به گزارش خبرنگار ایراف، نشست نقد و بررسی کتاب «افغانستان سیاست به نام خدا»؛ تاملاتی در باورهای قدسی اسلامگرایان، روز شنبه 24 آذر در خانه اندیشه ورزان برگزار شد.
این کتاب در سال 1401 توسط انتشارات صبح دانش در شهر قم به چاپ رسیده است.
جعفر سلطانی دبیر این نشست در ابتدا گفت که این کتاب به انعکاس باورهای الهیاتی مردم مسلمان افغانستان در کنش سیاسی آنها می پردازد. ما در این کتاب با دو متغیر مواجه هستیم یکی باورهای الهیاتی مردم افغانستان که در طیف های مختلفی قرار می گیرد از شیعه ولایی تا اهل سنت اخوانی، سلفی و مابقی گروه ها و دیگری کنش سیاسی.
سلطانی در ادامه گفت: در عصر مدرن طیف مختلفی از ایدئولوژی های سیاسی از چپ تا راست و از مارکسیسم تا لیبرالیسم وجود دارد که در دههی گذشته تاثیراتی بسزایی در افغانستان داشته اند تا جایی که این کشور دو حضور نظامی دو ایدئولوژی مختلف خارجی یعنی ایدئولوژی مارکسیستی و ایدئولوژی لیبرالیستی را تجربه کرده است.
وی افزود اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت تاریخی که در آن قرار داریم بیندازیم، ما در عصر مدرن قرار گرفته ایم؛ عصری که به تعبیری عصر ایدئولوژی نامیده شده است و در عصر ایدئولوژی، جایگاه خدا در ایدئولوژی سیاسی همیشه محل بحث و چالش بوده است. ما در این ایدئولوژی با یک فیلسوف آلمانی یعنی فردریش نیچه مواجه هستیم که متعقد است «خدا مرده است».
سلطانی گفت: این جمله تا حد زیادی وضعیت تاریخی انسان مدرن چه مسلمان و چه یهودی را روشن می کند. چرا که در عصر مدرن تا حد زیادی خدا به وسیله ایدئولوژی های سیاسی می میرد. به این معنا که ایده خداوند به کرسی حکمرانی گروهای سیاسی تبدیل می شود و خدا به یک امر سوبژکتیو برای اعمال اراده قدرت تبدیل می شود. و وقتی می گوید که خدا می میرد یعنی ساحت قدسی و باورهای الهیاتی و تئولوژی پشتوانه متافیزیکی الهیاتی خودش را از دست می دهد و در اینجا تبدیل به یک امر شخصی برای قدرتمندان می شود. و ما دیگر با مرجعیتی به نام مرجعیت خدا مواجه نیستیم. بلکه ما با اراده های انسانی مواجه هستیم و آن نظام برداشته از مرجعیت خدا در الهیات مسیحی و اسلامی کنار گذاشته می شود.
وی تصریح کرد: ما در افغانستان به صورت بارز شاهد این هستیم که ایده خدا به یک پشتوانه ایدئولوژیک برای اعمال حاکمیت قومی و قبلیه ای تبدیل شده است. یعنی فهم از خداوند در گرو یک قوم یا قبیله ای خاصی است که او خودش را به نیابت از خدا امیر و امیر المومنین یک مردم می نامد و قرائت خودش از خدا را وسیله مشروعیت و حکمرانی قرار داده است.
وی در ادامه گفت: در اینجا ساحت قدس یا امکان تفکر معنوی از بین می رود و خدا می میرد. مرگ خداوند در افغانستان بوسیله تبدیل شدن ساحت قدس به امر پشتوانه ایدئولوژیکی طالبان است. و ما دیگر با ساحت قدسی اسلام مواجه نیستیم. امکان تفکر معنوی درباره اسلام از طریق حکمرانی طالبان ار بین رفته است.
سلطانی گفت: در کتاب افغانستان سیاست به نام خدا، دکتر شفاهی به روند تاریخی و روند شکل گیری جریان هایی که در آن الهیات پشتوانه کنش سیاسی در افغانستان شده، پرداخته است. یعنی از زمانی که حبیب الله خان و دیگر حاکمان قبل تر از وی خود را امیر کشور افغانستان می دانستند ما با الهیاتی مواجه هستیم که این الهیات در گروه حاکمیت و در گرو قدرت سیاسی است.
