به گزارش ایراف به نقل از نشریه فیرستپات؛ مشکل اصلی پاکستان نه اظهارات کابل؛ بلکه پناهگاههای تحریک طالبان پاکستان است که به شبهنظامیان اجازه میدهند در مناطق مرزی عملیاتهایی علیه نیروهای پاکستانی انجام دهند.
اسلامآباد با انتخابی خطرناک روبهروست؛ رویارویی تمامعیار با طالبان میتواند شورش گستردهای را در میان پشتونها برانگیزد، در حالی که حملات محدود منجر به عملیاتهای تلافیجویانه بیشتری میشود.
ارتش پاکستان ممکن است برای جنگهای متعارف آماده باشد، اما تمایل چندانی به شورشهای شدید ندارد.
مسئله نگرانکنندهتر برای پاکستان، وخامت شبکه اطلاعاتی آن در مناطق مرزی افغانستان است. اسلامآباد که چشم و گوش قابل اعتمادی ندارد، به حملات هوایی متوسل میشود که هرچند ممکن است در برانگیختن شور ملیگرایی مؤثر باشد، اما در بلندمدت فاجعهبار خواهد بود.
تهدید بیشتر پاکستان علیه افغانستان و پشتونها، باعث همبستگی بیشتر آنها میشود. تجدید حیات طالبان وحدت قومی را احیا کرده و اقتدار پاکستان را در ایالت خیبر پختونخوا با اکثریت پشتون به چالش کشیده است. ناسیونالیسم پشتون نیرویی است که اسلامآباد نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
دکترین قدیمی پاکستان در مورد “عمق استراتژیک” – این تصور که افغانستان یک حائل در برابر هند میباشد – در حال از بین رفتن است. سرپیچی طالبان از دستورات پاکستان نشان میدهد که نفوذ طولانیمدت این کشور بر کابل کاهش یافته است.
در نهایت، پاکستان با این وضعیت، خود را نه با یک ضربه محکم، بلکه در تله بیامان شورشها، تنشهای قومی و حملات فرامرزی گرفتار خواهد دید.