دشمنان مشترک: افغان‌ها ایران را اشغال کرده‌اند؛ ایرانی‌ها با مهاجرین بدرفتاری می‌کنند!

جامعه و حکومت ایران بیش از چهار دهه است که مهمان‌نواز حضور مهاجران افغانستانی می‌باشد، اما موج مهاجرتی جدید افغانستانی‌ها برای جامعه و حکومت ایران نیز دارای پیامدهای مختلف امنیتی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی بوده است؛ یکی از این پیامدها، شکل‌گیری موجی از مهاجرهراسی و افغان‌ستیزی، آن هم با تمرکز بیشتر در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی بوده است، در گفتگوی اختصاصی ایراف با دکتر امیر هاشمی‌مقدم به تبیین و تحلیل این موضوع پرداخته شده است.

امیر هاشمی‌مقدم، انسان‌شناس، عضو هیئت‌علمی دانشگاه مازندران نویسنده کتاب «چرا افغانستان برای ایران مهم است؟» می‌باشد که سال ۱۳۹۲ سفری به افغانستان داشته است که سفرنامه‌اش در کتابی تحت عنوان «سفر به سرزمین آریایی‌ها» منتشر شده است.

جریان‌های مهاجرهراسانه و افغان‌ستیزانه از کجا آب می‌خورند؟ و چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟

درباره افغانی‌هراسی -فارغ از بحث‌هایی که درباره واژه افغانی هست، فعلا به‌طور قراردادی و بر پایه رواج کاربرد این واژه در ایران از آن استفاده می‌کنم- ما با یک عامل روبرو نیستیم، بلکه پدیده و رفتاری چندعاملی است که هر یک زمینه‌ها و پیامدهای خاص خود را دارد. مهم‌ترین آنها به نظرم این هشت مورد است:

الف) مسئولان دولتی: در اینجا منظورم دو گروه از مسئولان دولتی است. نخست، افرادی همچون برخی نمایندگان مجلس، شهرداران، فرمانداران و… است. این گروه به وظایف خود درست عمل نمی‌کنند. بنابراین در حوزه جغرافیایی خودشان با مشکلات زیادی روبرو می‌شوند. یکی از دم‌دست‌ترین توجیهات برای این ناکارآمدی، انداختن بار همه مسائل به دوش مهاجران افغانستانی است. اگر برخلاف وعده‌های انتخاباتی و… نتوانستیم اشتغال‌زایی کنیم، به خاطر اینست که مهاجران افغانستانی مشاغل را اشغال کرده‌اند؛ اگر بهای اجاره مسکن بالاست، به خاطر اینست که مهاجران تقاضای اجاره مسکن را بالا برده‌اند. اگر کمبود مایحتاج است، به خاطر مصرف بالای مهاجران است و…

گروه دوم مسئولان، کسانی هستند که ورود مهاجرین در حوزه مسئولیت ایشان است. از پلیس مرزی گرفته تا وزارت کشور، وزارت أمور خارجه و… این گروه به نظر می‌آید هیچ برنامه منسجمی در قبال مهاجرین ندارند؛ نه برای ورودشان، نه برای ساماندهی‌شان، نه برای اقامت‌شان، نه برای نوع خدماتی که باید دریافت کنند و نوع وظایفی که این مهاجرین دارند، و نه برای بسیاری از موارد مرتبط دیگر. ضمن اینکه هیچگونه اطلاعاتی هم در این زمینه به مردم ارائه نمی‌دهند. حتی ایرانیان اکنون نمی‌دانند شمار دقیق مهاجرین افغانستانی در کشورشان چقدر است.

