بسیاری از کشورها در رویکردی معقول و با پرهیز از واکنشهای احساسی به تحولات بنیادین سیاسی در افغانستان، سیاست خارجی محتاطانه، حسابشده و مبتنی بر صبر استراتژيک را در پیش گرفتند تا خطوط تغییر و تفاوت طالبان دوم با طالبان اول به درستی مشخص شود و امنیت ملی، منافع مشروع و دغدغههای بزرگ کشورهای همسایه و منطقه، جایگاه واقعی خود را بازیابد و به این ترتیب، رو سیاست خارجی کشورها در قبال حاکمیت طالبان در مسیر معقول و منطقی خود قرار بگیرد.
در ایران اما یک جریان رسانهای مشخص(با هزینه کردی غیر قابل بیان) در رویکردی احساسی و ویرانگر، سیاست خارجی را پشت سر گذاشت، چند گام جلوتر از دولت حرکت کرد و با تبدیل شدن به تریبون غیررسمی جریان حاکم افغانستان، دشواریهای ناشی از تحولات چالشبرانگیز سیاسی در افغانستان را سنگینتر کرده و هزینههای دولتمردان ایران برای مواجهه منطقی و مبتنی بر اولویتهای راهبردی سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از این تحولات را به طرزی ملموس، افزایش داد.
از همان ابتدا این خط رسانهای افراطی در داخل ایران به تمجید و تبلیغ ایدئولوژی، قدرت، کارآمدی، مسئولیتپذیری و بازتاب مبالغهآمیز تغییر و تفاوت جریان حاکم در افغانستان در مقایسه با دوره اول حاکمیت این گروه پرداخت. این در حالی است که هیچ کشوری در منطقه – حتی پاکستان – علیرغم داشتن روابط تنگاتنگ و پیچیده و با وجود همسویی آشکار با تحولات به وجودآمده در افغانستان، هرگز دستخوش واکنشهای افراطگرایانه رسانهای نشد و به رسانههای نزدیک به ایدئولوژی طالبان در درون مرزهای خود نیز اجازه نداد که اولویتهای امنیت ملی را پشت سر بگذارد، مرزهای معقول سیاست خارجی را درنوردد، دغدغههای دولتمردان را نادیده بگیرد و با تعریف و تبلیغ افراطی از پیروزی طالبان در افغانستان، استراتژيستهای امنیت ملی و دستگاه دیپلماسی کشور را در برابر اعمال انجامشده، هزینههای سنگین بیهوده و مواجهه محاسبه ناشده با پیامدهای یک خط خبری سطحی و احساسی قرار دهد.
این خط خبری طالبانی در داخل ایران اما علیرغم تعارض آشکار آن با اولویتهای امنیت ملی و اصول سیاست خارجی، همچنان به تبلیغ یکجانبه و افراطی از طالبان ادامه میدهد و در این مسیر گاه تا آنجا پیش میرود که اگر تعارضی میان منافع ایران و رویکرد طالبان به وجود بیاید، حق را به طالبان میدهد و در برابر ایران قرار میگیرد.
به عنوان نمونه، در مسیر تشکیل کنسرسیومی ریلی، سنگاندازی کرد، از عدم حضور نماینده طالبان در نشست گروه تماس در تهران، خوشنود شد، پوشش خبری این نشست را بایکوت کرد، ابراز تمایل آشکار و مکرر طالبان به تحکیم و توسعه روابط با آمریکا را نادیده گرفت و بیتوجه به اینکه طالبان در مقاطع مشخص، از ایستادن در کنار ایران، آگاهانه پرهیز کردهاند تا اعتماد آمریکا را به دست آورند، همچنان به سفیدنمایی و تلاش افراطی برای تحمیل و تحمل تمام تصامیم و سیاستهای طالبان در سطح منطقه و فرامنطقه ادامه میدهد و برای این هدف حتی از مواجهه مستقیم با سیاستمردان خدوم و مسئولان دلسوز ایران نیز پرهیز و احتراز نمیکند؛ این همان مار دیگران است که در آستین ایران، رخنه کرده و از درون به امنیت ملی، سیاست خارجی و منافع راهبردی کشور آسیب میزند.ش