اسحاق دار، معاون نخستوزیر و وزیرخارجه پاکستان روز گذشته، شنبه 30 فروردین ماه ، در راس یک هیات بلندپایه دیدار یک روزهای از کابل بعمل آورد و با ملاحسن آخوند، رئیس الوزرا، امیرخان متقی سرپرست وزرات خارجه طالبان و عبدالسلام حنفی معاون اداری حکومت سرپرست طالبان دیدار و گفتگو کرد .
در پایان ملاقات دو وزیر خارجه یک نشست خبری مشترک برگزار شد که دو طرف بر همکاریهای امنیتی ، اقتصادی و دیپلماتیک تاکید کردند و تعهد سپردند که اجازه نخواهند داد از خاک یکدیگر برای فعالیتهای تروریستی یا تهدید امنیتی استفاده شود.
در بررسی کلی محتوای اخبار و گزارشهای منتشر شده از این سفر میتوان گفت که تاکید طرف پاکستانی در اظهارات خود موضوع تروریسم و تهدیدات مرزی علیه پاکستان و تاکید طرف افغان موضوع مهاجرین ، اخراج و بدرفتاری با آنان توسط مامورین پاکستانی بود. البته طرف افغان موضوع تهدید پاکستان از خاک افغانستان را و طرف پاکستانی موضوع بدرفتاری با مهاجرین و اخراجشدگان را رد کردند.
مسلم است که در سفری در این سطح مطالب و موضوعاتی بین دو طرف مطرح میشود که جنبه طبقه بندی داشته و از هر دو جانب تلاش میشود که مطالب گفتگوها محرمانه باقی مانده و به رسانهها کشیده نشود و رسانه.ها تنها میتوانند بر اساس قرائن و تحلیل به برخی از زوایای سفر تا حدودی پی ببرند.
قبل از آن که تحلیل خود را درباره این سفر بنویسم لازم می دانم خاطرنشان کنم که در کل کشورهای منطقه و در راس آنها جمهوری اسلامی ایران از گسترش روابط بین افغانستان و پاکستان و حل شدن موضوعات اختلافی خصوصا در موضوع تروریسم و تهدیدات مرزی استقبال کرده و بازگشت عزتمندانه مهاجرین افغان به کشور خود را سیاست و برنامهای اصولی میداند و از ترتیبات دوجانبه یا سهجانبه ( ایران، افغانستان و پاکستان ) با همکاری سازمان ملل در این خصوص حمایت میکند.
اما در مورد این سفر باید گفت که جدای از موضوعات تشریفاتی سفر که به نظر میرسد طرف افغان حرفهای تر شده و بهتر و مسلطتر، پروتکلهای سفر را اجرا میکند اما به نظر می رسد همان موضوعات اختلافی که در پایان سفر ماه گذشته صادق خان نماینده ویژه پاکستان به کابل مطرح شده بود همچنان در این سفر هم مطرح بود و بر اساس اظهارات طرف پاکستانی درعرصه مقابله با تروریسم و تهدیدات مرزی علیه خاک پاکستان پیشرفتی دیده نمیشود و بر اساس اظهارات طرف افغان هم رفتار مامورین پاکستانی با مهاجرین و اخراج شوندگان بهبود نیافته است.
سوال اساسی این است که آیا این دو موضوع یعنی تروریسم و مهاجرین علت مشکلات در روابط دو کشور هستند یا آن که این دو موضوع معلول روابط مشکلدار دو کشور؟ به روایت دیگر ، آن که چنانچه این دو مشکل ( تروریسم و مهاجرین ) حل شوند روابط دو کشور بدون مانع توسعه مییابد یا آن که باید مسائل دیگری بین دو کشور حل شود تا در نتیجه آنها این دو مشکل هم مرتفع گردند؟
کارشناسان پاکستان عمدتا اعتقاد دارند که این دو مساله معلول سیاست افغانستانی پاکستان است و در صورت تغییر این سیاست آن دو مشکل هم راه حل خود را پیدا خواهد کرد. درباره سیاست افغانستانی پاکستان مطالب زیادی نوشته شده و بعضاً از این سیاست به عنوان عمق راهبردی نام برده می شود و طرفداران این تفکر معتقدند که پاکستان به جهت موقعیت ژئوپلیتیکی خود و جنگهایی که با هند داشته و الان هم با مشکلات عدیدهای با این کشور روبرو است ، به نوعی نیازمند یک افغانستان متحد برای خود است و سیاستهای خود را در این راستا پیش میبرد و چون افغانها جدای از هر جریان سیاسی و فکری که در افغانستان به قدرت رسیدهاند، با اتخاذ سیاست عمق راهبردی پاکستان در افغانستان مخالف بوده و هستند لذا حل نهایی مشکلات موجود بین دو کشور در تغییر چنین سیاستی است .
در مقابل گروه دیگری از کارشناسان معتقدند که سیاست عدم شناسایی مرزهای بین المللی توسط حکومتهای مختلف افغانستان و تلقی آنان از مرز بین دو کشور به نام خط دیوراند نه مرز بین المللی ، ریشه این اختلافات است و تا زمانی که افغانستان مرز بین دو کشور را شناسایی رسمی نکند، مشکلات همچنان باقی خواهد ماند.
به نظر میرسد هر دو موضوع مطرح شده یعنی” عمق راهبردی ” و ” خط دیورند ” بدون آن که دو طرف رسماً درباره آنها مذاکره کنند و راه حلی برای آن پیدا کنند، ریشه اختلافات موجود دو کشور است و تا زمانی که راه حلی برای این دو موضوع پیدا نشود، مشکلات موجود همچنان باقی خواهد ماند.