چشم‌انداز مبهم یک بحران پایدار؛ شناسایی حکومت طالبان راه حل نیست

ابهامات ابتکارات بین المللی برای شناسایی حکومت طالبان

پس از گذشت چهار سال از حکومت طالبان، نه تنها چشم‌انداز روشنی برای تغییر رویکرد این گروه در حکمرانی دیده نمی‌شود، بلکه محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی اعمال‌شده بر مردم افغانستان، به‌ویژه زنان و اقلیت‌های مذهبی و قومی، تشدید یافته است. همزمان، تلاش‌های برخی نهادهای افغان و بین‌المللی برای شناسایی طالبان افزایش یافته است. این تناقض، این پرسش اساسی را در ذهن بسیاری از مردم افغانستان و افکار عمومی جهانی ایجاد کرده است که علت این تمایل روزافزون جامعه جهانی به گفتگو با طالبان چیست و این تلاش‌ها به چه سرانجامی خواهد رسید؟ از سوی دیگر، در شرایطی که طالبان عملاً هیچ توجهی به خواسته‌های مردم، جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و گروه‌های اپوزیسیون نشان نمی‌دهد، شناسایی این گروه از سوی دولت‌ها، به‌ویژه قدرت‌های بزرگ، چه معنایی خواهد داشت و چه پیامدهایی برای آینده مردم افغانستان در پی خواهد داشت؟

وضعیت کنونی افغانستان تحت کنترل طالبان

طالبان هنوز با واقعیت‌های حکمرانی در افغانستان روبرو نشده است. در چهار سال گذشته، کمک‌های بین‌المللی به افغانستان ادامه داشته، هرچند میزان آن کاهش یافته است. ایالات متحده، روسیه و چین با طالبان مماشات کرده‌اند و علی‌رغم مخالفت طالبان با خواسته‌های جامعه جهانی، فشار قابل توجهی بر این گروه اعمال نشده است.

در سطح داخلی، وضعیت حقوق بشر وخیم‌تر شده است. دستورات رهبری طالبان علیه زنان روز به روز افزایش می‌یابد و زنان هر روز بیش از پیش از عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی عقب رانده می‌شوند. دختران همچنان از تحصیل محروم هستند و محدودیت‌های آموزشی در طول چهار سال گذشته افزایش یافته است. اقتصاد افغانستان، به‌ویژه با کاهش کمک‌ها، آسیب‌پذیرتر شده است و نگرانی‌های فزاینده مردم افغانستان از آینده اقتصادی و سیاسی مشهود است که این امر منجر به تشدید مهاجرت افغان‌ها از یک سو و اخراج آن‌ها از کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان از سوی دیگر شده است. تمامی این موارد، بحران حکمرانی طالبان را به وضوح نشان می‌دهد.

پاسخ مردم، جامعه جهانی و اپوزیسیون به وضعیت کنونی

یکی از مهم‌ترین مسائل در مواجهه با وضعیت و بحران کنونی افغانستان، مواضع متضاد و پارادوکسیکال دولت‌های همسایه، قدرت‌های بزرگ، اپوزیسیون سیاسی و جامعه مدنی در قبال طالبان است. این وضعیت، زمینه را برای تداوم حکومت طالبان و بی‌توجهی آن‌ها به خواسته‌های جامعه جهانی و مردم افغانستان فراهم کرده است. برای نمونه، قدرت‌های بزرگ، حکمرانی طالبان را بیشتر یک مسئله داخلی تلقی می‌کنند تا موضوعی مرتبط با حقوق بشر. به جز فشارهای سازمان ملل و برخی دولت‌های غربی مانند کانادا و فرانسه، سایر دولت‌های غربی و قدرت‌های بزرگ عملاً علاقه‌ای به پافشاری بر این موضوعات در گفتگو با طالبان نشان نمی‌دهند و اولویت‌های امنیتی برای آن‌ها مهم‌تر به نظر می‌رسد.

