در حالی که روایت ها از چندین ماه بدینسو از وجود اختلافات میان مقام های ارشد طالبان به ویژه سراج الدین حقانی و هبت الله آخوندزاده بالا گرفته است، روز گذشته روزنامه هندی ایندیا گزارش داد که حقانی از مقام وزارت کشور حکومت طالبان استعفاد داده است؛ گزارشی که تاکنون به طور رسمی از سوی طالبان تکذیب نشده هرچند منابع نزدیک به سراج الدین این خبر را تکذیب و رد کرده و همزمان دست به انتشار تصاویری از حقانی در شبکههای اجتماعی و بازنشر سخنانی از او زدهاند.
این رسانه هندی در حالی این گزارش را منتشر کرد که سراج الدین حقانی پس از یک غیبت طولانی و درست پس از آنکه قندهار میزبان نشستی امنیتی به رهبری ملایعقوب مجاهد بود، تصاویری از خود از ولایت خوست پایگاه و خاستگاه سنتی شبکه حقانی منتشر کرد. همچنین حقانی در حالی از غایبان این نشست بود که ابراهیم صدر از فرماندهان برجسته طالبان و معاون وزارت کشور حکومت طالبان در این نشست حضور داشت. حضور او به باور برخی ناظران شاید دلیلی بر کاهش جایگاه حقانی باشد.
از سوی دیگر، مایکل سمپل؛ تحلیلگر برجسته مسائل افغانستان که بر مسائل طالبان تمرکز دارد به تازگی در جریان یک مصاحبه می گوید که اختلافات اخیر طالبان از زمان تاسیس این جنبش تاکنون بی سابقه بوده است. او همچنین افزوده است که حقانی به دنبال آن است تا فرماندهان طالبان را در سراسر افغانستان با خود هم مسیر کند.
اما شرایط این روزهای افغانستان بیشتر از هر زمان دیگری این پرسش را خلق کرده که آینده حکومت دوم طالبان چه خواهد شد؛ جنگی درون گروهی رخ خواهد داد یا اختلافات سیاسی در سطح گریز و استعفا باقی خواهد ماند؟
هبتالله دلگرم به پشتوانه ایدئولوژیک و سراج امیدوار به حمایت خارجی؟
طالبان را تا قبل از آنکه قدرت را مجددا در آگوست ۲۰۲۱ به دست بگیرند، بیشتر به عنوان جنبشی یکدست و یکپارچه می شناختند؛ اما این یکپارچگی با کنترل قدرت در افغانستان شکننده شد و نارضایتی بر سر تقسیم قدرت دامن رهبران این گروه را گرفت. در این بین، هبتالله آخوندزاده در این مدت کوشیده توامان به تقویت چهره سیاسی و کاریزمای ایدئولوژیک خود بپردازد. چنانچه او ضمن تحکیم جایگاه سیاسی خود با مکانیزمهایی چون عزلونصبهای دولتی و گماشتن افراد نزدیک به خود در مقامهای دولتی، صدور فرامین و احکام و انحصار تصمیمگیری تمام سیاستها به قندهار و تخصیص بودجههای کلان با تقویت گزاره «اطاعت از امیر» که یک اصل بنیادین در میان طالبان و شاید حتی قوامبخش این جنبش بوده و با ارائه تصویری مقدسگونه از خود مشابه آنچه بنیانگذار طالبان، ملا عمر از خود برجای گذاشته به تقویت و تحکیم نفوذ خویش بپردازد.
اما در آن طرف، سراجالدین حقانی که برخلاف رهبر طالبان چنین جایگاهی ندارد و بیشتر رهبر شبکه حقانی است و در حالی که میان فرماندهان طالبان بیاعتمادی به یکدیگر نیز وجود دارد، در تلاش بوده تا در صحنه کنونی جنگ بر سر قدرت با ارائه تصویری خیرخواهانه و عملگرایانه درست هنگامی که جهان از سیاستهای سفت و سخت هبتالله خسته و حتی گزینه محکومیت او در مجامع بینالمللی بر سر زبانها افتاده، به دنبال حمایت جهانی از خود برآید.
باید گفت زمانی که سراج الدین حقانی پس از بازگشت طالبان به قدرت در میانه تحریم های سازمان ملل و ممنوعیت سفر برای نخستینبار به امارات متحده عربی با کمترین مانع سفر کرد، نشان دهنده حمایت جهانی و یا مشروعیت بخشیدن به سراج در برابر رهبر قندهارنشین طالبان است که تاکنون نه تنها روی خوش به جهان نشان نداده، بلکه در روندی سختگیرانه مسیر تعامل با جهان را نیز بسته است.
