حزبالله لبنان یکی از نخستین جنبشهای مقاومت اسلامی در خاورمیانه و جهان اسلام محسوب میشود. تاریخ این جنبش با خون رهبران و فرماندهان فداکاری نوشته شده که جان بر سر آرمانشان گذاشته و از مقابله با صهیونیسم تا مبارزه با تروریسم همواره در صف مقدم جهاد و شهادت حاضر بوده و مشتاقانه برای پیروزی امت، قربانی داده و شهید شدهاند.
حزباللهی که دیروز در سوریه در برابر تروریستهای تکفیری مورد حمایت اسراییل و امریکا و ارتجاع منطقه ایستاد و اجازه نداد تا یکی از مخوفترین پروژههای استعماری دشمنان اسلام در خاورمیانه عملیاتی شود و داعش و دیگر اقمار و ایادی تروریسم تکفیری بر سرنوشت امت، مسلط شوند، از یکسال پیش و همزمان با آغاز طوفان الاقصی برای دفاع از برادران سنی مذهب خود در غزه و تحقق آرمان فلسطین، دوشادوش حماس و دیگر گروههای مقاومت اسلامی، رویاروی اسراییل و آمریکا و قدرتهای اروپایی حامی آن ایستاده و علیرغم تحمل قربانیهای بزرگ، نه تنها ذرهای از اهداف و آرمانهای اولیه خود، عقبنشینی نکرده؛ بلکه با وجود شهادت سیدالشهدای مقاومت، مجاهد کبیر، سید حسن نصرالله و سایر فرماندهان نخبه خود، همچنان مجاهدانه در برابر رژيم تروریستی اسراییل میجنگد و سراسر سرزمینهای اشغالی را ناامن و بیثبات کرده و خواب از چشم صهیونیستهای غاصب ربوده است.
در این میان اما گروههای تروریستی دستآموز آمریکا و اسراییل در سرزمینهای اسلامی، نه تنها هیچ اقدامی برای حمایت از حماس و حزبالله در جهاد مقدس علیه رژيم صهیونیستی و استکبار جهانی نکردهاند؛ بلکه همراستا با نسلکشی مسلمانان مظلوم شیعه و سنی در غزه و لبنان و دیگر کشورهای منطقه به دست اسراییل جنایتکار با بمبها و بمبافکنهای اهدایی آمریکا به راهاندازی عملیات تروریستی علیه مسلمانان بیگناه در افغانستان و پاکستان و سوریه و دیگر کشورها ادامه میدهند؛ رویکردی که به وضوح پرده از هویت و ماهیت این گروههای مدعی اسلام و مسلمانی؛ اما مرتبط با پروژههای اسلامستیزانه صهیونیسم و استکبار و استعمار نو برمیدارد و نشان میدهد که تروریسم تکفیری، نه تنها از جامعه بزرگ مسلمانان اهل سنت، نمایندگی نمیکند؛ بلکه خود یک پروژه صهیونیستی – آمریکایی علیه کل امت اسلامی است.
البته نباید تردید کرد که با توجه به حجم سنگین تبلیغات رسانهای، دورههای فشرده شستوشوی مغزی و اشاعه آموزههای انحرافی اتاقهای فکر صهیونیسم و استکبار، برخی جنبشهای اسلامی هم تحت تاثیر جوسازیهای فرقهگرایانه قرار گرفته و در سوگیریهای سیاسی، سیاستگذاریهای راهبردی و کنشهای عملیاتیشان، بیش از آنکه در رویکردی وحدتگرا، دغدغه قدرت، منفعت و امنیت کل امت را داشته باشند، تحت تاثیر ملاحظات فرقهای و گرایشهای نفاقافکنانه مذهبی قرار گرفته و به جای اینکه همانند جنبشهایی مانند حزبالله در خدمت جامعه مسلمانان فرای صفبندیهای فرقهگرایانه قرار داشته باشند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان اسلام بازی کرده و با تفکیک شیعه و سنی – حتی در شرایطی که عموم مسلمانان اعم از شیعه و سنی، هدف بیرحمانهترین جنایات صهیونیسم و استکبار قرار داشتهاند – به پیشبرد پروژههای ضد اسلامی دشمنان اسلام کمک کردهاند.