به عنوان مثال، می‌توان درک کرد که تجربه ناموفق تلاش آمریکا در افغانستان، تجربه ناکام شوروی در این کشور و رویکرد خاص حقوق بشری چین در مسائل جهانی، مسیر را برای تداوم سیاست‌های داخلی طالبان هموار کرده است. بنابراین، قدرت‌های بزرگ به جای تلاش برای تغییر اولویت‌های خود در افغانستان، ترجیح می‌دهند با واقعیت طالبان در این کشور کنار آمده و از طریق دیپلماتیک، مطالبات حداقلی خود را در حوزه امنیتی از افغانستان برآورده سازند. از سوی دیگر، کشورهای همسایه افغانستان، هرچند نگرانی‌های امنیتی از طالبان دارند، اما درک آن‌ها این است که بدیل طالبان در افغانستان به لحاظ امنیتی تفاوت چندانی با وضعیت فعلی نخواهد داشت و از طرفی، اولویت‌های اقتصادی نیز آن‌ها را مجبور می‌سازد تا از نزدیک با طالبان همکاری کنند.

پیشنهاد:  امرالله صالح: دهلی به مخالفان طالبان روادید نمی‌دهد

مردم افغانستان که از سال‌ها جنگ خسته بودند، در ابتدا با بازگشت طالبان به قدرت امیدوار بودند که این گروه ضمن تأمین امنیت، از حمایت‌های جامعه جهانی نیز برخوردار شود و حداقل تغییری منفی در زندگی آن‌ها رخ ندهد. در طول چهار سال گذشته، با وجود مشکلات اقتصادی و تداوم نسبی حمایت جامعه جهانی، مردم همچنان امیدوار بودند که شرایط از این بدتر نشود. اما اکنون، با کاهش چشمگیر کمک‌ها و برنامه طالبان برای اخراج دسته‌جمعی و کاهش کارمندان دولتی، سایه فقر را به شدت بر سر خود احساس می‌کنند. خشکسالی‌های اخیر نیز بخش عمده‌ای از مردم افغانستان، که عمدتاً روستایی هستند، را تحت تأثیر قرار داده و آن‌ها را بیش از هر زمان دیگری برای تغییر وضعیت آماده کرده است.

با این حال، در مقابل، به نظر می‌رسد انرژی اپوزیسیون سیاسی و نظامی و جامعه مدنی در تبعید رو به تحلیل رفتن است. این پارادوکس، جامعه جهانی، به‌ویژه سازمان ملل متحد، و اپوزیسیون سیاسی افغانستان را ناگزیر به عقب‌نشینی از برخی خواسته‌ها و مطالبات اولیه خود کرده و آن‌ها را به سمت طرحی به نام موزاییک با محوریت سازمان ملل سوق داده است تا چارچوبی برای تعامل با طالبان بیابند.

پیامدهای شناسایی رسمی طالبان

اگرچه هنوز سخن از شناسایی رسمی طالبان زود است، اما تغییرات در حکومت آمریکا و کمرنگ شدن نقش سازمان ملل متحد، در کنار تداوم بحران‌های سیاسی، امنیتی و بشری در اوکراین، فلسطین و شمال آفریقا، بخش قابل توجهی از انرژی گروه‌های سیاسی و جامعه مدنی افغانستان را به سمت تمایل به مذاکره با طالبان سوق داده است. این در حالی است که در چهار سال گذشته، اساساً نهادهای سیاسی و جامعه مدنی با حضور طالبان در پلتفرم‌های بین‌المللی مخالف بوده‌اند. اکنون نیز، اگرچه کماکان مباحث حقوق بشری به عنوان یکی از مطالبات جدی برای تعامل با طالبان مطرح می‌شود، اما عملاً مانعی برای آغاز مذاکرات و گفتگو یا پیش‌شرط محسوب نمی‌گردد.

