به گزارش ایراف به نقل از سایت بررسی تحولات افغانستان، روز پنجشنبه ۲۲ شهریور، ۱۴ تن از شیعیان ولایت دایکندی که برای استقبال از زائران کربلا قصد عزیمت به ولایت غور را داشتند، از وسیله نقلیه خارج شده و گلوله باران شدند.
گروه داعش با انتشار اطلاعیهای مسئولیت این عملیات را به عهده گرفت و تصاویری از این حادثه دلخراش را منتشر کرد. این حادثه تروریستی بازتاب وسیع داخلی و بینالمللی داشت و نهادها و کشورهای مختلفی آن را محکوم کردند.
کشتار این شیعیان از چند جهت حائز اهمیت است. نخست این که این حادثه در ولایت دایکندی، یکی از امنترین ولایات افغانستان رخ داد و دوم این حمله علیه یک اقلیت قومی و مذهبی صورت گرفته است. به همین دلیل رسانههای داخلی و بینالمللی در سطح وسیعی آن را بازتاب دادند.
هر چند که حملات داعش خراسان علیه شیعیان افغانستان مسبوق به سابقه است و شیعیان در اولویت اهداف داعش خراسان قرار دارد اما با این وجود، کشتار این ۱۴ تن در دایکندی با ابهاماتی روبرو است که میطلبد این حادثه تروریستی مورد واکاوی قرار گیرد.
در بررسی حملات داعش خراسان، یک دوره افسارگسیختگی مشاهده میشود که از دوران جمهوریت شروع شد و نخستین سال روی کار آمدن حکومت طالبان ادامه داشت. در این دوره، حجم حملات داعش ۳۰ حمله در ماه هم ثبت شده بود. در دومین سال حکومتداری طالبان این لجام گسختگی داعش به دلیل حملات سرکوبگرانه طالبان مهار شد. پس از آن داعش نتوانست همانند قبل حملات پر تعداد انجام دهد و تعداد حملات به یک یا دو حمله در ماه تنزل یافت.
با این وصف، در یک ماه گذشته داعش خراسان توانسته است دست کم دو حمله هدفمند و متفاوت انجام دهد که با الگوی حملات این گروه در ماههای گذشته و حتی یک سال اخیر متفاوت بوده است.
یکی از این حملات در شهر کابل بود که دادستانها را هدف قرار داد. این حمله از نظر تحلیلگرانی که مسائل افغانستان و توانمندی داعش را بررسی میکنند به لحاظ هدف حمله و توانایی داعش در انجام آن متفاوت بود چرا که در یک سال گذشته عمده حملات داعش، محدود به بمبگذاری وسایط نقلیه (شیعیان یا طالبان) و حملات چریکی بوده است. حمله به کارمندان دادستانی در هنگام خروج کارمندان این اداره، نیازمندیهای استخباراتی و تدارکاتی ویژه میطلبد که همین امر سبب شده این حمله متمایز جلوه کند.
جنایت دایکندی نیز از برخی ابعاد قابل توجه است. چرا داعش از میان مناطق مختلف، این ولایت امن در مرکز افغانستان را برای این حمله انتخاب کرد. شیعیان از ولایتهای مختلف عازم سفر زیارتی کربلا شده بودند و این امکان وجود داشت که داعش بتواند این عملیات را در ولایتهایی مانند هرات، کابل و بلخ انجام دهد.
به نظر میرسد که انتخاب دایکندی به عنوان محل ارتکاب این جنایت به دلیل بازتاب وسیع حمله بوده باشد. داعش به دنبال آن است که در صورت امکان دست به حملاتی بزند که حداکثر بازتاب رسانهای را داشته باشد تا به هدف خود که ایجاد وحشت بیشتر است، برسد.
دو حمله اخیر میتوانند پیشهشدارهایی برای طرح دو فرضیه باشند. فرضیه نخست این است که داعش خراسان در حال جان گرفتن است و اکنون بعد از یک دوره خفتگی، توانسته خود را بازسازی کند و قادر شده است تا دست به حملات هدفمند بزند. همچنین گستره جغرافیایی این حملات هدفمند افزایش یافته و به ولایتی مانند دایکندی رسیده است.
فرضیه دوم این است که باید نقش فاکتور سوم را در حملات داعش مد نظر قرار داد. حمایت این فاکتور سوم سبب شده است که داعش خراسان بتواند حملاتی هدفمند و پر بُرد در کابل و در جغرافیای جدید (دایکندی) انجام دهد. در چند ماهه اخیر، گزارشهای متعددی درباره پایگاهسازی داعش خراسان در خاک یکی از کشورهای همسایه افغانستان منتشر شده است.
بر اساس این گزارشها، این پایگاهها از دید سازمان استخباراتی این کشور دور نیست و با نظارت و حمایت آن سازمان تاسیس شده است. هدف از این اقدام، تحت فشار قرار دادن حکومت طالبان با حملات داعش بیان میشود.
در هر صورت، چه فرضیه اول درست باشد یا فرضیه دوم، دو حمله اخیر داعش خراسان در افغانستان به منزله یک هشدار است. هشداری که اگر جدی گرفته نشود ممکن است منجر به تکرار لجام گسیختگی گروه تروریستی داعش در افغانستان شود. علاوه بر حکومت طالبان، کشورهای منطقه نیز باید به این هشدار توجه کنند.
با توجه به این که شیعیان افغانستان در صدر اهداف داعش خراسان قرار دارند، حکومت سرپرست در قبال حفاظت از این طیف از جامعه که در معرض تهدید جدی قرار دارند، مسئولیت بیشتری دارد.
این درحالی است که رهبران و مقامات ارشد طالبان تاکنون هیچ واکنشی به این رویداد مرگبار نشان نداده و حتی از محکومیت آن اجتناب کردهاند.