اسحاق دار، معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه پاکستان، سفر مهمی به کابل داشت – اولین سفر در سطح عالی در بیش از سه سال گذشته که با تیرگی روابط، اتهامات فرامرزی و اخراج دسته جمعی پناهجویان افغان از پاکستان مشخص شد.
این سفر که پس از چندین دور مذاکرات پشت پرده، انجام شد، با هدف از سرگیری روابط دیپلماتیک انجام گرفت. علیرغم مقام ارشد آقای دار، طالبان افغان با پروتکل نسبتاً پایینی از او پذیرایی کردند و تنها یک معاون وزیر را به استقبال او فرستادند- اقدامی که برخی آن را یک انکار دیپلماتیک میدانند.
در طی این دیدارها، دار با لحنی محکم خطاب به رهبری طالبان، بر تمایل پاکستان برای تقویت روابط تجاری و بهبود رفتار با پناهجویان افغان تأکید کرد. با این حال، وی تصریح کرد که موضوع اصلی تیره شدن روابط دوجانبه، حضور شبه نظامیان تحریک طالبان پاکستان (TTP) در افغانستان است.
طبق گزارش ها، دار سه خواسته را به طالبان رسانده است:
1. شبه نظامیان تحریک طالبان پاکستان را از خاک افغانستان بیرون کنید.
2. استفاده از نفوذ آنها برای توقف حملات برون مرزی
3. ادعای ایدئولوژیک تحریک طالبان پاکستان مبنی بر «جهاد» علیه پاکستان را رد کنید.
در حالی که طالبان گوش میدادند، تاکنون نشانهای وجود ندارد که نشان دهد آنها برای برآورده کردن خواستههای پاکستان آماده هستند. تأیید این نکات ممکن است برای رهبری طالبان که پیوندهای دیرینه ایدئولوژیک و قبیله ای با تحریک طالبان پاکستان دارد، دشوار باشد.
در حال حاضر، بعد از سفر دار به نظر من، پیشرفت بعید به نظر می رسد؛ اما این دیدار نشان دهنده تلاشی دوباره برای گفتوگو بین دو همسایه ناآرام است.
تحریک طالبان پاکستان (TTP) در واقع یک تهدید بزرگ برای امنیت در مناطق پشتون نشین پاکستان، به ویژه در خیبرپختونخوا و مناطق سابق FATA است. در حالی که تحریک طالبان پاکستان بیشتر حملات خود را در داخل پاکستان انجام می دهد – اغلب در اعماق خاک پاکستان – رهبری و جنگجویان کلیدی آن در افغانستان به ویژه از زمانی که طالبان افغانستان در اوت 2021 به قدرت بازگشتند، شناخته شده اند.
دولت پاکستان اغلب طالبان افغانستان را به دلیل عدم اقدام کافی علیه پناهگاه های تحریک طالبان پاکستان در افغانستان سرزنش می کند. در حالی که این سرزنش ممکن است نادیده گرفته شود، حکومت پاکستان و شکست های امنیتی در مناطق مرزی، شواهد معتبری وجود دارد که تحریک طالبان پاکستان از خاک افغانستان برای سازماندهی مجدد و برنامه ریزی استفاده می کند.
حکومت طالبان قصد معنیداری برای سرکوب تحریک طالبان پاکستان از خود نشان نداده است، تا حدی به دلیل پیوندهای ایدئولوژیک و تاریخی، و تا حدی به این دلیل که آنها نمیخواهند یک گروه شبهنظامی پشتون را از خود دور کنند.
بنابراین، قدرت تحریک طالبان پاکستان هم از شبکههای داخلی آن در داخل پاکستان و هم از پناهگاه های امن رهبری آن در افغانستان ناشی میشود. هر دو عنصر به شورش آن دامن می زند.
پاکستان در حال حاضر با چالش دوگانه شورشی مواجه است:
1. تحریک طالبان پاکستان (TTP):
این گروه حملات خود را به ویژه در خیبرپختونخوا و مناطق مرزی تشدید کرده است. علیرغم عملیات نظامی ارتش پاکستان مانند ضرب عضب و ردالفساد، تحریک طالبان پاکستان به بهره برداری از پناهگاه های امن در سراسر مرز افغانستان و بی ثباتی در مناطق قبایلی ادامه می دهد.
توانایی آنها در انجام قتل های هدفمند، کمین ها و بمبگذاریها نشان می دهد که آنها در حال بازیابی نفوذ هستند، به ویژه در وزیرستان شمالی و جنوبی.
2. ارتش آزادیبخش بلوچستان (BLA): BLA و دیگر گروههای جداییطلب بلوچ، کشندهتر شده اند و منافع چین (پروژه های CPEC) و نیروهای امنیتی را هدف قرار دادهاند.
حملات آنها به طور فزاینده ای پیچیده تر می شود، با عملیات شهری و ماموریت های انتحاری با مشخصات بالا، مانند حملات در بندر گوادر یا پاسگاه های نظامی. این نشاندهنده نه تنها توانایی نظامی؛ بلکه حمایت ایدئولوژیک قوی در میان بخشهایی از جمعیت بلوچ است.
با وجود دستگاه بزرگ نظامی و اطلاعاتی پاکستان، چند روند نگرانکننده در حال ظهور است:
۱. از دست دادن کنترل محلی: در برخی از مناطق، به ویژه در فدرال سابق و بلوچستان، ستیزهجویان حضور خود را مجدداً ابراز کردهاند. حکومت شبانه توسط TTP، تهدید مردم محلی و اخاذی نشاندهنده از دست دادن اقتدار دولتی است.
۲. واکنش و ترس عمومی: مردم محلی در خیبرپختونخوا به افزایش ناامنی اعتراض کردهاند. در همین حال، در بلوچستان، بیگانگی از اسلام آباد به احساسات جداییطلبانه دامن میزند.
۳. خستگی نیروهای امنیتی: پس از دهه ها عملیات مستمر، روحیه سربازان، فشار منابع و بیثباتی سیاسی بر تلاش های ضد شورش تأثیر میگذارد.
این شورش دو جبهه، اگر با یک استراتژی جامع نظامی، سیاسی و اجتماعی مقابله نشود، میتواند به یک بحران امنیتی بزرگتر برای پاکستان تبدیل شود.