ب) جریان‌های ملی‌گرای افراطی: جریان ملی‌گرا در ایران احساس متناقضی درباره افغانستان و شهروندانش دارد. از یک‌سو افغانستان را پاره‌ای از ایران بزرگ فرهنگی می‌داند که با دسیسه بیگانگان و بی‌عرضگی سلسله‌های پادشاهی، از یکدیگر جدا شدند.
از سوی دیگر نسبت به حضور حجم بالای مهاجر در کشور نگران است. البته ملی‌گراهای عادی، از حضور فرهیختگان افغانستانی و شمار متناسبی از شهروندان عادی افغانستان در کشور استقبال می‌کنند؛ اما حتی همین گروه از افراد هم دو نگرانی عمده دارند:

نخست خالی شدن افغانستان از تاجیکان و هزاره‌ها که اصلی‌ترین متحدان فرهنگی ما هستند و مهاجرت‌شان به ایران و دیگر کشورها.

دوم، امکان استفاده ابزاری بیگانگان یا حتی حکومت‌های داخلی افغانستان از بخشی از مهاجران افغانستانی در ایران، به‌ویژه مهاجران بنیادگرای پشتون و حتی تاجیک، علیه منافع ملی ایران. اما جریان ملی‌گرای افراطی به نوعی خالص‌ساز است و چندان با حضور مهاجران در کشور موافق نیست. این الگو شبیه ملی‌گرایان افراطی در همه جای جهان است و انحصارا مربوط به ایران نیست.

ج) جریان‌های قوم‌گرا: جریان‌های قوم‌گرا در ایران چندین سال است به سمت مخالفت با نمادهای ملی، از جمله زبان فارسی میل کرده‌اند. در همین زمینه، حساسیت خاصی هم نسبت به ارتباطات ایران با دو کشور افغانستان و تاجیکستان که زبان‌شان فارسی است دارند و نسبت به کوچک‌ترین رابطه‌ای موضع تند می‌گیرند. بنابراین حضور شمار زیادی مهاجر افغانستانی در کشور را در راستای تقویت زبان فارسی و به حاشیه راندن زبان‌های قومی می‌بینند.

د) کارگران روزمرد و طبقه پایین: این‌ها شاید منطقی‌ترین نگرانی را نسبت به حضور مهاجران داشته باشند. بیشتر مهاجران در ایران به کارهای ساده و یدی مشغولند. با توجه به اینکه بسیاری از این افراد، به‌طور غیرقانونی به ایران می‌آیند یا ساکن مناطق ممنوعه هستند، بنابراین نیازی به بیمه ندارند. معمولا هم دستمزد کمتری نسبت به کارگر ایرانی دریافت می‌کنند. بنابراین بسیاری از کارفرمایان ایرانی ترجیح‌شان استفاده از کارگر مهاجر است. این باعث به خطر افتادن موقعیت شغلی شماری از کارگران ساده ایرانی می‌شود. زمانی که ساکن شهر نور در مازندران بودم، بارها حساسیت کارگران ایرانی که سر میدان می‌ایستادند، نسبت به حضور کارگران افغانستانی را به چشم دیدم.

هـ) رسانه‌ها: در اینجا منظورم از رسانه‌ها اشاره به دو گروه دارد: رسانه‌های داخلی و رسانه‌های معاند. درباره رسانه‌های داخلی اگر به یاد بیاوریم، تا چند سال پیش بخش زیادی از اخبار زرد رسانه‌های داخلی و صفحه حوادث روزنامه‌ها به جرائم افغانستانی‌ها اختصاص داشت. برای نمونه اگر در یک روز پنجاه قتل در گوشه و کنار کشور رخ می‌داد و یکی از این قتل‌ها هم کار مهاجران افغانستانی بود، رسانه‌های داخلی تمرکزشان روی همان یک قتل بود.

هم مخاطب را بهتر جذب می‌کرد و هم افغانستانی‌ها جرأت یا امکان اعتراض به این شیوه خبررسانی را نداشتند؛ در حالی‌که مجرمین ایرانی می‌توانستند برای رسانه‌ها دردسر (قانونی یا غیرقانونی) درست کنند. بنابراین رسانه‌ها ترجیح می‌دادند بروند سراغ آن گروهی از مجرمین یا متهمین که زبان‌شان کوتاه بود. برای نمونه در بحث «خفاش شب» که قتل‌های زنجیره‌ای علیه زنان خیابانی به راه انداخته و فضای وحشت در این شهر ایجاد کرده بود، شماری از رسانه‌های آن روز بدون هیچ دلیل و برهانی قاتل را تبعه افغانستانی معرفی کردند که همان خبر باعث ایجاد أفغان‌هراسی و أفغان‌ستیزی شده بود. اما پس از دستگیری قاتل مشخص شد که ایرانی بوده.

