ارتباط گذشته و حال طالبان با گروههای تروریستی چون القاعده و شبکه حقانی – که مسئول کشتار حدود ۲ هزار سرباز آمریکاییاند – را نادیده میگیرند. این در حالی است که خود آمریکا طالبان را به عنوان یک «گروه تروریستی جهانی ویژه» معرفی کرده است.
در ادامه، این مقاله به مجموعه گزارشهای مؤسسه بوش اشاره میکند که ثابت میکنند ادعاهای طالبان درباره کاهش خشونت و فساد، خلاف واقع است. طالبان برای تحکیم قدرت و اعمال کنترل بر مردم افغانستان به رفتارهای مافیایی متوسل شدهاند؛ رفتاری که «فساد سیستماتیک و دزدسالاری» را موجب شده و با هزینههای انسانی عظیم، از جمله کار کودک، گرسنگی و فقدان مراقبتهای بهداشتی، پیامدهای امنیتی منطقهای و جهانی به دنبال داشته است.
نویسندگان هشدار میدهند که اگر طالبان در سه دهه گذشته تکامل یافتهاند، تنها در فریبکاری تبلیغاتی و سوءاستفاده زیرکانهتر از قدرت بوده است. آنها مینویسند: «از وبلاگنویسان سفر و چهرههای رسانهای گرفته تا کارشناسان سیاستگذاری و مقامهای دولتی، کسانی که ادعاها و رفتار طالبان را تأیید میکنند، در قبال جنایات گسترده این گروه علیه مردم افغانستان بیتفاوتاند و عملاً در مشروعیتبخشی به طالبان و عادیسازی افراطگرایی، استبداد و زنستیزی نهادینهشده شریک هستند.»
این مقاله تأکید میکند که حمایت از زنان در حالیکه از طالبان دفاع میشود، چیزی جز پوششی سیاسی نیست.
طالبان زنان را از تقریباً تمام عرصههای زندگی عمومی حذف کردهاند و بهطور منظم از خشونت جنسیتی، از جمله تجاوز جنسی و بهرهکشی، بهعنوان ابزار راهبردی برای تحقیر و کنترل استفاده میکنند. رسانههای مستقل، نهادهای پژوهشی و کنشگران شجاع افغان این بیعدالتیها را با وجود خطرات زیاد، روزانه مستند کردهاند.
در پایان، نویسندگان هشدار میدهند که آزار و سرکوب زنان و دختران در هر نقطهای از جهان، تهدیدی مستقیم برای دموکراسی، حقوق بشر و امنیت ملی است و باید در هر شکلی با آن مقابله شود. به گفته آنان، هیچ کجای جهان این ظلم به اندازه افغانستانِ تحت سلطه طالبان، عمیق، نظاممند و نهادینه نیست.