ادامه سفرهای سراج به امارات در حالی که گزارش ها می گویند او بر سر موضوعاتی چون زنان، سیاست خارجی و تعامل با جهان و مساله حکمرانی با آخوندازده اختلاف دارد حکایت از آن دارد که جهان چراغ سبز خود را از همان سفر به سراج نشان داده است.
از سوی دیگر، ورود امارات متحده عربی به بازی قدرت درست در هنگامی که تا پیش از شدت گرفتن این اختلافات به نظر می رسید تنها قطر بود که نقشی بلندپروازانه در افغانستان تحت حاکمیت طالبان بازی می کند نشان می دهد که در صورت وجود اختلافات، جبهه بندی منطقه ای و طبیعتاً جهانی نیز احتمالا به شکلی پنهانی به این دعوا کشیده شود.
آینده چه خواهد شد؟
پرسش همچنان این است که آینده چه خواهد شد؟ چندین سناریو محتمل است.
نخستین سناریو وقوع کودتا و یک جنگ داخلی است؛ اما باید گفت وقوع کودتایی داخلی در شرایط کنونی، خطرناک و در عین حال غیرممکن است.
وقوع این سناریو طبیعتاً با مجازات کودتاچیان، فروپاشی طالبان و خونخواهی را در این گروه برجسته خواهد کرد. از سوی دیگر، کودتا نیازمند اجماعی جدی و مهم میان جریانهای مخالف و همکاری گروههای برجسته مهم سیاسی و به ویژه نظامی است؛ اما شرایط کنونی طالبان و بیاعتمادی میان افراد این گروه وقوع این سناریو را کمرنگ کرده است.
سناریوی دوم، تغییر رهبری از روشی غیر از جنگ است. در گام دوم تغییر هبتالله همانقدر سخت و پیچیده است که تعیین بدیل و جانشین او نیز دشوار خواهد بود. گروههای مخالف حاضر از شبکه حقانی تا ملا یعقوب و برادر و استانکزی به نظر میرسد هیچیک اعتماد کامل به یکدیگر را ندارند در حالی که پایگاه آنها نیز چنان قوی نیست که بتوانند بر دیگری غالب شوند. در این شرایط احتمالا تصمیمگیری شورایی از سوی مخالفان پیشنهاد شود؛ اما مهم این است که آیا ملا هبت الله آخوندزاده تن به پذیرش این پیشنهاد خواهد داد؟
سناریوی دیگر این است که طالبان به این درک رسیدهاند که برای عبور از چالشها همچنان در منطقه خطر هستند و پایههای حکومت آنها مستحکم نشده است و هر لغزشی به بهای از دست رفتن حکومت آنها تمام خواهد شد. پس به رقابت خود ادامه خواهند داد؛ اما نه با گزینه نظامی و براندازی نظام.
در نهایت باید گفت که پاسخ به اینکه به طور مشخص آینده حکومت طالبان چه خواهد شد در شرایط کنونی هنوز سخت و دشوار است. در حالی که هیچ ابزار فشار فوری و سریعی برای پایان دادن به قدرت این گروه در افغانستان وجود ندارد و تجربه افغانستان نشان داده است که تغییر حکومت ها هرچند عوامل پنهان خارجی در آن دخیل بوده، اما این عملکرد خود دولت ها و نزاع جریانهای سیاسی افغانستان بوده که سقوط و یا پایان حکومتها را رقم زده، این بار نیز شاید خود طالبان به واسطه اختلافات درون گروهی زمینه فروپاشی خود را فراهم کند.
طبیعتا بالاگرفتن این اختلافات با درنظر گرفتن این مساله که گزینه نظامی میان طالبان، امکان وقوع بسیار کمی دارد و جنگ قدرت همچنان تداوم خواهد یافت، اما باید توجه داشت که این روند منجر به تقویت تحرکات داعش، بهره گیری کشورهایی چون پاکستان از فضای به وجود آمده برای نیل به خواسته های خود خواهد شد که حکومت طالبان را در برابر هر نوع آسیب، شکننده تر و افغانستان را وارد دور دیگری از بیثباتی خواهد کرد.