پیشنهاد:   دیپلمات‌های ایران و افغانستان در روسیه درباره توسعه روابط اقتصادی گفتگو کردند

از سوی دیگر رسانه‌های معاند را داریم که به دنبال بر هم زدن آرامش در کشورند و هر چیزی را بهانه می‌کنند. بنابراین از یکسو به ایرانیان القا می‌کنند که افغانستانی‌ها دارند کشورشان را اشغال می‌کنند و از سوی دیگر به افغانستانی‌ها القا می‌کنند که ایرانیان با آنها بدرفتاری می‌کنند. این را در مورد بعدی بیشتر توضیح می‌دهم.

و) مخالفان حکومت: آنچه ر ا الان درباره رسانه‌های معاند توضیح دادم، در واقع زیر بخش مخالفان حکومت قرار می‌گیرد. شوربختانه لج و لج‌بازی میان حکومت و مخالفان/منتقدان به گونه‌ای شده که دیگر نه تنها حرف یکدیگر را قبول ندارند، بلکه به دنبال بهانه‌جویی از یکدیگرند. در این زمینه مخالفان به نظر فعال‌تر می‌آیند و هر حرکت و رفتاری از سوی حاکمیت را دال بر ناکارآمدی آن ارزیابی یا معرفی می‌کنند. حضور گسترده افغانستانی‌ها در ایران یکی از این نشانه‌هاست. البته داستان تنها به اینجا ختم نمی‌شود و بر پایه یک تئوری توطئه، حکومت تعمدا دارد افغانستانی‌ها را به‌عنوان پشتوانه خودش وارد کشور می‌کند تا مثلا در انتخابات شرکت کنند یا در سرکوب اعتراضات خیابانی آنها را به میدان بیاورند. خوشبختانه برای هیچ‌یک از این دو فرضیه، تا این لحظه مدرکی وجود نداشته. اما همین شایعات باعث ایجاد نفرت بخشی از معترضان و منتقدان نسبت به مهاجران افغانستانی می‌شود.

ز) وضعیت نابسامان ایران: واقعیت این است که شرایط ایران خیلی پیچیده شده و اوضاع چندان مناسبی ندارد. اینکه گاهی برخی مهاجران برخورد ایران با مهاجران را با برخورد کشورهای اروپایی با مهاجران مقایسه می‌کنند اصلا درست نیست. ایران سالهاست با شدیدترین تحریم‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. شرایط اقتصادی خوبی ندارد و فشار مادی و روانی روی مردمش هر روز دارد افزایش پیدا می‌کند. حکومت برای کاهش بخشی از این فشار، از یارانه استفاده می‌کند. یعنی بخشی از هزینه کالاهای اساسی و همچنین حامل‌های انرژی را خودش می‌پردازد.

بنابراین بهای گاز، برق، آب، نان، بنزین و… بسیار فراتر از چیزی است که ما به‌عنوان شهروند می‌پردازیم. هر کسی که ساکن ایران باشد، از جمله مهاجران افغانستانی هم از این یارانه استفاده می‌کنند. این در حالی است که شهروند ایرانی مالیات می‌پردازد، سربازی می‌رود و مسئولیت‌هایی در قبال کشور و حکومت دارد.

اما مهاجران چنین نیستند. شوربختانه برخلاف تصوری که بسیاری از مهاجران و یا حتی افغانستانی‌های ساکن افغانستان دارند، نهادهای بین‌المللی، از جمله کمیساریای عالی امور پناهندگان کمک بسیار بسیار ناچیزی به دولت ایران می‌کنند و بیشتر هزینه‌های مهاجران بر دوش دولت ایران است. چند سال پیش که بررسی کردم کمیساریا تنها ۶٪ هزینه‌های مهاجران قانونی را پرداخت می‌کرد. دقت کنیم که نسبت مهاجران قانونی به غیرقانونی افغانستانی در ایران پایین است. یعنی ما بیش از مهاجران قانونی، مهاجر غیرقانونی افغانستانی در کشور داریم که نهادهای بین‌المللی هیچ مسئولیتی درباره آنها بر دوش نمی‌گیرند و همه هزینه‌های جاری‌شان (منظورم همان بحث یارانه‌ها و… است) بر دوش دولت ایران است.

