بدخشان هفته گذشته شاهد اعتراضاتی دیگر علیه طالبان بود. یک منبع محلی به ایراف درمورد این اعتراضات گفت که «این بار طالبان به بهانه از بین بردن کشتزارهای تریاک به ارگو حمله کردند و باز هم مردم را کتک زدند و چادرهایشان را خراب کردند. آنها وسایل نقلیه مردم را تخریب و سرنشینان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. این اقدامات باعث شد که مردم دوباره اعتراض کنند و از طریق بلندگوی محلی مسجد جامع، علیه طالبان فریاد برآورند.» این منبع همچنین افزوده است که «پس از این اعتراض، گروههای ویژه طالبان، از جمله واحد واکنش سریع، به ارگو اعزام شدند و بیش از ده نفر را بازداشت کردند. اگرچه تعدادی از بازداشتشدگان آزاد شدهاند، اما تا کنون پنج نفر همچنان در بازداشت طالبان به سر میبرند. احتمال دارد که مردم در صورت عدم آزادی زندانیانشان، بار دیگر دست به اعتراض بزنند.»
از زمان بازگشت طالبان به قدرت، بدخشان به مرکز اعتراضات علیه این گروه تبدیل شده است. در طول سال گذشته، این منطقه شاهد اعتراضات متعددی در مخالفت با سیاستهای طالبان بوده است.ریشه این اعتراضات به اردیبهشت ماه سال گذشته بازمیگردد، زمانی که اعتراضات خودجوشی در پی کشته شدن دو غیرنظامی توسط طالبان در شهرستان درایم ولایت بدخشان آغاز شد. این اعتراضات سپس به ولسوالی ارگو گسترش یافت و معترضان شعارهایی همچون «مرگ بر طالبان» و «مرگ بر امارت اسلامی» سر دادند.
طالبان در واکنش به این اعتراضات، آنها را ناشی از اقدامات این گروه علیه کشت خشخاش دانستند. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در بیانیهای به تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ (مطابق با ۴ مه ۲۰۲۴) اظهار داشت: «متأسفانه مواردی رخ داده است که متخلفان سعی در حمله به نیروهای امنیتی درگیر در مبارزه با کشت خشخاش داشتهاند که منجر به وقایع غمانگیزی شده است.»با این حال، مردم محلی روایت متفاوتی دارند و ضمن محکوم کردن تخریب مزارعشان، این گروه را به اعمال سیاستهای قومی متهم میکنند.
قانون یا سلیقه؟
در تاریخ ۲۲ آوریل، طالبان قوانین جدیدی را اعلام کرد که بر اساس آن کشت هرگونه خشخاش در سراسر کشور ممنوع شد و به این ترتیب، عرضه خشخاش به طور چشمگیری کاهش یافت. در ادامه این سیاست، طالبان در اوایل ماه مه، اجرای آن را در استان بدخشان افغانستان، که میزبان برخی از وسیعترین مزارع خشخاش این کشور است، آغاز کرد. این اقدام، موجی از اعتراضات پیوسته را در سراسر استان برانگیخت و کشاورزان و ساکنان محلی برای یک هفته متوالی، مخالفت خود را با حکومت طالبان ابراز کردند. علاوه بر نگرانی از بین رفتن مزارع خشخاش، ساکنان محلی استدلال کردند که رویکردهای پشتونمحور طالبان، زمینه آزار و اذیت سایر اقوام افغانستان را فراهم کرده است. اگرچه طالبان این اقدامات را اجرای قانون منع کشت خشخاش عنوان کردند، اما مردم محلی، رفتارهای تبعیضآمیز و قومگرایانه طالبان را دلیل اصلی اعتراضات خود میدانند.
تحرکات اعتراضی در بدخشان به سرعت باعث بروز اختلافات داخلی در رهبری طالبان شده است. به طوری که در یازدهم مه، اعضای غیرپشتون طالبان تهدید کردند در صورت ادامه اقدامات تبعیضآمیز درون این گروه، دست به شورش خواهند زد. همچنین، چهرههای سیاسی مخالف طالبان نیز ضمن محکوم کردن این اقدامات، آن را در راستای سیاستهای قومگرایانه طالبان ارزیابی کردند. بدین ترتیب، بار دیگر مسئله سیاست قوممحور طالبان و اهمیت ویژه بدخشان برای این گروه برجسته شد.
سیاست دستچین شده طالبان؟
اگرچه در نگاه نخست، بازگشت مجدد طالبان به قدرت، تسلط آسان این گروه بر سراسر افغانستان را تداعی میکرد، اما ریشه این پیروزی در واقع در سیاست چندقومیتی کردن چهره طالبان و گسترش دامنه نفوذ از جنوب به دیگر مناطق افغانستان، به ویژه شمال، نهفته بود. طالبان پس از تجدید قوا در سالهای پس از ۲۰۰۳ دریافت که برای موفقیت، جنبش خود را باید ملی، چندقومیتی و فراتر از خاستگاه سنتی جنوبی نشان دهد. این درک منجر به جذب نیروهای غیرپشتون و حتی یافتن همپیمانانی از میان دیگر مذاهب شد. به عنوان نمونه، مهدی هزاره، فرمانده جوان شیعه طالبان، از نخستین کسانی بود که در ولایت سرپل، برخلاف تضاد مذهبی، به دعوت طالبان پاسخ مثبت داد.
