مشتی از خاک بخارا و گِل از نیشابور
باهم آرید و به مخروبۀ کابل بزنید
از خبر بستهشدن «خانۀ کابل» در تهران بسیار متأثر شدم. نه از بابت نفس موضوع و مسأله؛ بلکه از بستهشدن مفهومی به نام «کابل» در «تهران» عزیز.
همین چندی پیش بود که توییتی از رئیس جمهوری اسلامی ایران، آقای پژشکیان در ایکس خواندم که با بیتی از حضرت خداوندگار بلخ مزین شده بود:
در این خاک، در این خاک، در این مزرعۀ پاک
به جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
آقای رئیس جمهور مولانا را عارف ایرانزمین خطاب کرده بود و حقا که چقدر با دقت و ظرافت این مفهوم را به کار برده بودند. ایران امروزی به مفهوم سیاسی آن و ایران بزرگ فرهنگی به مفهوم وسیع جغرافیایی در بر گیرندۀ جغرافیای عظیمی از فرهنگ، مدنیت، تمدن، نژاد و زبان است. جغرافیای مادر که بر اثر کشمکشهای استعماری تکهپاره شده است، حتی خالصتر از مباحث شعاری و آرمانی است.
مفاهیمی چون هریوا، کابل، بلخ و متباقی اماکن جغرافیایی خراسان قدیم، بخشی از جغرافیا و خاک مادر ایرانزمین است. این نامها و این معنیها در دوسوی مرز مشترک است.
هر حکومت و حاکمیتی حق دارد مطابق به راهبردهای امنیتی و فرهنگی مصالح خودش را داشته باشد و تصمیمهای آنان محترم است، اما معناهای مشترک فرهنگی چه در تهران و چه در کابل و چه در دوشنبه بایست متناسب با یک دید بزرگ و وسیع فرهنگی دیده نگریسته شود.
امید است در قسمت چنین مسائلی که باعث ایجاد سوءتفاهم میشود با دقت هرچه بیشتر عمل بکنیم و در گسترش مناسبات فرهنگی با همدیگر یار و یاور باشیم. مبادا چنین اقداماتی سبب شود که حاکمیتهای دیگر جغرافیای تمدنی در ضدیت و خیرهسری سبب ایجاد مزاحمتهای سیاسی به باقی فضاهای فرهنگی شوند. چه در تهران و چه در کابل، مراودات مشترک فرهنگی بیشمار است. نهادهای فرهنگی متعلق به ایران در کابل هم فعالیت میکنند. هرگونه سوءمدیریت در این نهادها بایسته است که متناسب با مسائل فردی حل و فصل شود. اگر در این مکان خلافی رفته است، شایسته است که با مسئولان آن برخورد شود تا اینکه معنا و مفهومی به اسم کابل در تهران بسته شود و این حداقلها نیز که حسی برای مهاجران میدهد از آنان گرفته شود.
از مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران و از بزرگان و رهبران این فلات باستانی استدعا میکنم که جلو هرگونه واگرایی در عرصۀ فرهنگ را بگیرند و نگذارند مسائل کوچک و قابل حل و فصل مسالمتآمیز به یک ضدیت و کشاکش تمامعیار تبدیل شود.