ح) موج مهاجرتی جدید: با فروپاشی دولت قانونی افغانستان و به قدرت رسیدن دوباره طالبان، موج مهاجرتی تازه‌ای به ایران سرازیر شد که شیرازه بسیاری از امور را به هم ریخت. برای نمونه مرزها نادیده گرفته شد و یا حضور افغانستانی‌ها در برخی شهرها و محلات به شکل چشمگیری افزایش یافت. اگر پلیس مرزی هم با اینها برخورد می‌کرد، سریعا فیلم آن در فضای مجازی و رسانه‌های بیگانه منتشر می‌شد و ایران متهم به نقض حقوق بشر می‌گشت. در حالی‌که هیچ کشوری را نمی‌شناسیم که مرزهای خود را رها کرده باشد و اجازه بدهد هر کسی به‌طور غیرقانونی وارد کشورش شود. در کتاب «چرا افغانستان برای ایران مهم است؟» شرح داده‌ام که تا روابط ایران با ابرقدرت‌ها بهبود نیابد، در برابر هر نوع خشونت قانونی‌ای (از جمله در جلوگیری از ورود غیرقانونی به کشور) زبانش کوتاه است و برایش پرونده‌سازی می‌شود.

به‌هرحال یکی از گروه‌هایی که از این موج مهاجرتی جدید و گسترده بیشترین آسیب را می‌بیند، مهاجران قدیمی هستند. کسانی که بعضا ۴۵ سال است ساکن ایرانند؛ بعضی‌شان در ایران به دنیا آمده، همینجا ازدواج کرده و فرزندان‌شان هم در اینجا به دنیا آمده‌اند؛ با خوب و بد شرایط ساخته‌اند و از نظر فرهنگی و اجتماعی تا حد زیادی ایرانی شده‌اند؛ اما با این موج تازه و تغییر نگاه برخی از ایرانیان، همه به یک چشم دیده می‌شوند؛ چه کسی که تازه از راه غیرقانونی آمده و چه مهاجری که بیش از چهار دهه است اینجا دارد قانونی زندگی می‌کند. یاد فیلمی افتادم که چند سال پیش دیدم. شوربختانه نامش را یادم نمی‌آید. چند مرد افغانستانی همراه خانواده‌شان در یک محوطه کارگاهی کار می‌کردند. أوضاع‌شان و روابط‌شان با کارفرما بد نبود. اما با ورود مهاجران تازه، بیشتر به چشم آمدند و موقعیت اینها هم به خطر افتاد. نهایتا پلیس آمد و همه را رد مرز کرد.

همین توی چشم بودن در موج مهاجرتی جدید خیلی برجسته شده. ضمن اینکه مهاجران تازه‌وارد با فرهنگ ایرانی و حساسیت‌های ایرانیان هم آشنایی چندانی ندارند. همین است که گاهی می‌بینیم گروه‌های چند نفره مهاجران با لباس محلی و ظاهر نامرتب در برخی تفرج‌گاه‌ها پرسه می‌زنند و برای خانواده‌ها ایجاد نگرانی می‌کنند. شاید فیلم‌های کشتی گرفتن جوانان افغانستانی در میدان آزادی را دیده باشید. چندصد نفر مرد و زن افغانستانی هم تماشاچی‌اند و تشویق می‌کنند. خب چنین برنامه‌هایی اگر قرار است برگزار شود، از راه قانونی خودش اقدام شود. شما تاکنون دیده‌اید ایرانی‌ها همین‌طوری بدون برنامه‌ریزی و هماهنگی چنین کارهایی را در مکان‌های عمومی انجام دهند؟ همین چند روز پیش از یک استاد دانشگاه که خانم است و از قضا طرفدار حقوق مهاجران شنیدم که می‌گفت با آنکه ساکن منطقه ۲۲ تهران است، اما خیلی وقت است دیگر جرأت نکرده به پارک چیتگر برود. چرا که هر بار با گروه‌های زیادی از جوانان افغانستانی روبرو می‌شود که بدون در نظر گرفتن محیط اجتماعی، بلند بلند با یکدیگر شوخی می‌کنند.

