به گزارش ایراف،توماس گرگوری، متخصص درگیری و منازعه در دانشگاه اوکلند در نخستین کتاب خود در مورد حفاظت از غیرنظامیان در درگیری ها نوشته است چگونه می توان از حفاظت غیرنظامیان برای فعال کردن و توجیه آسیب های وارده به غیرنظامیان در جنگ ها از سلاح استفاده کرد.
او می گوید که در طول جنگ 20 ساله اخیر در افغانستان که با کنترل طالبان در آگوست 2021 به پایان رسید حدود 47000 غیرنظامی افغان کشته شدند. این درحالی است که تلفات ممکن است بسیار بیشتر باشد.
گرگوری در کتاب جدید خود به نام «حمایت از غیرنظامیان: ضدشورش و خسارات جانبی در افغانستان»میگوید نکته جالب در مورد اولویتبندی حفاظت از غیرنظامیان، که به تمرکز آشکار ائتلاف تبدیل شد، به ویژه پس از حملات مختلف به رهبری ایالات متحده و حملات پهپادی که باعث تلفات غیرنظامیان شد، این است که در مناطق درگیری، اغلب تصور میشود که این امر برخلاف ضرورت نظامی است.
اما چیزی که با پیشرفت جنگ به طور فزایندهای شاهد آن بودیم این بود که ژنرالهای آمریکایی در میدان به این باور رسیدند که حفاظت از غیرنظامیان در موفقیت ماموریت ضروری و یک عنصر حیاتی در تلاش برای پیروزی در جنگ است.
با این حال، او نتیجه می گیرد که زندگی غیرنظامیان افغان هرگز به خاطر خودشان ارزش گذاری نشد.
اعلامیههای مختلف در مورد حفاظت از غیرنظامیان نشانهای از این نیست که جانهای افغانها کمتر از دست رفته است، یا اینکه مرگ آنها غمانگیزتر است، بلکه شواهدی است که نشان میدهد ائتلاف تلفات غیرنظامیان را مشکلی میدانست که باید مدیریت شود تا در نبرد برای قلبها و ذهنها پیروز شود.»
شرح مفصل گرگوری از بسیاری از حوادث در طول درگیری طولانی، به شدت به بمباران و حملات هوایی، تیراندازی و حملات شبانه، شمارش اجساد و رویه ائتلاف برای عذرخواهی برای مرگ غیرنظامیان و غرامت مالی به خانوادههای داغدار تقسیم میشود، که اغلب نان آور خود را از دست داده بودند.
او میگوید واضح است که در هر جنگی، تعریف تلفات غیرنظامی بهعنوان شکستهای استراتژیک به جای آسیبهای جانبی، ممکن است منجر به نتایج خشونتآمیز کمتری در درگیریهای خاص شود، اما به این معنا نیست که جان غیرنظامیان بهعنوان شایسته حفاظت شناخته شدهاند، یا «ادعای آنها علیه مرگ و ویرانی» مورد احترام قرار خواهد گرفت.
او می نویسد که تلفات غیرنظامیان بهعنوان مشکلی که باید مدیریت شود، همچنان باعث بیارزش، تحقیر و غیرانسانی کردن جمعیت غیرنظامی میشود و آنها را در معرض محاسبات بدبینانهای قرار میدهد که مایل است نه تنها تحمل کند، بلکه باعث مرگ آنها در شرایط خاص شود. آنها را در درگیریهای آینده در برابر مرگ و نابودی آسیبپذیرتر میکند.»
او نتیجه می گیرد که غیرنظامیان افغان «نه آسیب جانبی داشتند و نه شکست استراتژیک.»
این مردم بی گناه سزاوار مرگ نبودند و نباید کشته می شدند، صرف نظر از اینکه خشونت چقدر با دقت تنظیم شده بود، و مهم نیست که برای جبران چه کاری انجام می شد.