تروریسم در خدمت صهیونیسم؛ شکست «گولانی»، احیای «جولانی» | لحظه تصمیم برای طالبان: تقابل یا تبانی؟

«بخشی از حلب سقوط کرد»؛ خبری که در میانه بیم و امید از چشم‌انداز آتش‌بس مصلحتی صهیونیست‌ها با فشار آمریکا و فرانسه در لبنان، بار دیگر، جنگ‌های خاورمیانه‌ای را به کانون توجهات بازگرداند و امیدها به استقرار آتش‌بس پایدار در منطقه را بیش از پیش کمرنگ کرد.

حالا حلب بار دیگر پس از سال‌ها آرامش، آماج آتش است؛ با تسلیحات آمریکایی، پهپادهای اوکراینی، پترودلارهای عربی، آموزش‌های اسراییلی و البته تروریست‌های اویغور و ازبک و تاجیک و عرب که عمدتا در افغانستان آموزش دیده‌اند و به کمک آمریکایی‌ها و مزدوران منطقه‌ای آنان به سوریه منتقل شده‌اند.

جنگ در حلب بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس در جبهه لبنان، آغاز شد؛ به گونه‌ای که انگار تروریست‌های دست‌ به ماشه در جبهه سوریه، منتظر دستور تل‌آویو بودند؛ دستوری که پس از شلیک باران موشک‌ها و پهپادهای قدرتمند حزب‌الله به سمت حیفا و تل‌آویو و تحمیل شکست شرم‌آور دیگر بر رژيم اشغالگر از جمله تیپ «گولانی» آن، برای احیای لشکر «جولانی» متشکل از تروریست‌های تکفیری در سوریه صادر شد تا حزب‌الله را به جای نبرد مستقیم با صهیونیست‌ها برای حمایت از مسلمانان مظلوم غزه، در برابر نیروهای نیابتی اسراییل در سوریه قرار دهد و به این ترتیب، شیعه و سنی را درگیر نبردی به نفع اسراییل و استکبار کند.

دیگر هیچ‌کس تردید ندارد که تروریسم، نیروی نیابتی صهیونیسم است؛ قابل توجه کسانی که تصور می‌کردند حزب‌الله لبنان در سوریه با جریان‌های «جهادی» سنی می‌جنگید و به همین دلیل، حتی در برابر شهادت رهبر کاریزماتیک آن سید حسن نصرالله که جان‌اش را برای اهل سنت غزه، قربانی کرد سکوت کردند و تسلیت نگفتند.

پیشنهاد:   مسیر شناسایی حکومت از تدوین قانون اساسی می‌گذرد

طنز تلخ ماجرا این است که تروریست‌های ازبک و تاجیک و اویغور و عرب که در افغانستان، پایگاه‌ها و پناهگاه‌های امن دارند، با فراگیری آموزه‌های تروریستی از این کشور به سوریه، گسیل یافته‌اند تا در خدمت صهیونیسم قرار بگیرند.

بربنیاد گزارش‌ها، اکثریت بیش از ۴۰۰ تروریستی که در نبردهای اخیر در حلب به هلاکت رسیده‌اند، اتباع خارجی هستند.

تحریرالشام، انصارالتوحید، انصارالدین، جیش الاحرار، جبهه نصرت، تیپ جولان، جنبش ترکستان شرقی (اسلامی) و ده‌ها گروه‌ تروریستی دیگر که امروزه در سوریه می‌جنگند، پیش از این با شبکه مادر یعنی القاعده بیعت کرده‌اند که کانون رهبری آن در افغانستان است.

برخی دیگر از تروریست‌های فعال در جبهه حلب، از جمله اویغورهای چینی که آن‌ها نیز در افغانستان آموزش دیده‌اند، رسما با داعش بیعت کرده‌اند؛ اما چیزی که این اسم‌های پرشمار را متحد می‌کند، یکی خاستگاه اصلی آن یعنی پروژه صهینونیستی – استکباری تروریسم تکفیری است و دوم، هدف مشترک‌شان یعنی مقابله با دشمنان اسراییل و استکبار در کشورهای اسلامی؛ به این ترتیب، دیگر عجیب نیست که چرا این نیروهای «جهادگرای سنی» در کنار حزب‌الله برای «آرمان فلسطین» علیه اسراییل نمی‌جنگند؟ چرا به جای حلب بر حیفا حمله نمی‌کنند؟! پاسخ این پرسش، نقاط تفاوت اهداف و آرمان‌ها و ماهیت و هویت حزب‌الله و انصارالله و سایر اضلاع و اعضای محور مقاومت را با تروریست‌های تکفیری مشخص می‌کند.

در این میان، لحظه تصمیم برای جنبش‌‌هایی مانند طالبان افغانستان که اکنون از قدرت سیاسی و سلطه سرزمینی نیز برخوردار هستند، فرارسیده است. آن‌ها باید انتخاب کنند که آیا هنوزهم با فراهم کردن پایگاه و پناهگاه و اردوگاه برای تروریست‌های تکفیری مورد حمایت اسراییل و آمریکا و رژيم‌های دست‌نشانده آن‌ها در منطقه، عملا با صهیونیسم تبانی می‌‌کنند یا با قرار گرفتن در کنار محور مقاومت برای تحقق «آرمان فلسطین» با اسراییل و استکبار و نیروهای نیابتی آنان یعنی تروریسم تکفیری، مقابله خواهند کرد.

پیشنهاد:   جامعه‌ المصطفی در واکنش‌ به کشتار شیعیان پاراچنار | دولت پاکستان تدبیر فوری اتخاذ کند
لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=42462
اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها