در سال ۲۰۱۳ بود که طالبان تنها دفتر سیاسی خود را در دوحه قطر افتتاح کردند و در کنار سفارتخانه رسمی دولت جمهوری افغانستان، پرچم سفید طالبان به عنوان نیروی متخاصم آن نیز به طور همزمان در پایتخت قطر به اهتزاز درآمد.
این در حالی بود که طالبان از سوی سازمان ملل و بسیاری از کشورهای جهان به عنوان یک گروه ممنوعه شناخته میشد که قدرتهای غربی برای سرکوب آن، دهها هزار نیرو در افغانستان مستقر کرده بودند.
این اقدام در آن زمان، واکنش خشمآلود مقامهای دولت حاکم بر کابل را برانگیخت؛ اما از آنجایی که حاکمان قطر این تصمیم متهورانه را با اجازه و حمایت ایالات متحده اتخاذ کرده بودند، اعتراض کابل به جایی نرسید و دفتر سیاسی طالبان در دوحه نه تنها پا برجا ماند؛ بلکه در سالهای بعد به مرجعی رسمی برای ارتباط طالبان با جهان تبدیل شد.
در سال ۲۰۱۸ این نقش حتی پررنگتر هم شد و مذاکرات رسمی طالبان و آمریکا در دوحه پشت درهای بسته آغاز شد که پس از ۱۸ ماه به امضای «توافقنامه دوحه» انجامید و در پی آن، مذاکرات مستقیم دولت افغانستان و طالبان نیز در پایتخت قطر کلید خورد که البته پس از ماهها فراز و فرود در نهایت به هیچ نتیجهای نرسید تا اینکه دولت کابل سقوط کرد و طالبان براساس توافقنامه دوحه با آمریکا قدرت را تصاحب کردند.
میزبان یا لابی؟
با سقوط نظام جمهوری و قدرتگیری طالبان در افغانستان، نقش دولت قطر هم تغییر کرد و دوحه از یک میزبان و میانجی صلحطلب عملا به لابی طالبان در مجامع بینالمللی تبدیل شد.
انتقال سفارتخانههای غربی از کابل به دوحه، به نقش لابیگرانه قطر، اهمیت مضاعف بخشید و این شیخنشین حاشیه خلیج به تسهیلگر ارتباطات و تعاملات پیدا و پنهان طالبان و جهان تبدیل شد. میزبانی از هیاتهای سیاسی، امنیتی و استخباراتی طالبان و کشورهای دیگر به ویژه آمریکا بخشی از نقشی بود که قطریها پس از تسلط طالبان بر افغانستان به عهده گرفتند.
تردیدی نیست که این میکروکشور عربی با ایفای نقشهای بزرگ در یکی از پیچیدهترین بحرانهای منطقهای به امتیازات مهمی دست مییابد و به همین دلیل، ادامه فعالیت سفارتخانههای غربی در دوحه و عدم انتقال آنها به کابل، استمرار این نقش و امتیازات حاصل از آن را تضمین خواهد کرد.
نقشآفرینی دوگانه در نشستهای سه گانه
قطر همچنین در تبانی با آمریکا و سازمان ملل، سه نشست بینالمللی درباره افغانستان تحت سلطه طالبان را میزبانی کرد که در سومین نشست آن، طالبان به عنوان تنها نماینده افغانستان با تحمیل پیششرطهای خود بر سازمان ملل، حضور یافتند.
انتظار میرفت که این سلسله نشستها در نهایت به شناسایی رسمی حکومت طالبان منجر شود و یخهای رابطه کابل با جامعه جهانی به کمک شیوخ قطری آب شود؛ اما ناکامی نشستهای سه گانه روند دوحه نشان داد که این امر به سادگی محقق نمیشود که البته به باور کارشناسان، یکی از دلایل آن، نقش دوگانه حاکمان دوحه است که نمیخواهند جایگاه منحصر به فرد خود به مثابه کشوری کوچک با نقشهای بزرگ را از دست بدهند و راه رقبای سرشناس منطقهایشان از جمله عربستان و امارات را به معادلات پیچیده افغانستان باز کنند.
دسترسی انحصاری به رهبر طالبان
اوایل خرداد ۱۴۰۲ بود که شیخ محمد بن عبدالرحمان آل ثانی؛ نخستوزیر و وزیر امور خارجه قطر به طور مخفیانه با رهبر طالبان در قندهار دیدار کرد و از آن زمان تاکنون، او ظاهرا تنها مقام خارجی است که توانسته با رهبر پنهان طالبان در پایگاه قدرت او در قندهار دیدار کند. او حدود چهار ماه بعد در اوایل مهر همان سال اعلام کرد که در دیدار با رهبر قندهار، به او گفته که اگر میخواهید بخشی از جامعه بینالمللی باشید و همانند قطر به یک کشور مدرن اسلامی تبدیل شوید باید با ما همکاری کنید.
این دسترسی ویژه و این پیام هدفمند، نفوذ قطر بر عالیترین رکن رهبری طالبان را نشان میدهد و در عین حال از نیات و اهداف بزرگ و بلندپروازانه این شیخنشین کوچک درباره افغانستان و طالبان پرده برمیدارد: راه جهان از دوحه میگذرد. برای رسیدن به رویای تبدیل افغانستان به قطری دیگر، سیطره ما را بپذیرید.