پیشنهاد:   بازار 500 میلیون نفری برای محصولات کشاورزی ایران؛ افغانستان را دریابید

من در طرح پژوهشی‌ای که دو سال پیش در راستای حمایت از مهاجران افغانستانی برای «گروه بررسی‌های راهبردی میراث» انجام دادم، اشاره کردم که برای مهاجران افغانستانی حتما باید در هنگام ورود دوره‌های آشنایی با فرهنگ و ارزش‌های ایرانی برگزار شود. چنین دوره‌هایی در همه کشورهای مهاجرپذیر برگزار می‌شود و حتما لازم است. اما وقتی بیشتر افغانستانی‌ها از راه‌های غیرقانونی وارد کشور می‌شوند، عملا امکان چنین دوره‌هایی وجود ندارد. بیشتر افغانستانی‌ها به‌واسطه اینکه زبان فارسی بلدند و فیلم و سریال‌های ایرانی را دیده‌اند، احساس می‌کنند با فرهنگ ایرانی به اندازه کافی آشنایی دارن

این جریانات، اغلب از فیلم‌های قدیمی و سوژه‌های تکراری و انحرافی و یا دروغین استفاده می‌کنند و به نام جرایم یا اقدامات افغانستانی‌ها به کار می‌برند. علت این امر چیست؟

بخشی از این را باید در تداوم همان بازار شایعات دید که هر جرم و جنایتی را به افغانستانی‌ها منسوب می‌کرد. البته شوربختانه شمار اندکی از این فیلم‌ها هم واقعی و مرتبط به مهاجران است. گاهی خود مهاجران بدون آنکه به عواقب کار خویش بیندیشند، اقدام به پخش چنین کلیپ‌هایی می‌کنند. برای نمون چهار نفری در یک ساختمان نیمه‌کاره به یک دختر نوجوان ایرانی تعرض کردند و بدون توجه به التماس‌ّای او، از این کار خود فیلم ضبط کرده و آنرا پخش کردند. تا مدت‌ها نه تنها این کلیپ در میان ایرانیان خشمگین دست به دست می‌شد، بلکه هر کلیپ تجاوز دیگری را هم به مهاجران منسوب می‌کردند.

از سوی دیگر یادمان نرود که حکومت گاهی از پخش اخبار منفی افغانستانی‌ها پیشگیری می‌کند تا فضای جامعه علیه مهاجران منفی نشود. برای نمونه در قتل فجیع زنده‌یاد داریوش مهرجویی و همسرش، با آنکه از همان ابتدا مشخص شد قاتل خدمتکار افغانستانی آنها بوده، اما نهادهای امنیتی و قضایی طوری ماجرا را مدیریت کردند که تا چندین روز بعد همچنان گمانه‌زنی‌ها درباره قاتل مطرح بود. اینها را مقایسه کنیم با زمانی که برخی رسانه‌های رسمی، نوک پیکان اتهام هر خبر منفی و جنایتی را متوجه افغانستانی‌ها می‌کردند. اینها نشان می‌دهد نهادهای حاکمیتی با حساسیت‌های جامعه به خوبی آشنا شده‌اند و لازم می‌دانند گاهی اخبار منفی درباره مهاجران را منتشر نکنند.

این موج‌ها چه تاثیری بر روابط دو کشور دارد؟ و در قبال آنها چه باید کرد؟

طبیعتا پیامدهای ویرانگر و منفی می‌گذارد. دو سال پیش دو تا کلیپ از آزار و اذیت مهاجران افغانستانی در ایران منتشر شد. من همان موقع داشتم کارهایم را می‌کردم تا برای سفری پژوهشی دوباره به افغانستان بروم. اما یکی از دوستانم تماس گرفت و اطلاع داد که فضای افغانستان به واسطه پخش شدن این دو کلیپ، بسیار علیه ایرانیان است و اگر به آنجا بروم ممکن است آسیب جدی ببینم.