با این حال، پس از تثبیت قدرت طالبان، فرماندهانی که زمینه نفوذ این گروه در شمال و دیگر مناطق را فراهم کرده بودند، به تدریج از دایره قدرت کنار زده شدند. این اقدام، طالبان را در معرض اتهام سیاست تصفیه قومی و گزینش انحصاری قرار داد. به باور منتقدان و با توجه به تحولات پس از اوت ۲۰۲۱ در شمال، این سیاست طالبان تقویت شد. منتقدان معتقدند که طالبان پس از به دست گرفتن قدرت، همتایان غیرپشتون خود، به ویژه در شمال، از جمله در بدخشان، را حذف و به حاشیه راندهاند.
ناظران بر این باورند که هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، از غیرپشتونهای حاضر در صفوف این گروه بیم دارد. از همین رو، او سیاستهای حسابشدهای را برای حذف غیرپشتونها به اجرا گذاشته است. او این سیاستها را با کمک فردی به نام ملامحمد یوسف، مشهور به حاجی وفا و والی بلخ، پیش میبرد. به نوعی، میتوان او را «سایه امیر برای طالبان» در شمال افغانستان دانست که هدفش خلع سلاح فرماندهان تاجیک و ازبک در صفوف طالبان است. حاجی وفا که جانشین داوود مزمل شده است، نظارت و دامنه اختیاراتش در شمال به حدی است که والیهای ولایتهای سمنگان، جوزجان، سرپل و فاریاب به او گزارش میدهند و او نیز جز به هبتالله آخوندزاده به کسی دیگر پاسخگو نیست.
بدخشان و درگیری تاریخی با طالبان
فرماندهان تاجیکتبار طالبان در این منطقه، به گفته تحلیلگران، با وجود نقش محوریشان در پیروزی طالبان، اکنون به تدریج از صحنه کنار گذاشته میشوند. این در حالی است که بدخشان همواره منطقهای مهم، چالشبرانگیز و با مدیریتی دشوار برای طالبان بوده است. در دور نخست حکومت طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، بدخشان از معدود ولایاتی بود که طالبان نتوانست آن را به تصرف و کنترل خود درآورد. همچنین، در جریان جنگهای داخلی، این منطقه از تسلط طالبان مصون ماند. بدخشان به دلیل اینکه خاستگاه نیروهای مخالف طالبان، موسوم به ائتلاف شمال، بود، همواره به عنوان یکی از کانونهای رقابت با طالبان شناخته میشد؛ جایی که مخالفت با طالبان یک اصل و عرف به شمار میرفت.
اما بعدها، این منطقه به جامعه هدف طالبان برای نفوذ تبدیل شد. بر اساس گزارشها، از سال ۲۰۱۵ به بعد، این منطقه شاهد افزایش حضور طالبان به منظور سربازگیری بود. با این وجود، اکنون بدخشان به کانون دردسرساز برای حکومت سرپرست طالبان بدل شده و به نقش پیشین خود بازگشته است؛ جایی که علاوه بر سابقه خصومت با طالبان، به دلیل حضور گروهها و جریانهای مخالف، ظرفیت به چالش کشیدن این گروه را دارد.
بدخشان و کشت مواد مخدر
علاوه بر این، مسئله مهم دیگری که طالبان باید در مورد این منطقه در نظر بگیرد، کشت تریاک و نحوه مقابله با ذینفعان منطقهای آن است. طالبان مدعی است که اعتراضات اخیر ساکنان بدخشان بر سر موضوع مواد مخدر بوده است. باید توجه داشت که کشت تریاک برای سالهای متمادی شالوده اقتصاد روستایی این منطقه را تشکیل داده است؛ تا جایی که این امر بر تحولات سیاسی آن نیز تأثیرگذار بوده است.
از سوی دیگر، موقعیت ژئوپلتیکی بدخشان نقش بسزایی در تجارت و قاچاق مواد مخدر ایفا کرده است. به طوری که خود طالبان در دوران شورش، پایگاههایی را برای قاچاق و تأمین مالی خود ایجاد کرده بودند. حذف این محصول که اقتصاد مردم و بازیهای سیاسی منطقه به آن گره خورده است، بدون ارائه جایگزینهای مناسب، طبیعتاً چالش بزرگی برای طالبان خواهد بود. برخلاف دیگر نقاط افغانستان، ریشهکن کردن کشت تریاک از این منطقه به آسانی میسر نخواهد شد.
در نهایت، باید گفت که تداوم این اعتراضات و مدیریت آن صرفاً از طریق بازداشت و سرکوب – آنگونه که منابع محلی گزارش میدهند – راه به جایی نخواهد برد. این اعتراضات، با توجه به بستر جغرافیایی بدخشان، این ظرفیت را دارد که به عاملی تحریککننده برای طیفی از بازیگران تبدیل شود؛ از فرماندهان غیرپشتون طالبان که از قدرت کنار زده شده و اکنون سکوت اختیار کردهاند، گرفته تا دیگر گروههای ناراضی و نیروهای مخالف طالبان، مانند داعش.
همانگونه که پیداست، تداوم احساسات ضدطالبانی در بدخشان، چالشهای چندگانهای را پیش روی حکومت طالبان به عنوان یک بازیگر دولتی برجسته قرار داده است. به عبارت دیگر، میتوان بدخشان را آتشی زیر خاکستر برای موجودیت طالبان تلقی کرد.
الآن در کرمانشاه کلی خشخاش تریاک کاشته اند
کرمانشاه جای افغانستان را گرفته است