با این حال، حرکت به سمت شناسایی طالبان چند مرحله دارد که جامعه جهانی با احتیاط به سوی آن گام برمی‌دارد:

پیشنهاد:  خیانت به متحدان سابق؛ آمریکا چگونه پناهجویان افغان را تنها گذاشت؟

نخست، تعامل دوجانبه کشورها، به‌ویژه کشورهای همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای، چین، روسیه و برخی کشورهای عربی اقدامات اولیه را انجام داده و صرفاً به صورت رسمی منتظر اقدام سایر کشورها و سازمان ملل متحد هستند.

دوم، ایالات متحده و برخی کشورهای غربی، وضعیت کنونی را مناسب‌ترین وضعیت برای تعریف وضعیت افغانستان می‌دانند و نیازی به اقدام جدیدی نمی‌بینند؛ اقدام آن‌ها متناسب با اقدام بازیگران رقیب مانند روسیه و چین در تعامل با طالبان است.

سوم، برخی کشورهای عربی و مسلمان تلاش دارند تا طالبان را در عرصه‌های غیرحساس مانند مسائل اقتصادی، امنیتی و سیاسی وارد تعامل با غرب نموده و یک استراتژی سه مرحله‌ای را در پیش گیرند که گام به گام شرایط را برای شناسایی رسمی طالبان مهیا می‌سازد.

با این حال شناسایی احتمالا مراحل ذیل را دنبال خواهد نمود؛

حرکت به سوی شناسایی رسمی طالبان روندی تدریجی، پیچیده و مرحله‌مند است که می‌توان آن را در سه مرحله کلی زیر خلاصه کرد:

الف. تعامل دوجانبه غیررسمی:

کشورهایی نظیر چین، روسیه، قطر، امارات متحده عربی و حتی ایران، تعاملات غیررسمی خود را با طالبان آغاز کرده‌اند که عمدتاً بر حوزه‌های امنیتی، مرزی، اقتصادی و مبادلات تجاری متمرکز است. این اقدامات شامل بازگشایی سفارتخانه‌ها، برگزاری نشست‌های امنیتی و انعقاد توافق‌نامه‌های محدود اقتصادی می‌شود. اگرچه این تعاملات به منزله شناسایی رسمی نیست، اما به عنوان گامی نخست در راستای مشروعیت‌بخشی به طالبان تلقی می‌گردد.

ب. حضور تدریجی در محافل بین‌المللی:

دعوت از طالبان برای شرکت در نشست‌هایی نظیر مذاکرات مسکو و دوحه، و حضور آن‌ها در مجامع غیررسمی، به یک روند رو به رشد تبدیل شده است. برخی کشورها تلاش می‌کنند تا طالبان را در موضوعات غیرحساسی مانند مدیریت بلایای طبیعی، مبارزه با مواد مخدر و مهاجرت، وارد گفتگو و همکاری با نهادهای بین‌المللی کنند. این راهبرد گام به گام می‌تواند زمینه را برای تعاملات گسترده‌تر در آینده فراهم سازد.

ج. شناسایی مشروط:

برخی کشورها و نهادهای بین‌المللی در حال تدوین چارچوبی هستند که بر اساس آن، شناسایی مشروط طالبان در ازای انجام اصلاحاتی نظیر کاهش محدودیت‌ها بر زنان، تضمین حقوق اقلیت‌ها و جلوگیری از استفاده تروریستی از خاک افغانستان صورت پذیرد. در این سناریو، تحریم‌ها کاهش یافته، دارایی‌های مسدود شده آزاد و کمک‌های توسعه‌ای از سر گرفته خواهد شد. با این حال، تحقق چنین فرآیندی مستلزم نظارت دقیق و تعیین شروط شفاف است.

اما نتایج و پیامد این روند چیست؟

طالبان از هر اقدامی که به شناسایی این گروه به عنوان قدرت مرکزی افغانستان منجر شود، استقبال خواهد کرد و اکنون به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد و بازیگران دولتی ذی‌نفع در این زمینه به طالبان نزدیک شده‌اند.

