به گزارش ایراف، اندیشکده Responsible Statecraft در تحلیل تازه خود نوشت که محیطزیست افغانستان دچار ویرانی عمیقی شده و پیامدهای آن برای مردم کشور بسیار سنگین است. از منابع آب آلوده گرفته تا زمینهای بایر، طبیعت نیز یکی دیگر از قربانیان این جنگهاست، و در این میان، آسیبپذیرترین قشرها بیشترین فشار را متحمل میشوند.
این تحلیل بیان میدارد که هر جنگ در تاریخ معاصر افغانستان، ردپایی از تخریب زیستمحیطی بر جای گذاشته که سالها پس از خاموش شدن آخرین گلولهها نیز باقی میماند. استفاده از مواد شیمیایی حاوی اورانیوم ضعیفشده، زبالههای رادیواکتیو به جا گذاشته است. تخریب شبکههای آبیاری، کشاورزی را فلج کرده است. بیماریهای تنفسی و افزایش میزان سرطان که با این مواد خطرناک مرتبطاند، تازه در حال آشکار شدن هستند. حتی در سال ۲۰۱۷، گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد بسیاری از افغانها آلودگیهای شیمیایی را تهدیدی جدیتر از طالبان میدانند. تمام طرفهای درگیر جنگ، در قبال این ویرانی مسئول هستند.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان، میگوید تخریب محیطزیست ناشی از جنگ، یک مسئله حقوق بشری است که عمدتاً نادیده گرفته شده و باید در کانون توجه قرار گیرد. او خواهان ایجاد سازوکارهایی برای تحقق عدالت انتقالی، از جمله پرداخت غرامت به جوامع آسیبدیده شده است.
او میافزاید: «آب، خاک و هوای افغانستان به دلیل دههها انفجار و وجود مواد منفجره پاکسازینشده، آلوده شدهاند. این موضوع به ویژه بر سلامت کودکان تأثیر گذاشته و همه طرفها مسئول هستند.»
در سوئد، دکتر هارون رحیمی، پژوهشگر مؤسسه راول والنبری، همراه با دکتر مارکوس اورلانا، گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه سموم و حقوق بشر، در حال تهیه گزارشی برای ارائه به مجمع عمومی سازمان ملل هستند. در ماه فوریه، آنها به همراه مؤسسه حقوق محیطزیستی در واشنگتن، وبیناری برگزار کردند تا این بحران را به کانون گفتمان جهانی درباره افغانستان بدل سازند.
رحیمی میگوید: «حقوق بینالملل راههای محدودی برای پاسخگو ساختن دولتهای قدرتمند ارائه میدهد، و دادگاههای داخلی نیز اغلب با چالش مصونیت حاکمیتی مواجهاند. دولتهایی که به نقضهای جدی متهماند، معمولاً با کمکهای بشردوستانه، به شکل نمادین از پذیرش مسئولیت واقعی شانه خالی میکنند. راهکار واقعی ما پیگیری قضایی راهبردی و تکیه بر حاکمیت قانون در برخی کشورهاست، اما این مسیر نیازمند زمینهسازی از طریق مطالعات علمی و تلاشهای حقوقی جدی است.»
ریشههای بحران
بحران محیطزیستی افغانستان ریشهای فراتر از تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹ دارد. پیش از آن نیز، مداخلات استعماری و رقابتهای جنگ سرد آسیبهای زیستمحیطی گستردهای به کشور وارد کرده بود. در آخرین جنگ بریتانیا با افغانستان، نیروی هوایی هند بریتانیا، کابل و ننگرهار را بمباران کرد، حملاتی که ردپایی اکولوژیک و اجتماعی عمیق بر جای گذاشتند. در دوران جنگ سرد، آمریکا و شوروی هر دو در تلاش برای صنعتیسازی کشاورزی افغانستان بودند که نتایجی فاجعهبار در پی داشت.
تا اوایل دهه ۱۹۸۰، نزدیک به ۴.۳ میلیون افغان به پاکستان و ایران پناهنده شدند. روستاها خالی شدند و زمینهای حاصلخیز رها گردیدند. مهاجرتها، الگوهای سنتی استفاده از زمین را مختل ساخت. در ادامه جنگ داخلی مجاهدین، بهویژه در کابل در دهه ۹۰، زیرساختهای شهری به شدت آسیب دید. جنگلها برای تأمین سوخت گرمایشی نابود شدند و شبکههای آبرسانی از کار افتادند.
در دهه ۱۹۷۰، افغانستان پوشش جنگلی قابلتوجهی داشت، اما اکنون تنها ۲ درصد از آن باقی مانده است. جنگ، فقر و قاچاق چوب توسط شورشیان و جنگسالاران، روند جنگلزدایی را تسریع کرده است. نتیجه آن فرسایش خاک، بیابانزایی و جاری شدن سیلابها بوده است.
زهر جنگ در زندگی مردم
بحران آب در افغانستان صرفاً مسئله کمبود نیست، مسئله آلودگی از همه مهمتر است. بمبارانها و عملیاتهای نظامی صنعتی، مواد شیمیایی خطرناکی را وارد رودخانهها و منابع آب زیرزمینی کردهاند. در جنگ جلالآباد در سال ۱۹۸۹، دولت نجیبالله از موشکهای اسکاد ساخت شوروی استفاده کرد که اثرات سمی آن هنوز باقی است. طالبان نیز در بمبگذاریهای انتحاری از مواد شیمیایی سمی استفاده کردهاند. در مناطق شهری، فروپاشی نظامهای بهداشتی، آبهای آشامیدنی را آلوده کرده و بیماریهای واگیر از آب را گسترش داده است.