به گزارش ایراف، دونالد ترامپ و کامالا هریس نظرات متضادی در مورد استراتژی های تعامل آمریکا در منطقه ارائه می دهند. اگرچه هریس در مبارزات انتخاباتی خود به طور خاص در مورد افغانستان صحبت نکرده است، اما دولت او احتمالاً از موضع جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در مورد کمک حمایت خواهد کرد. در همین حال، رویکرد معاملاتی ترامپ حاکی از عقب نشینی از مشارکت بشردوستانه است. از آنجایی که بسیاری از کشورها روی مسائل داخلی تمرکز می کنند، پایداری افغانستان ممکن است به این بستگی داشته باشد که چقدر در سیاست خارجی ایالات متحده در هم تنیده است.
روایت “چه کسی افغانستان را خراب کرد” به نقطه کانونی در بحث های سیاسی اخیر در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری تبدیل شده است. تحقیقات به رهبری جمهوری خواهان، به ویژه در چرخه انتخابات اخیر، مقصر اصلی را متوجه دولت بایدن کرده است و به طور خاص به اقدامات بایدن و هریس اشاره می کند . در مقابل، گروهی متشکل از ده فرمانده ارشد سابق ارتش آمریکا به طور علنی از تصمیمات سیاست خارجی معاون رئیس جمهور دفاع کرده اند. این مقامات ادعا می کنند که رویکرد دولت سابق ترامپ به وضعیت افغانستان، به ویژه توافقنامه خروج با طالبان، موانع قابل توجهی ایجاد کرد که توانایی دولت بایدن برای اجرای یک خروج پایدار را با مشکل مواجه کرد.
افغانستان در حکومت هریس: ادامه سیاست بایدن؟
دموکراتها ادعا میکنند که مذاکرات ضعیف دولت ترامپ برای انعقاد توافق دوحه زمینه را برای خروج فاجعهبار آماده کرد، حتی اگر بایدن به طور گسترده از تصمیم برای پایان دادن به یک جنگ همیشگی حمایت کرد. از زمان خروج ایالات متحده در سال 2021، سیاست دولت بایدن در مورد افغانستان این گونه است که کمک های بشردوستانه را از طریق سازمان های غیر دولتی و سازمان های بین المللی برای دور زدن طالبان ارائه می کند بر امنیت غذایی، مراقبت های بهداشتی و حقوق زنان تمرکز دارد و در عین حال از تعامل مستقیم سیاسی یا نظامی با حکومت حاکم اجتناب می کند.
با این حال، شفافیت و اثربخشی در میان محدودیت های طالبان همچنان چالش برانگیز است. هریس احتمالاً موضع دولت بایدن را در قبال افغانستان حفظ خواهد کرد و طالبان را از نظر سیاسی منزوی می کند و در عین حال بر کمک های بشردوستانه تأکید می کند. از زمان خروج نیروهای آمریکایی در سال 2021، بیش از 2 میلیارد دلار کمک به افغانستان اختصاص داده شده است. با این حال، سؤالات در مورد شفافیت این کمک همچنان وجود دارد. گزارش ها حاکی از آن است که برخی از منابع مالی – که حدود 293 میلیون دلار تخمین زده می شود – ممکن است به طور غیرمستقیم از طریق دستکاری آنها در توزیع کمک به طالبان کمک کرده باشد.
هریس افغانستان را در اولویت کارزار خود قرار نداده است. بخش سیاست او ، که قبل از مناظره ها برجسته شد، بر روسیه، اوکراین، هند و اقیانوس آرام، اسرائیل، غزه و ناتو متمرکز بود. نکته قابل توجهی که در این فهرست وجود نداشت، ذکری از افغانستان بود.رویکرد هریس در قبال افغانستان تاکنون منعکس کننده رویکرد بایدن بوده است. با این حال، گزارش های اخیر حاکی از تغییر ظریف در موضع دولت بایدن، با بحث در مورد همکاری محدود با طالبان در زمینه مسائل امنیتی، مانند مقابله با داعش است. اگر تهدیدات منطقه ای داعش بدتر شود، این احتمال وجود دارد که دولت هریس این تعامل عملگرایانه را حفظ یا حتی گسترش دهد تا از منافع آمریکا محافظت کند.
رویکرد ترامپ به افغانستان و سیاست جهانی
از جمله مهمترین میراث دولت ترامپ، توافق دوحه با طالبان در سال 2020 است که راه را برای خروج آمریکا هموار کرد و ترجیح او را برای کاهش سیاست استراتژیک نسبت به ملتسازی نشان داد. بسیاری از جمهوری خواهان در ابتدا این مذاکرات را به عنوان یک پیروزی در سیاست خارجی مطرح کردند، اما با این وجود از خروج بایدن در سال 2021 انتقاد کردند. تیم ترامپ این عقب نشینی را «یکی از شرم آورترین لحظات در تاریخ آمریکا» توصیف کرد. اکثریت جمهوری خواهان کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان به ریاست مایکل مک کال، از دولت بایدن انتقاد کرد و ادعا کرد که این امر منجر به تخلیه آشفته و تلفات جانی قابل توجه از جمله حادثه فرودگاه کابل شد. این نشان میدهد که چگونه استراتژی و اتکای بایدن به پیمانکاران، سقوط کابل را تسریع کرد و آمریکاییها و متحدان افغان را سرگردان کرد.با این حال،این گزارش اذعان میکند که شرایط خروج از توافق دوحه در سال 2020 در زمان ترامپ شکل گرفت و ایالات متحده را متعهد به خروج کامل بدون تضمین محکم از سوی طالبان کرد. در صورت پیروزی ترامپ در دوره ای دیگر، تمرکز او احتمالاً بر حفظ اولویت های امنیتی ایالات متحده از طریق کاهش مشارکت در ساختارهای اتحاد و طرح های کمک های خارجی متمرکز خواهد شد.
