به گزارش ایراف، در ژانویه 2024 چین بار دیگر با به رسمیت شناختن نماینده رسمی طالبان، بلال کریمی، سخنگوی سابق طالبان اقدامی رو به جلو در تعامل با این کشور انجام داد.
برای رژیمی که در تلاش برای رهایی از انزوا و محکومیت بین المللی به دلیل رفتار با زنان و اقلیتها بود این اقدام یک موهبت بزرگ بود. اگرچه پکن به سرعت بیانیهای واضح صادر و تایید کرد که این تعامل دیپلماتیک با به رسمیت شناختن رسمی طالبان به عنوان حاکمان قانونی افغانستان برابری نمیکند، موضع کلی چین در قبال طالبان حاکی از یک به رسمیت شناختن عملی با منافع استراتژیک و اقتصادی است.
در سال 2016 چین با افغانستان که در آن زمان تحت حمایت ایالات متحده بود، معامله کرد تا آن را در پروژه زیرساختی گسترده جهانی خود، ابتکار کمربند و جاده به دلیل موقعیت استراتژیک افغانستان به عنوان محل اتصال آسیای جنوبی، غربی و مرکزی بگنجاند.
در طول جنگ طولانی افغانستان چین در پروژههای بازسازی و زیربنایی و همچنین سرمایه گذاریها شرکت داشت، بدون اینکه مستقیما در درگیریها شرکت کند. تا سال 2013 چین مسئول 79 درصد سرمایهگذاری خارجی در افغانستان بود.
منافع چین در افغانستان در درجه اول براساس عوامل استراتژیک، امنیتی و اقتصادی است. سه سال گذشته، طالبان که از نظر اقتصادی درحال مبارزه هستند به یک جزء کریدور اقتصادی چین و پاکستان و ابتکار کمربند و جاده چین پیوستند با این امید که بتوانند اقتصاد افغانستان را احیا کنند.
علاوه بر گسترش نفوذ ژئواستراتژیک خود، پکن بهطور قابل توجهی به مهار فعالیتهای تروریستی ناشی از خاک افغانستان نیاز دارد. برجستهترین آنها جنبش اسلامی ترکستان شرقی است، یک گروه جدایی طلب که از جدایی طلبان سین کیانگ در جنوب غربی چین حمایت میکند.
گروههای تروریستی مستقر در افغانستان سابقه هدف قراردادن زیرساختها و پرسنل چینی در افغانستان در همسایه پاکستان را دارند که آخرین مورد آن انفجار در خیبرپختونخواه بود که منجر به کشته شدن پنچ مهندس چینی شد.
پاکستان این حمله را به تحریک طالبان پاکستان، یک سازمان تروریستی فعال در مرز افغانستان و پاکستان نسبت داد. این نگرانی شدید امنیتی، چین را وادار کرد تا میان افغانستان و پاکستان که روابط آنها در سال های اخیر بدتر شده است، میانجیگری کند تا همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم را افزایش دهد.
سومین عامل مهمی که باعث مشارکت چین در افغانستان میشود، ثروت این کشور از منابع طبیعی از جمله نفت، گاز طبیعی و مواد معدنی مانند لیتیوم، مس و عناصر خاکی کمیاب است.به دلیل وضعیت پراکنده اقتصاد افغانستان پس از دههها ویرانی ناشی از جنگ، این کشور هم منابع مالی و هم ظرفیت استخراج منابع فراوان خود را ندارد. اینجاست که چین افغانستان را به عنوان مکانی امیدوارکننده برای استخراج منابع و دسترسی به بازار میبیند.
یک سال پیش، شرکت چینی نفت و گاز آسیای مرکزی یک قرارداد بلند مدت با طالبان برای سرمایه گذاری 450میلیون دلاری تا سال 2026 برای استخراج نفت در حوزه آمودریا امضا کرد. این امر تولید نفت افغانستان را به 1100متریک تن نفت در روز افزایش داده است.
در ماه آوریل سال گذشته، وزارت معادن و نفت طالبان پیشنهاد 10 میلیارد دلاری سرمایه گذاری از سوی شرکت گوچین چین برای استخراج لیتیوم را اعلام کرد.
این وزارتخانه اعلام کرد که با این سرمایهگذاری 120هزار شغل مستقیم و یک میلیون شغل غیرمستقیم ایجاد میشود.
علاوه بر این، چین کار بر روی معدن مس بزرگ در جهان را با حق استخراج به مدت 30 سال از سرگرفته است. سرمایهگذاران و کارآفرینان چینی فعالانه درحال بررسی فرصتهای تجاری در افغانستان تحت حکومت طالبان هستند.
بنابراین، خلا ایجاد شده توسط آمریکا پس از دو دهه درگیری، توسط چین به عنوان فرصتی برای پیگیری آرمانهای هژمونیک منطقهای خود تلقی شده است.
درحالی که جامعه جهانی به دنبال روشهایی برای متقاعد کردن طالبان برای اصلاح سیاستهای خود در مورد زنان، اقلیتها و حکومت است، چین عملگرایی و فرصت طلبی خود را با چهره عدم مداخله پنهان میکند.
چین با درک این فرصت به سرعت برای تامین منافع استراتژیک، امنیتی و اقتصادی خود حرکت کرد. با این وجود، طالبان علیرغم آسیب پذیری اقتصادی خود، عاقلانه است که با توجه به سابقه چین در بهرهبرداری از کشورهای آسیب پذیر، همانطور که در تعامل با همسایگان افغانستان انجام میدهد، احتیاط کند.
درباره ی ارتباط چین و افغانستان در میانه چالش ها و فرصت ها بخوانید.