هر کلیپی که افغانستانی‌ها علیه ایرانیان پخش کنند یا هر کلیپی که ایرانیان علیه افغانستانی‌ها پخش کنند، ضربه تیشه‌ای است به ریشه روابط دو کشوراند. بنابراین چه بسا برخی از این خراب‌کاری‌ها رد پای نهادهای امنیتی بیگانه را در خود داشته باشد.

دولت آقای پزشکیان چه مسولیتی در قبال برخورد با شایعه‌سازان افغان‌هراسی و جلوگیری از تبعات و پیامدهای این اقدامات در خصوص روابط ایران و افغانستان و همچنین روابط جامعه ایرانی و جامعه مهاجرین دارد؟

دولت آقای پزشکیان فرقی با دولت‌های دیگر ندارد. وظیفه همه دولت‌ها ابتدا حفظ منافع و مصالح ملی کشور خودشان است. این منافع و مصالح ملی را درباره مهاجران افغانستانی از دو زاویه می‌توان دید: نخست سامان‌دهی ورود و اقامت مهاجران افغانستانی در کشور و دوم، حفظ کرامت انسانی مهاجران.

در زمینه سامان‌دهی ورود و اقامت به کشور، قوانینی در همه جای جهان وجود دارد که ایران نیز می‌تواند متناسب با شرایط خودش آنها را به کار گیرد. برای نمونه پاسداری و حفاظت جدی‌تر از مرزها و پیش‌گیری از ورود غیرقانونی، اسکان مهاجران در کمپ‌ها و شهرهای مشخص، برگزاری دوره‌های آشنایی با فرهنگ و ارزش‌های ایرانی، تعیین وظایف، مسئولیت‌ها و حقوق مهاجران، تعیین شرایط اعطای شهروندی به مهاجران خاص، برخورد با مهاجران قانون‌کشن و… .

در زمینه کرامت انسانی مهاجران هم باید پیگیری ادغام مهاجران با جامعه بومی (از جمله در ثبت‌نام مدارس مختلط بومی-مهاجر)، برخورد با رسانه‌هایی که اخبار کذب و شایعه درباره افغانستانی‌ها منتشر می‌کنند، برخورد با افرادی که در شبکه‌های اجتماعی افغان‌هراسی می‌کنند، پایبندی به اجرای قانون اعطای شهروندی و… مورد توجه قرار گیرد.

نکته پایانی اینکه نمی‌توان این ماجرای افغان‌هراسی را تک‌عاملی یا یک‌سویه دید. اگرچه هیچ آمار رسمی و قطعی‌ای در دسترس نیست، اما گمانه‌زنی‌ها و برآوردها از حضور بیش از هشت میلیون مهاجر افغانستانی در ایران سخن می‌گوید که تنها ۳.۵ میلیون نفر آنها ثبت شده است. این حضور پررنگ افرادی که غیرقانونی وارد کشور شده‌اند، حساسیت‌های زیادی را در جامعه برانگیخته که علل آن را در پاسخ به نخستین پرسش‌تان بیان کردم. چنانچه این پدیده هرچه سریع‌تر سامان‌دهی نشود، احتمال افزایش تنش میان دو گروه مهاجرین و شهروندان وجود دارد؛ چیزی که در روزهای اخیر در برخی نقاط (همچون محله بیسیم تهران) شاهد بودیم. طرفین را باید متقاعد کرد که نه افغانستانی‌ها آنچنان که شایعه می‌شود اهل جرم و جنایتند و نه از سوی دیگر حکومت ایران می‌تواند اجازه دهد حاکمیتش بر مرزها و خاک سرزمینی نادیده گرفته شده و مهاجران غیرقانونی در موج‌های گسترده وارد کشور شوند.

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=32713
اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها