به گزارش ایراف، شماری از فعالان رسانه ای افغانستان به بیان تجربیات و فهم خود از روز جهانی آزادی مطبوعات، چالش ها، موانع و چشم انداز آزادی رسانه ها در افغانستان پرداخته اند.
آزادی بیان نامتناسب با اعتقادات مردم
حسینی مدنی، مدیرمسئول خبرگزاری جمهور در گفتگو با ایراف میگوید که دوره جمهوریت دوره نسبتا طلایی برای آزادی بیان بود اما طبعا مشکلات خود را داشت بعضا این آزادی بیان متناسب با هنجارهای اجتماعی اعتقادی مردم افغانستان نبود.
وی در این خصوص می افزاید: انتقادهای زیادی به برنامه هایی که در رسانه های تصویری منتشر می شد وارد بود، چرا که مطابق با فرهنگ، مطالبات و اعتقادات مردم افغانستان نبود.
اما نکته مثبت در این مورد این بود که رسانه های زیادی با تفکر متکثر ایجاد شد و بالاخره هر رسانه می توانست آزادانه دیدگاه های خود را بر اساس سیاست ها و خط مشی حامیان مالی و بعضا بین المللی خود مطرح کند و ده ها هزار نفر از جوانان چه زنان و چه مردان در این حوزه مشغول آگاهی دهی و اطلاع رسانی شدند.
حسینی مدنی درباره تجربه شخصی خود پس از تحولات ۱۴۰۰ در افغانستان می گوید: چون شخص من بارها توسط وزارت فرهنگ طالبان و ریاست نظارت بر کار رسانه ها و بخش استخبارات طالبان احضار و مورد بازجویی قرار گرفتم و این محدودیت و فشارها غیر قابل مقایسه با دوره جمهوری بود، به نحوی که ما نهایتاً مجبور شدیم که دفتر خبرگزاری جمهور در کابل و برخی ولایت ها که فعال بود را مسدود کنیم.
وی در خصوص چشم انداز و دورنمای مطبوعات و رسانه و آزادی بیان در افغانستان می گوید که در این مورد زیاد خوشبین نیستم؛ اگر این مسیر ادامه پیدا بکند طبعا ما شاهد مرگ گسترده رسانه و سرکوب بی سابقه آزادی بیان در افغانستان خواهیم بود.
فرصتی برای مرور آرزوهای بربادرفته
سید زکریا راحل موسوی، دیگر فعال رسانه ای افغانستان اظهار میدارد که روز جهانی مطبوعات برای خبرنگاران و رسانهگران افغانستانی، نهتنها یک مناسبت نمادین، بلکه فرصتی تلخ و تأملبرانگیز برای مرور سالها تلاش، مبارزه، ناکامی و آرزوهای بربادرفته است.
وی اذعان می کند که در گذشته، بهویژه در دوران پس از ۲۰۰۱ میلادی، آزادی بیان به عنوان یکی از دستاوردهای مهم و محوری افغانستان نوین شناخته میشد.
به مدد چشمانداز امیدبخشی که از ناحیه تحولات گسترده ساختاری در افغانستان به میان آمد و در پی آن، رسانهها رشد چشمگیری کردند و روزنامهها، رادیوها، تلویزیونها و خبرگزاریهای زیادی وارد میدان نبرد نرم شدند، تصور میشد که افقی بسیار باز و برکتخیز فراروی نسل جدید و جوان افغانستان گشوده شده است.
راحل موسوی درباره تجربه شخصی از آزادی مطبوعات در افغانستان اظهار میکند که تجریه وی آمیزهای از امید و سرخوردگی است: از یکسو فرصتهایی ارجمند برای شکلگیری یک تحول ساختاری فرهنگی بیپیشینه با پشتوانه قوانین نسبتاً مدرن مثل «قانون دسترسی به اطلاعات» ـ که در حد یک متن فاخر و جامع حقوقی، ارج و اعتبار بالایی داشت ـ؛ فراهم شده بود، اما از سوی دیگر، موانعی عظیم بر سر راه کار رسانهای وجود داشت که مطبوعات را از پیمودن مسیر سنگلاخی بازآفرینی فرهنگ سیاسی ـ اجتماعی مبتنی بر خرد و آگاهی، باز میداشت.
وی در پاسخ به سوال آیا دوران جمهوریت دوره طلایی آزادی مطبوعات در افغانستان بود می گوید: نسبت به دورههای پیشین و کنونی و البته با اغماض بسیار ناظر بر کمیت رسانهها، میتوان گفت دوران جمهوریت «دوره طلایی» آزادی مطبوعات در افغانستان بود.
دورانی که طلایی نبود
ارشاد احراری، خبرنگار افغان نیز در این خصوص می گوید که روز جهانی مطبوعات برای ما یادآور خاطرات خیلی خوشایندی نیست، زیرا مطبوعات افغانستان از گذشته تاکنون در حاکمیت های مختلف دچار چالش های متعددی بودند.
وی می افزاید که پس از تغییر و تحولات افغانستان در سالهای اخیر و روی کار آمدن گروه طالبان، مسئولین در سفارت افغانستان و در بخش کنسولی در دسترس نیستند و یا حاضر به مصاحبه نمی شوند و رسانه ها در ایران در این مورد دچار مشکل هستند.
احراری اظهار می کند که طبق تجربهی سالهای کاری همیشه سعی کرده است با اهرم فشار رسانهای به اهدافی که در خصوص احقاق حق مردم دارد برسد.
او در پاسخ به این سوال که آیا دوران جمهوریت دوران طلایی آزادی مطبوعات در افغانستان بوده یا خیر می گوید: دوران جمهوریت هم مشکلات خودش را داشت و گاهی مطبوعات و رسانههای ما از آن طرف بام افتادند و سوء استفاده شد از آزادی. به نظر من دوران طلایی نبود، فضا باز بود اما عدم نظارت فنی و عدم نظارت خاص بر خیلی از رسانهها و مطبوعات باعث ضرر به جامعه شد.