به راستی «مردم سوریه» چه کسانی هستند؟ جایگاه آنان در فتنهها کجاست و چه کسی به واقع از آنان نمایندگی میکنند؟
پاسخ دادن به این پرسشها بسیار دشوار است، همان چیزی که در واکنش به سقوط اسد و سلطه تروریستهای معارض نیز به وضوح نشان داده شد؛ هنگامی که هواداران تروریستهای فاتح در میادین مرکزی شهرها به هلهله و شادی میپرداختند، میلیونها نفر دیگر از طریق رسانههای جمعی، شبکههای اجتماعی و کانالهای تلویزیونی با هراس و نگرانی فزاینده، نظارهگر بحرانی بودند که با سقوط دولت ملی دمشق و سیطره خشونتبار افراطگرایان، از راه رسیده و افق گذار دموکراتیک به سوریهای آزاد، مستقل و مقتدر را تیره و تار کرده است.
در شرایط کنونی، این تنها مردمسالاری نیست که در خطر قرار گرفته؛ بلکه خطر بزرگتر، رشد و رخنه نگرانکننده گرایشهای افراطی تحت تاثیر آموزههای تکفیری وهابیت است که گنجینه گرانسنگ تمدنهای انسانی و گذرگاه و گرانیگاه تلاقی فرهنگهای شرق و غرب یعنی سوریه چندفرهنگی را فراگرفته و آن را در معرض تجزیه و تلاشی ترمیمناپذیر قرار داده است.
در چنین شرایطی نه امکان برگزاری رفراندم یا انتخابات آزاد وجود دارد و نه تضمینی برای عقبگرد افراطیون وهابی به خاکریزهای ایدئولوژیک خود تا «مردم سوریه» به صحنه بیایند و سرنوشت خود را تعیین کنند.
دوگانه ملیگرایی و آرمان فلسطین
ابهام دیگر، سرنوشت نامشخص سوریه در میانه پیشینه درخشان آن به عنوان یک مدافع ثابتقدم آرمان فلسطین، و احتمال تکیه و تمرکز حاکمان جدید بر رویکردهای ملیگرایانه برای انحراف افکار عمومی به گرایش تاریخی این کشور به دفاع از آرمان فلسطین و ایستادن در صف مقدم مقاومت در برابر تجاوزگری رژيم اشغالگر قدس است.
در این زمینه، دستهای قدرتمندی در پشت پرده فعالانه کار میکنند تا ترکیه و رژيمهای عربی را که در چارچوب «معاهدات ابراهیم» طرح استعماری آمریکا برای عادیسازی رابطه با تلآویو را پذیرفته به عنوان الگوهای الهامبخش برای سوریه پسااسد معرفی کنند و به این ترتیب در سایه ملیگرایی منفعتاندیشانه که حتی رابطه با اسراییل را نیز موجه و مشروع نشان میدهد، میان سوریه و آرمان فلسطین، فاصلهای طولانی و ترمیمناپذیر ایجاد کنند.
پس عجیب نیست که چرا در سخنرانی احمدالشرع؛ فرمانده تحریرالشام در مسجد اموی دمشق به ایران اشاره و ادعا شد که سوریه از «جولانگاه امیال ایران» رهایی پیدا کرد؛ اما هیچ اشارهای به اسراییل به عنوان اشغالکننده بلندیهای جولان، غاصب و ناقض تمامیت ارضی و استقلال سرزمینی و متجاوز متکرر به حریم هوایی سوریه نشد و این در حالی بود که همزمان با همان سخنرانی، تانکها و نفربرهای اسراییلی، مرزهای جولان اشغالی را درنوردیده و وارد خاک سوریه شده بودند و بمبافکنهای آمریکایی صهیونیستها نیز در حال نابودی آخرین ذخایر استراتژیک و انهدام قدرت دفاعی و پدافندی بازمانده از سوریه بودند.
در چنین شرایطی، گذار به آیندهای صلحآمیز، باثبات و دموکراتیک با مشارکت عادلانه تمام طرفها در دولتی برآمده از آرا و اراده آزاد «مردم سوریه» حتی یک رویا هم نیست، یک طنز تلخ است که تکرار آن به طرز غیرمسئولانهای هراس و نگرانی دردناک مردم واقعی سوریه را نادیده میگیرد و به مواضع دروغین، ریاکارانه و اغلب اغراقآمیز بازیگران خارجی از جمله آمریکا، رژيم صهیونیستی، ترکیه، اعراب، اروپاییها و سازمان ملل تکیه میکند.
به این ترتیب، به پرسش نخستین بازمیگردیم: مردم سوریه چه کسانی هستند: اکثریت خسته از استبداد یا اقلیت دلبسته به تکفیر و افراط؟ و در غبار ناشی از جولان لشکر جولانی، چه آیندهای در انتظار آنان است؟