گسترش دامنه ترور، تجاوز، تعدی، نسلکشی، جنایت و بیرحمی رژيم صهیونیستی به کمک آمریکا از غزه به لبنان اما جنبشهای اسلامی مورد اشاره را به تشکیک درباره درستی راههای طیشده و بازاندیشی در معیارهای مبارزاتی خود واداشته و این مهم به ویژه در حوزه اصلاح ادبیات رسانهای آنها بیشتر مشهود بوده است.
گروه طالبان در افغانستان یکی از همین جنبشهای محسوب میشود که به نظر میرسد پیشتر درباره صحت، حقانیت و مشروعیت مشارکت حزبالله در مبارزه علیه تروریسم تکفیری مورد حمایت آمریکا، اسراییل و رژيمهای مرتجع منطقه در سوریه، تردید داشته است و به همین دلیل، از موضعگیری علنی در حمایت از مقابله حزبالله با رژيم صهیونیستی و آمریکا نیز آگاهانه حذر کرده و این رویکرد را تا آنجا ادامه داده که حتی نسبت به حادثه عظیم شهادت سید حسن نصرالله؛ دبیرکل حزبالله توسط رژيم صهیونیستی نیز واکنش رسمی نشان نداده است!
این در حالی است که حزبالله حتی در سوریه نیز با تروریستهای مورد حمایت آمریکا و اسراییل میجنگید؛ همان تروریستهایی که امروزه به مقابله با طالبان برخاستهاند و به نیابت از آمریکا برای ناامنکردن افغانستان و سراسر منطقه، مذبوحانه تلاش میکنند و رسانههای طالبان از آنان تحت عنوان «خوارج» یاد میکنند.
حزبالله همچنین برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین و جنبشهای مقاومت اسلامی در غزه با اسراییل میجنگد و بیش از هر جریان مسلح اسلامی دیگری در این راه متحمل قربانیهای بزرگی میشود؛ کاری که دولتهای ثروتمند عرب و گروههای مدعی حمایت از آرمان فلسطین و آزادی قدس شریف تاکنون انجام ندادهاند.
در پی تبدیل تقابلهای یکساله حزبالله با اسراییل برای حمایت از مسلمان سنیمذهب غزه و جنبش فلسطینی حماس به یک جنگ تمامعیار اما به نظر میرسد که ادبیات رسانهای طالبان نیز به مرور در حال تغییر است. استفاده از تعابیری مانند «مقاومت اسلامی لبنان»، «مبارزان حزبالله»، «رژيم صهیونیستی»، «تجاوز اسراییل به لبنان» و… در رسانههایی مانند روزنامه حریت، آژانس خبری باختر – رسانه رسمی حکومت طالبان – رادیو تلویزیون «ملی» افغانستان و سایر رسانههای طالبان یا همسو با طالبان به وضوح نشان میدهد که ادبیات رسانهای آنها نسبت به حزبالله و مبارزات مشروع آن علیه اسراییل و دشمنان اسلام در حال تغییر است.
با اینهمه باید اذعان کرد که این تغییر ادبیات رسانهای هنوز به تغییری ملموس در ادبیات سیاسی و موضعگیریهای رسمی حکومت و مقامات طالبان در قبال حزبالله لبنان منجر نشده و به نظر میرسد که رهبران طالبان به امید شناسایی رسمی از سوی قدرتهای غربی، حفظ ارتباط با دولتهای عرب منطقه و پرهیز از برانگیختن تبلیغات ضدطالبانی گروههای تکفیری سنی، همچنان به سکوت خود در قبال تحولات لبنان ادامه میدهند و با وجود ادعاهای بزرگ درباره ضدیت با اسراییل و حمایت از آرمان فلسطین، همچنان حاضر نیستند تا در کنار بزرگترین مدافع، حامی و قربانی آرمان فلسطین یعنی حزبالله بایستند.
این رویکرد در رسانههای نزدیک به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی طالبان مانند «المرصاد» نیز مشهود است؛ به گونهای که این رسانه، علیرغم انتشار گسترده محتوای ضد داعش، کمترین اشارهای به نقش حزبالله و محور مقاومت در شکست داعش در سوریه نمیکند و حتی از رشادتهای تاریخی حزبالله برای مقابله با رژيم صهیونیستی و آمریکا نیز آگاهانه پرهیز میکند.