ایراف، بخشی از این پرسش، ناظر بر وضعیت سیاسی و امنیتی ناشی از نظم جدید است؛ نظمی که به طرد نخبگان سیاسی و قومی مخالف طالبان از افغانستان انجامید و در عصر فراگیری شبکههای اجتماعی، شیوه مبارزه آنها برای مقابله با تغییرات تازه را از بنیاد دستخوش دگرگونی کرد. در این ارزیابی نگاهی انداختهایم به کنشگری دیاسپورای افغان در شبکههای اجتماعی در دوران پساجمهوریت.
دیاسپورای افغان در سراسر جهان، بهویژه در اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا و کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان، نقش مهمی در حفظ ارتباط با افغانستان، حمایت از جوامع افغان و تأثیرگذاری بر سیاستها و مسائل انسانی ایفا میکند. در این میان، فعالیتهای این گروه در شبکههای اجتماعی بر چند محور عمده، متمرکز است.
یکی از محورهای فعالیت دیاسپورای افغان در شبکههای اجتماعی، حقوق بشر و حمایت از زنان و اقلیتها است.
دیاسپورای افغان، بهویژه در اروپا و آمریکای شمالی، بهطور فعال در زمینه دفاع از حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و دختران، فعالیت میکند. پس از تسلط طالبان در اوت ۲۰۲۱، سازمانها وابسته به دیاسپورا مانند Network of Afghan Diaspora Organisations in Europe (NADOE) و Afghan Diaspora Initiative (ADI) برنامههایی را برای حمایت از زنان و دختران افغان از طریق وبینارها، کارگاهها و کمپینهای آنلاین برگزار کردهاند.
حمایت از آموزش زنان، اعطای میکروگرنت به کارآفرینان زن و توزیع بستههای غذایی و بهداشتی برای خانوادههای تحت سرپرستی زنان از عمدهترین بخشهای فعالیت این گروه در این زمینه بوده است.
پستهایی در X نشان میدهد که کنفرانسهایی مانند «برابری و تنوع در افغانستان» در سال ۲۰۲۴ برگزار شده که تریبون را به نسل جوان دیاسپورا، بهویژه زنان داده تا صدای خود را به گوش سیاستمداران برسانند. این کنفرانسها نشاندهنده تغییر در رویکرد دیاسپورا از انحصار سیاسیون به مشارکت نسل جدید است.
کارزاری که به نظر میرسد بیتاثیر هم نبوده؛ زیرا در نشستهای سه گانه دوحه به رهبری سازمان ملل برای افغانستان نیز به جای بازیگران سنتی، این کنشگران اجتماعی و رسانهای جوان بودند که به نمایندگی از جامعه افغانستان، دعوت شدند؛ اگرچه نقش آنها نمادین، حاشیهای و فاقد اثرگذاری ملموس و مستقیم بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریها بود.
در این کارزارها پلتفرمهای توییتر/X و اینستاگرام برای کمپینهای آگاهیبخشی و فیسبوک و تلگرام برای هماهنگی و اطلاعرسانی مورد استفاده قرار میگیرند.
همچنین دیاسپورای افغان رسانههای مستقلی را برای بازتاب واقعیتهای افغانستان راهاندازی کردهاند. بهعنوان مثال، «تلویزیون دیار» که توسط روزنامهنگاران افغان در تبعید تأسیس شده، در نوامبر ۲۰۲۴ فعالیت خود را آغاز کرد. این رسانه با هدف پوشش مسائل سیاسی و اجتماعی افغانستان و ایجاد بستری برای گفتوگو در شبکههای اجتماعی فعال است.
تصور میشود که به دلیل فضای سنگین سانسور و خودسانسوری در داخل افغانستان، رسانههای اینترنتی یا ماهوارهای نقش مهمتری ایفا میکنند و مورد اقبال مخاطبان افغان قرار میگیرند و این یکی از مواردی است که فعالیتهای رسانهای از این دست را در کانون توجه قرار میدهد.
یوتیوب، توییتر و تلگرام، عمدهترین بسترهای فعالیت در این حوزه هستند.
افزون بر این، سازمانهایی مانند Afghanistan and Central Asian Association (ACAA) در بریتانیا و Danish Refugee Council (DRC) در اروپا خدماتی مانند آموزش زبان، مشاوره حقوقی، و حمایت روانی برای پناهندگان افغان ارائه میدهند. این سازمانها از شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی درباره خدمات خود، مانند کلاسهای زبان انگلیسی یا کارگاههای شغلی، استفاده میکنند.
برنامههای NADOE در بلژیک برای تازهواردان افغان یکی از نمونههایی است که در این زمینه در فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام اجرا میشود.
در این میان البته نباید فراموش کرد که کشورهای میزبان، به دلیل سیاستهای محافظهکارانه در قبال حاکمیت طالبان، مانع آزادی عمل رسانههای مخالف طالبان میشوند و این یکی از دلایل رویکردهای کمخطرتر و پرهیز از تولید محتوای چالشی با ماهیت سیاسی از سوی این رسانهها شده و فعالیتهای آنان را به ارائه خدمات ساده یا تولید برنامههای فرهنگی و آموزشی، محدود کرده است.