ترامپ در آخرین مناظره ریاست جمهوری، مخالفت خود را با خروج ایالات متحده از پایگاه هوایی بگرام ابراز کرد و آن را نه تنها به عنوان یک عقبگرد برای افغانستان، بلکه به عنوان یک ضرر استراتژیک در ایجاد تعادل در برابر نفوذ فزاینده پکن در منطقه تلقی کرد. ادعای ترامپ مبنی بر اینکه پایگاه هوایی بگرام باید برای مقابله با چین مورد استفاده قرار می گرفت ، اگرچه با هیچ گونه کنترل مستقیم چینی بر این پایگاه ثابت نشده بود، روایت گسترده تر او از افول ژئوپلیتیک ایالات متحده را در تضاد با چین قدرتمندتر تقویت می کند.
در دوران ریاست جمهوری ترامپ، افغانستان به دلیل تاکید وی بر کاهش هزینه های بین المللی، کاهش کمک ها را تجربه خواهد کرد . این میتواند منجر به حذف احتمالی افغانستان از برنامههای کمکهای آتی ایالات متحده شود،زیرا تمرکز به سمت رویکرد اول آمریکا برای نگرانیهای اقتصادی و امنیتی تغییر میکند. انزواگرایی ترامپ، همراه با تمایل به پایان دادن به تعاملات خارجی مانند جنگ در اوکراین، نگرانیها را در مورد بحران انسانی افغانستان در دوره ریاستجمهوری او افزایش میدهد.با این حال، علاقه ترامپ به مذاکره درباره توافقنامهها با طالبان – مانند اظهارات او در مورد توافق تجاری و بازپسگیری کنترل میدان هوایی بگرام – میتواند به مسیری برای عادیسازی روابط اشاره کند. به رسمیت شناختن رسمی طالبان به دلیل نقض مکرر حقوق بشر توسط رژیم بسیار بحث برانگیز است، اما برخی از تحلیلگران عادی سازی موانع مربوط به تحریم ها را کاهش می دهد و اجازه می دهد تا جریان کمک های بشردوستانه به افغانستان روان تر شود. در مقابل، رویکرد رهبری هریس احتمالاً استراتژی کنونی هدایت کمک ها از طریق سازمان های غیردولتی را بدون به رسمیت شناختن رسمی طالبان ادامه خواهد داد.
انتخابی با پیامدهای جهانی
آینده افغانستان نه تنها به دلیل چالش های داخلی بلکه با انتخاب های ژئوپلیتیکی ایالات متحده نیز شکل می گیرد. هر رویکرد دولت ایالات متحده در قبال افغانستان بر پویایی طالبان با بازیگران کلیدی منطقه مانند پاکستان، چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی تأثیر خواهد گذاشت. در دوران ترامپ، تمرکز بالقوه بر کاهش کمکها در حین بررسی روابط متقابل با طالبان ممکن است نشان دهنده کاهش مشارکت ایالات متحده باشد و میتواند منجر به تسریع شدید امنیت غذایی و بحرانهای اقتصادی در کشور شود که بر زندگی روزمره مردم افغانستان تأثیر بگذارد. این ممکن است پاکستان و چین را تشویق کند تا نفوذ خود را در این کشور گسترش دهند. پاکستان که از قبل روابط پیچیده ای با طالبان دارد، ممکن است این را فرصتی برای تامین امنیت جناح غربی خود بداند، هرچند که با اصطکاک مداوم با کابل بر سر تروریسم فرامرزی و استقلال فزاینده طالبان از نفوذ اسلام آباد مواجه است.
در همین حال، چین و روسیه احتمالاً مشارکت خود را در امور افغانستان افزایش خواهند داد تا منافع منطقه ای مربوطه خود را تامین کنند. انگیزه های چین در افغانستان حول محور تامین ثبات اقتصادی و جلوگیری از نفوذ افراط گرایی به مرزهای این کشور است. تغییر در سیاست ایالات متحده می تواند چین را به دنبال تعامل اقتصادی بیشتر و نفوذ استراتژیک، از جمله پروژه های زیرساختی مرتبط با طرح کمربند و جاده، وادار کند. روسیه نیز به همین ترتیب، احتمالاً از فرصت برای ایجاد نفوذ استفاده خواهد کرد و به دنبال جلوگیری از گسترش افراط گرایی و در عین حال تعادل در برابر فعالیت های ایالات متحده و ناتو در منطقه است.
برعکس، یک دولت هریس احتمالا کمک های بشردوستانه را بدون عادی سازی کامل روابط با طالبان حفظ خواهد کرد. این تعامل محدود ممکن است قدرتهای منطقهای را به محافظت از استراتژیهای خود سوق دهد و پاکستان و چین همکاری خود را با طالبان برای پر کردن هر خلایی که واشنگتن بر جای گذاشته است، عمیقتر کنند. کشورهای آسیای مرکزی بهویژه تاجیکستان و ازبکستان، به تنظیم استراتژیهای امنیتی خود ادامه میدهند و بین هماهنگی با طالبان و تأمین امنیت مرزهای خود برای جلوگیری از تحرکات افراطی از بیثباتی داخلی تعادل برقرار میکنند.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2024 یک لحظه مهم برای افغانستان است. ترامپ و هریس راههای متفاوتی را پیشنهاد میکنند، اما هر دو حاکی از محو شدن افغانستان از اولویتهای ایالات متحده هستند. همانند دهههای قبل، زمانی که ایالات متحده افغانستان را در پی خروج شوروی ترک کرد، واشنگتن ممکن است بار دیگر خلاء فعلی را ترک کند تا قدرتهای منطقه پر شود.
منبع:South Asian Voices