دکتر امان الله شفاهی نویسنده کتاب گفت: محور اصلی این کتاب مشروعیت از دیدگاه اسلامگرایان (اسلام سیاسی) است.
وی افزود: هدف اصلی این کتاب این بود که مشروعیت را از غالب الهی به سمت اسلام سیاسی ببریم. تا بتوانیم ببینیم که پیروان و جریان های اسلام سیاسی چه نگاهی به مشروعیت داشتند و آن را چگونه تعریف و ترجمه کردند. و چگونه از منابع مشروعیت ساز دین در راستای سیاست استفاده کردند. چطور با تکیه به منابع دین که اصلی ترین آن قرآن کریم است، در راستای بحث قدرت و یا الزام سیاسی در ابعاد و زوایای مختلف بهره برده اند.
به گفته شفاهی تفاوت جدی این کتاب با سایر کتاب های نویسنده در این است که در این کتاب مباحث به صورت درون جریانی است در حالی که در کتاب های دیگر به صورت برون جریانی بوده است.
دکتر محمد قاسم عرفانی استاد دانشگاه در کابل و پژوهشگر در حوزه سیاست پژوهی در افغانستان در ادامه این نشست گفت: موضوع اول جریان شناسی در کتاب است که به بررسی جریان های سیاسی اسلامگرا در 5 زمره ی ولایتی، خلافتی، اخوانی، طریقتی و خلقی دسته بندی شده است.که اغلب هم به عنوان جریان به قدرت نرسیده اند به جز جریان های خلافتی که در دو نوبت به قدرت رسیده اند.
وی در ادامه گفت: افزون بر این در این کتاب به بسترها و شخصیت هایی که جریانی به نام طریقتی یا اخوانی و .. را خلق کرده نیز پرداخته شده است. از این جهت این کتاب برای جوانان و حتی نسل بزرگسالی که مطالعه لازم را نداشته است، مناسب است تا بتواند یک دسته بندی منظمی را از جریان های فعال سیاسی از نیمه دوم قرن بیستم در اختیار داشته باشد.
وی افزود: بسترهای شکل گیری و شخصیت های تاثیر گذار به خوبی در جریان های اسلامگرای این کتاب اشاره شده است. همچنین به تتور جریان های اسلامگرا پرداخته شده است که با گذر زمان تفکرات و باورهای آنها کمی منعطف تر شده است.
وی همچنین از نکات ضعف این کتاب به تاثیر دیدگاههای نویسندگان غربی بر تقسیم بندی هایی که در کتاب انجام شده است، اشاره کرد.
در ادامه دکتر محمد امین رشادت استاد دانشگاه و پژوهشگر در حوزه مسائل افغانستان گفت: در این کتاب مستقیما درد شناسایی شده است اما برای درمان نسخه تجویز نشده است و راه حلی ارائه نشده است. انتظار این بود که علاوه بر شناسایی درد به درمان آن هم به صورت علمی اشاره می شد.
رشادت در ادامه در خصوص تفاوت روش، روشناسی و چارچوب نظری در کتاب پرداخته و بر این نکته اشاره کرد که کتاب در عین داشتن چارچوب نظری اما فاقد یک روش تحقیق متداول علمی است. بهتر بود که نویسنده چگونگی روش جمع آوری اطلاعات خود را نیز بیان می کرد.
رشادت همچنین به خلا روایت های رقیب تاریخ نگاری رسمی در افغانستان پرداخت و گفت که بررسی بحث مشروطیت در افغانستان در این کتاب بر اساس روایت های رسمی و دولتی است. در حالی که مبتنی بر روایت های دیگر چیزی به نام مشروطیت به معنای واقعی کلمه در افغانستان وجود نداشته است. اگرچه موجی از ترقی خواهی در آن زمان قابل انکار نیست اما وجود مشروطیت و سازوکارهای معرفتی و بنیادهای فلسفی آن در کشور ورود نکرده است.
در پایان این نشست دکتر شفاهی نویسنده این کتاب به نقدهای مطرح شده، پاسخ داد.