به گزارش ایراف، بانک مرکزی حکومت طالبان اعلام کرد که قصد دارد 20 میلیون دلار را در روز شنبه، 25 ژانویه، به عنوان بخشی از تلاش خود برای تثبین نرخ ارز به حراج بگذارد.
این بانک مکرراً از حراج های دلاری برای حمایت از پول محلی استفاده کرده است. در حالی که هدف از این اقدام حفظ ثبات پولی است، تحلیلگران اقتصادی هشدار می دهند که چنین مداخلاتی تنها تسکین موقتی را ارائه می دهد و به مسائل ساختاری اساسی در اقتصاد شکننده افغانستان نمی پردازد.
در ماه گذشته ارزش دلار امریکایی در برابر افغانی افغانستان از 70 افغانی به 76 افغانی افزایش یافته است این همان چیزی است که آمریکا می خواهد. اگرچه شرایط در دیگر کشورها هم به همین گونه است و آمریکا قصد دارد با کاهش ارزش ارزهای دیگر اقتصاد دنیا را به چالش بکشد.
در طول قرن گذشته، دلار آمریکا (USD) به عنوان ارز ذخیره غالب جهان ظاهر شده است، وضعیتی که با ثبات آن در طول تحولات اقتصادی بزرگ مانند دو جنگ جهانی، رکود بزرگ ابن مسئله وجود داشت.
علیرغم این چالشها، نفوذ جهانی دلار بهدلیل رویدادهای مهمی مانند توافق برتون وودز و پذیرش نرخهای ارز شناور در دهه 1970 بهطور پیوسته افزایش یافته است.
در حال حاضر، نقش مسلط دلار در اقتصاد جهانی همچنان دست نخورده باقی مانده است. پذیرش گسترده آن تجارت بین المللی را تسهیل می کند و نقدینگی و ایمنی بی نظیری را در مقایسه با سایر ارزها فراهم می کند. با این حال، عواملی مانند ظهور اقتصادهای رقیب و تغییرات ژئوپلیتیک ممکن است برتری آن را در طول زمان به چالش بکشند.
دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهان، مزایای اقتصادی قابل توجهی را فراهم می کند. ایالات متحده در مقایسه با سایر کشورها با ریسک نرخ ارز کمتری مواجه است. بهعلاوه، وضعیت جهانی، دلار آمریکا را قادر میسازد تا بازدهی بالاتری از داراییهای خارجی کسب کند و نرخهای پایینتری برای بدهیهای خارجی بپردازد. در واقع، ایالات متحده میتواند با نرخهای ارزانتر وام بگیرد و در خارج از کشور مقرون به صرفهتر هزینه کند.
این امر به ایالات متحده اجازه می دهد تا کسری تجاری خود را حفظ کند، واردات بیش از صادرات خود و مصرف بیش از آنچه تولید می کند-الگویی که در نهایت استاندارد زندگی آمریکا را بالا می برد.
بانک های مرکزی خارجی و موسسات مالی بزرگ، دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره ای برای تسهیل معاملات بین المللی، پرداخت بدهی های جهانی یا حمایت از نرخ ارز داخلی خود نگه می دارند.
موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی در پی جنگ جهانی دوم در خلال کنفرانس برتون وودز در سال 1944، جایی که چهل و چهار کشور برای تأسیس صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی به توافق رسیدند، تثبیت شد.
در کنفرانس برتون وودز، چارچوبی برای نرخ ارز ایجاد شد که در آن هر کشور ارزش پول خود را به دلار آمریکا که قابل تبدیل به طلا با نرخ 35 دلار در هر اونس بود، تعیین می کرد. این ترتیب با هدف تضمین ثبات و جلوگیری از درگیریهای ارزی «گدا-همسایه» که مشخصه دهه 1930 بود، واکنشی به رکود بزرگ بود که طی آن کشورها استاندارد طلا را کنار گذاشتند و ارزش پول خود را کاهش دادند تا مزیت رقابتی را تضمین کنند.
با این حال، در دهه 1960، ایالات متحده با کمبود طلا برای حمایت از دلار در گردش بینالمللی مواجه شد و این نگرانیها را در مورد احتمال افزایش ذخایر طلای ایالات متحده افزایش داد. پس از تلاش های ناموفق برای تثبیت سیستم، رئیس جمهور ریچارد نیکسون در آگوست 1971 تعلیق تبدیل دلار به طلا را اعلام کرد که نشان دهنده کاهش چارچوب نرخ ارز برتون وودز بود.
چند ماه بعد، توافقنامه اسمیتسونیان بین ده کشور بزرگ توسعه یافته به منظور نجات نظام از طریق کاهش ارزش دلار و اجازه دادن به نوسانات بیشتر در نرخ ارز منعقد شد، اما ثابت شد که این ترتیب موقتی است.
تا سال 1973، رژیم فعلی نرخ ارز عمدتاً شناور برقرار شد. بسیاری از کشورها به مدیریت نرخ مبادله خود ادامه می دهند یا به آنها اجازه دهند در محدوده مشخصی نوسان داشته باشند یا با پیوند دادن ارزش پول خود به ارز دیگری مانند دلار شرایط نوسانات ارزی خود را بهبود بخشند.
با گذشت سالها، ایالات متحده کسری تجاری طولانی مدتی را تجربه کرد که بخشی از آن ناشی از نیاز بین المللی به ذخایر دلار بود. این تقاضا ایالات متحده را قادر می سازد تا اوراق قرضه را با هزینه های کاهش یافته منتشر کند، زیرا افزایش بهره در اوراق قرضه دولتی باعث می شود که نرخ بهره پایین تر برای جذب خریداران، و در نتیجه به مدیریت هزینه های مرتبط با بدهی خارجی قابل توجه ایالات متحده کمک شود.
اگر دلار جایگاه خود را به عنوان ارز ذخیره جهانی از دست بدهد، ایالات متحده با چالش های اقتصادی و سیاسی قابل توجهی روبرو خواهد شد. از دست دادن برتری دلار، توانایی ایالات متحده برای استقراض سریع و مقرون به صرفه را مختل می کند، که می تواند بر ظرفیت آن برای تامین مالی طرح های صنعتی یا برنامه های رفاه اجتماعی تأثیر منفی بگذارد.
علاوه بر این، دور شدن از دلار اساساً چشمانداز مالی جهانی را که توسط ارزشهای ایالات متحده تحت رهبری دلار شکل گرفته است، تغییر میدهد.
همانطور که سایر اقتصادها رشد سریع تری را تجربه می کنند، اهمیت نسبی دلار در تجارت جهانی ممکن است کاهش یابد. این عوامل ترکیبی می تواند به تدریج سلطه دلار را تضعیف کند، اما ممکن است لزوماً منجر به جایگزینی ارز دیگری به عنوان ارز ذخیره جهانی نشود.