دیاسپورای افغان همچنین در فیسبوک، توییتر و تلگرام در زمینه ارسال حوالههای مالی و نقل و انتقال پول به افغانستان فعال است. بر اساس گزارش بانک جهانی، در سال ۲۰۱۹، حوالههای ارسالی به کشورهای کمدرآمد بیش از سه برابر کمکهای توسعهای جهانی بوده است. سازمانهایی مانند NADOE در پروژههایی مانند O-REMIT با IOM همکاری میکنند تا هزینههای حواله را کاهش دهند.
به دلیل عدم دسترسی طالبان به شبکه سوئیفت، نقل و انتقال پول از مسیرهای مورد اشاره، با اقبال گسترده روبهرو میشود و با توجه به سودآوری مالی این نوع فعالیتها، بخشی از برنامههای دیاسپورای افغان، معطوف به این نوع فعالیت بوده که البته از جانب دیگر، کشورهایی که نمیخواهند طالبان تحت فشار ناشی از کارزارهای مجازی و فعالیتهای آنلاین قرار بگیرند، ممکن است به طور غیرمستقیم از این شبکهها حمایت کنند.
حتی ممکن است سازمانهای تروریستی فعال در افغانستان نیز با استفاده از سیستمهای سنتی انتقال پول به سادگی به منابع مالی مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند و کمککنندگان خارجی آنان بتوانند از این مسیر، بدون ترس از رهگیری و شناسایی به گروههای مورد اشاره کمک کنند.
علاوه بر این، دیاسپورای افغان از شبکههای اجتماعی برای حفظ فرهنگ و هویت افغانستان استفاده میکنند. این شامل اشتراکگذاری ویدئوهای موسیقی، رقصهای سنتی، و غذاهای افغانی در پلتفرمهایی مانند تیکتاک و اینستاگرام است. سازمانهایی مانند Afghan Diaspora for Equality & Progress در آمریکا به آموزش نسل جدید فعالان اجتماعی Afghan-American برای حفظ هویت و مبارزه برای عدالت اجتماعی تمرکز دارند.
در این مورد، غذاهای سنتی یا داستانهای موفقیت مهاجران، در میان جوانان محبوب است.
تردیدی نیست که سیاستهای فرهنگی طالبان و محدودیتهای گستردهای که در زمینههای فرهنگ و هنر در افغانستان، ایجاد شده، مشوق فعالیتهای دیاسپورا در شبکههای اجتماعی شده است؛ اما همانطور که در بالا هم اشاره شد، به نفع طالبان و لابیگران آنان است که بخشی از انرژی و ظرفیت دیاسپورا را معطوف به مسایل کمتر چالشبرانگیز مانند رقص و موسیقی کنند تا از تاثیر کارزارهای سیاسی مجازی برای ایجاد تغییرات واقعی، کاسته شود. شاید به همین دلیل است که این نوع فعالیتها حتی در مواردی از سوی طالبان نیز نادیده گرفته میشود تا کنشگران، احساس آزادی و امنیت بیشتری کنند.
هشتگهای مرتبط با حقوق زنان، کمپینهای مهاجرتی، اخبار سیاسی و دیپلماتیک، فعالیتهای خیریه و بشردوستانه بخشی از عمدهترین ترندهای مورد علاقه دیاسپورای افغان در روزهای اخیر بوده است.
در این میان، فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب و تیکتاک به ترتیب، از محبوبترین پلتفرمهای دیاسپورای افغان محسوب میشود. برخی از این پلتفرمها مانند تلگرام و یوتیوب به دلیل عدم سانسور از سوی طالبان، بسترهای بهتری را برای تعامل میان دیاسپورا و افغانهای مقیم افغانستان فراهم میکنند و از عمومیت بیشتری برخوردار هستند. با این حال، تسلط طالبان به وضوح موجب سرخوردگی و کاهش فعالیت سیاسی دیاسپورا برای ایجاد تغییر در داخل کشور شده و به نوعی خودسانسوری ناشی از ترس یا ناامیدی در میان آنان دامن زده است. شاید به همین دلیل است که علیرغم راهاندازی کارزارهای بزرگی مانند هشتگ نسلکشی هزارهها را متوقف کنید با بیش از ۱۲ میلیون بار استفاده، این کمپینها عملا موجب ایجاد تغییری ملموس و قابل محاسبه در داخل افغانستان نشدهاند.
بیاعتمادی به رهبران سیاسی و قومی پیشین نیز یکی دیگر از دلایل فقدان اثرگذاری ملموس و مؤثر از سوی دیاسپورا بر افکار عمومی داخل افغانستان محسوب میشود. بسیاری از مردم افغانستان دیگر امیدی به تغییر ندارند و وضعیت تحقیرآمیز رهبران پیشین در تبعید نیز به این احساس دامن زده و آن را تقویت کرده است.
به این ترتیب، طالبان مجبور نیستند بر شبکههای اجتماعی، محدودیتهایی را وضع کنند که در نتیجه آن، مردم ساکن افغانستان و دیاسپورا به همدیگر نزدیکتر شوند و راههای دیگری را برای ایجاد تغییر و مقابله با وضعیت حاکم، جستوجو کنند.