موضوعات امنیتی و اقتصادی مشترکی برای گفتگو وجود دارد، مانند کمیسیون اقتصادی و مبارزه با مواد مخدر، که زمینه را برای تعامل و گفتگو فراهم می‌سازد.

پیشنهاد:  چین با 29 میلیارد وام به بزرگترین طلبکار پاکستان تبدیل شد

در صورت پیشرفت این روند، سازمان ملل متحد دولت‌ها را تشویق خواهد کرد تا در ازای اقدامات غیرحساس و پیشرفت در مسیر توسعه روابط، گام‌های بعدی را برای شناسایی طالبان بردارند.

انتظار می‌رود که در پی شناسایی طالبان، دو مسیر دنبال شود:

نخست، طالبان با جامعه مدنی و سیاسی افغانستان وارد گفتگو شده و بر اساس سازوکاری که مشخص خواهند کرد، زمینه بازگشت برخی از احزاب و گروه‌های سیاسی فراهم گردد.

در مقابل، حمایت و تعهدات مالی برای پشتیبانی از طالبان فراهم شده و تحریم‌های بین‌المللی رفع و زمینه برای بازگرداندن منابع منجمد شده افغانستان به بانک مرکزی این کشور مهیا شود.

نتیجه گیری

تلاش‌ها برای تعامل با طالبان، که پیش از روی کار آمدن این گروه با توافق دوحه میان آمریکا و طالبان آغاز شده بود، مدتی زمان برد تا امارت طالبان پس از سقوط جمهوریت بتواند خود را به عنوان واقعیت جدید سیاسی در صحنه بین‌المللی تثبیت کند. بعید به نظر می‌رسد تغییر عمده‌ای در سیاست طالبان در مورد زنان و اقلیت‌های قومی و زبانی ایجاد شود؛ هرچند طالبان روزنه‌های محدودی برای تنفس باز خواهند کرد، اما تداوم آن قابل اعتماد نیست.

با این حال، جامعه جهانی امیدوار است تلاش برای گفتگو با طالبان منجر به تقویت بخش‌های مایل به تعامل این گروه با جهان شود و علاقه و تلاش گروه‌های دیاسپورا و جامعه مدنی به تقویت این بخش از طالبان بینجامد و در میان‌مدت و درازمدت به تغییر وضعیت افغانستان کمک کند. اما همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد، فشار اقتصادی بر مردم و عدم پذیرش مسئولیت از سوی طالبان از یک سو، و شکاف‌های سیاسی درون طالبان و ظهور نیروهای سیاسی جدید در افغانستان در میان‌مدت و بلندمدت، زمینه تحولات سیاسی را به‌صورت ناگهانی یا تدریجی فراهم خواهد ساخت. در هر صورت، لازمه تغییر تلاش‌هایی است که سازمان ملل متحد هر از گاهی با عناوین مختلف از گفتگوهای دوحه تا طرح موزاییک دنبال می‌کند تا کماکان موضوع افغانستان انرژی لازم را از طرف بازیگران ذی‌نفع، از طالبان گرفته تا نیروهای سیاسی مخالف، زنان، جامعه مدنی و بازیگران دولتی دخیل در مسئله افغانستان، به خود جذب نماید.

در نهایت، شناسایی طالبان بدون اصلاحات واقعی نه‌تنها مشکلات داخلی افغانستان را حل نخواهد کرد، بلکه ممکن است به بی‌ثباتی بیشتر در منطقه نیز منجر شود. اگر تعامل با طالبان قرار است بخشی از راه‌حل باشد، باید از موضع قدرت، با شرط‌گذاری و نظارت صورت گیرد نه از روی ضعف، ناامیدی یا خستگی دیپلماتیک. این در حالی است که تداوم تنش‌های بین‌المللی امکان فشار بیشتر بر طالبان را عملاً سلب کرده است و در این وضعیت، هر ابتکاری برای شناسایی طالبان کمکی به حل بحران افغانستان نخواهد کرد.

 

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=61810
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x